پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | خروجی این نظام آموزشی « فاجعه» است

خروجی این نظام آموزشی « فاجعه» است





۲۱ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۰

خروجی این نظام آموزشی « فاجعه» است

یادداشت  مهمان

رئوف پیشدار / استاد دانشگاه

 

به اقتضای بحث کلاس ، جلسه ای که گذشت از دانشجویانم پرسیدم : کی می داند ” جنگ سرد” چه دوره ای را شامل می شد ؟ و ماجرای ” خلیج خوک ها” چی بود؟

 از 20 دانشجوی کلاس ، فقط یک نفر آنهم خیلی ناقص به موضوع جنگ سرد اشاره کرد ! بقیه ساکت و مبهوت به هم تماشا کردند . یکی ، دو تا از دانشجوها هم که انگار چیز عجیبی شنیده باشند ،پرسیدند : استاد ، خلیج چی ؟ بار اول بود انگار این اسم را می شنیدند ! گفتم : خلیج خوک ها ! یکی مزه آمد : استاد مگه خوک ها هم خلیج دارند ؟

 قبلا هم در یکی از کلاس هایم از دانشجویان اسامی چند رود بزرگ ایران و تعداد و مراکز استانها را پرسیده بودم که اغلب نمی دانستند.

 اینها دانشجویان ترم چهارم مقطع کارشناسی هستند. نه اینکه گمان کنید در مقاطع بالاتر وضع خوب است ! نه ! خیلی هم بدتر است . 

سه سال پیش دانشجوی مقطع فوق لیسانس ” جغرافیای سیاسی ” که خانمی جنوبی بود را ملاقات کردم  که ابراز علاقه کرده بود تا پایان نامه اش را با من به عنوان ” استاد راهنما ” بگذراند.

بعد از کلی صحبت درباره اهمیت پایان نامه و اعتباری که باید داشته باشد ، موضوع و ویژگی های آن از جمله کاربردی بودنش ، از او موضوع مورد علاقه اش را که گفت مدتها به آن فکر کرده ، پرسیدم ، گفت : “بررسی جایگاه رودخانه کارون در روابط سیاسی ایران و عراق ”  

مغزم از آنچه او گفت واقعا سوت کشید . اول گمان کردم که من احتمالا درست نشنیده ام ، وقتی از او خواستم که عنوان مورد نظرش را تکرار کند ، دوباره همان را گفت و بار سوم هم .

 به او گفتم : خانم در دوره ابتدائی باید خوانده باشید که ” کارون یک رودخانه داخلی ایران و تنها رود قابل کشتیرانی داخلی است .” ( دوره دانش آموزی ما در کتاب جغرافیای فکر کنم پنج ابتدایی خوانده بودیم ) 

 یک مرتبه بالاتر بیایید ، دوره دکتری ، زمان ما اول باید مدرک زبان در سطح تافل و یا آیلتس را برای ثبت نام می دادیم . فعالیت ها و تحقیقات علمی و پژوهشی ، تالیف و ترجمه ، سابقه آموزشی ، درجه و رتبه دنشگاه ، موضوع پایان نامه ارشد، رتبه و اعتبار استادان راهنما و مشاور و بعد بررسی صلاحیت علمی داوطلب در یک جلسه مفصل توسط هیاتی از استادان پیش کسوت تازه قدم اول بود.

 حالا ! دانشجوی دکتری آزمون زبان در سطح EPT  می دهد که صد سوال بدون نمره منفی دارد ! و سطح آن بالاتر از دیپلم نیست . تالیف و ترجمه و امثالهم را هم که در میدان انقلاب می فروشند ! دانشجو فقط زحمت می کشد ترمی چند میلیون شهریه می دهد ! و چند سال بعد می شود ” دکتری ” که مدرک آنرا هم الان فقط با پول تحت عنوان ” مدرک تحصیلی با بررسی سوابق تحصیلی ” در اینترنت می فروشندو آگهی های آنرا در خیابان انقلاب بر در و دیوار بارها دیده ام .

 دراین میان حساب اندک دانشجویانی که با جدیت درس می خوانند ، اهل مطالعه و تحقیق و دقت در امور هستند و تحلیل و نظر دارند ، جداست . آنها نوعا بعد از لیسانس یا حداکثر ارشد می روند و اگر بمانند با امید به فرجی که آروزی آنرا دارند ، با شرایط می جنگند.

 بارها حتی با تشویق به نمره امتحانی دادن از دانشجویانم خواسته ام که کتاب بخوانند ، از استادان سیر مطالعاتی را برای موضوع مورد علاقه شان بپرسند . نمی دانم چند نفر این کار را کرده اند ، ولی از خودم جز یکی دو نفر ، این سالها نپرسیده اند و چند باری هم که از آنها خواستم تا اگر در کیف خود کتابی دارند فقط نشان دهند و نمره بگیرند هر موضوعی که می خواهد باشد ، باور کنید ، طول چند سال و چندین ترم فقط یک نفر با خودش کتاب داشت .ریشه این مصیبت ها در جاهایی است که قرار بوده و هست که وظایف علمی یشان را درمقاطع مرتبط انجام دهند. ساده تر بگویم : در دوره ابتدایی به ما به زور خط کش و توسری ! جدول ضرب آموختند ولی معلم برای ما استدلال نکرد که چرا دو دو تا چهار تا می شود و گفتند رفتید دبیرستان می خوانید . در دبیرستان کار علمی نخواستند ، نخواستند تا علت و علل را بیابیم و کسی هم وقت و فرصت آنرا نداشت و امکاناتی هم نبود ، گفتند دانشگاه ، لیسانس دانشجوی جزوه محور شدیم ، انگیزه ها به هزار و یک دلیل کم شد ، یکی امید به آینده ! در ارشد قرار بود همان رابطه ها را آزمایشگاهی و آکادمیک کنیم ، باز هم نشد ، دانشگاه های ما عمدتا پژوهش محور نیستند و خروجی هایشان کاربردی نیست . دکتری هم که قرار بود یافته های همه مقاطع قبل را به صورت آکادمیک کتاب ( تالیف ) کنیم ، کتابش را میدان انقلاب می فروشند .

 کتاب خاطرات دکتر صالحی رئیس سازمان انرژی هسته ای را می خواندم که نوشته بود یک همدوره او در دانشگاه ام آی تی ( امریکا)  هفت سال روی تز( رساله ) دکتریش کار می کرد .

 نزدیک به پنج سال پیش در مصاحبه ای مفصل با روزنامه ” قانون” فریاد برآوردم : ” این چه سیستمی است که حاصلش فرار نخبگان است .” دلایل بسیاری را برای وضعیتی که بر دانشگاه های ما حاکم است برشمردند خلاصه آن این بود : ضعف و به روز نبودن نظام آموزشی در همه ی مقاطع – کم توجهی به تحقیق و پژوهش – عدم تربیت متعلم جستجو گر- بی انگیزی معلمان و استادان – عدم چرخش نخبگان – نبود امید به آینده – عدم توجه مادی و معنوی به دانش آموختگان و … اجازه بدهید بخشی از حرف هایی را که در آن مصاحبه گفتم اینجا دوباره بخوانیم . امید که باز هم ناچار نشویم چند سالی دیگر دوباره همین حرفها را بگوییم :”ایران جزو کشورهایی است که تعداد جوانان دانشجویش زیاد است. اینکه به ذات این ماجرا افتخار هست یا نه، بحث دیگری دارد. البته این می‌شود بحث کمی در صورتی که ما داریم درباره بحث کیفی صحبت می‌کنیم. ما باید ببینیم در حال پرورش چه چیزی هستیم و چه چیزی را وارد بازار کار می‌کنیم و این خروجی‌ها چقدر مناسب نیازهای ماست. مشکل ما برمی‌گردد اول به سیاستگذاری‌ها. سیاستگذاری‌های اصولی در این زمینه نداریم. به این 35 سال گذشته نگاه کنید چه سیاست‌هایی اتخاذ شده؟ سیاست‌هایی که ناقض‌و‌منقوض هم بودند. ما همان مردمانی هستیم که تا دیروز شعار می‌دادیم پراید بهترین ماشین برای تاکسیرانی است اما الان می‌گوییم چنین نیست و حتی بدترین است! چون هیچ‌وقت حرف‌هایی که می‌زنیم مبتنی بر آموخته‌ها و تجربیات‌مان نیست. ما کار آزمایشگاهی نکردیم و نمی‌کنیم. هر کسی می‌آید هر حرفی دلش بخواهد می‌زند و فکر می‌کند حرفش درست‌ترین است. چون احزاب در کشور ما وجود ندارد آن حرف‌ها نه تایید و نه براجرایش نظارت می‌شود. هیچکس پاسخگو نیست که چرا در دولت‌های قبل آنچنان سیاست‌هایی اتخاذ شده و چرا در دولت‌های آینده هم قرار است سیاست‌هایی اتخاذ شود که چندان کارآمد نیستند. همه این سال‌ها در بحث کتاب‌ها، شیب ساختارهای آموزشی پیوسته در حال تغییر است. آیا این تغییرات منطبق با نیازهای ما هستند؟ اگر هست، پس الان باید بسیاری از مشکلات ما حل شده باشد ولی چنین نیست اما می‌بینیم که مسائل بسیار قدیمی هنوز هستند.”” یک زمانی شعار می‌دادند که باید سراغ تکنسین‌پروری برویم. اما الان بحث دانشگاه‌های ما روی تحصیلات تکمیلی است. چه کسی چنین قوانینی را گذاشته آن‌هم با کدام کار مطالعاتی؟ این مسائل همیشه بوده. وقتی مردمان ما اصلا اعتقادی به مراجعه به روانشناس ندارند چرا ما باید این‌همه فارغ‌التحصیل روانشناسی داشته باشیم؟ می‌توانید بگویید چه تعداد از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی منطبق بر سند توسعه چشم‌انداز 20ساله کشور است؟ این سند باید آینده ما را نشان دهد یعنی جوانی که امروز جذب رشته‌ای می‌شود باید  مطابق با آن سند جذب شود. در این صورت این نیرو می‌تواند کارآمد باشد. نه اینکه این‌همه جوان وارد دانشگاه شوند و با پایین‌ترین کیفیت آموزشی مدرک بگیرند و در جامعه روان شوند. وقتی ما اعتقاد به رسانه‌های بخش‌خصوصی نداریم و آنها را تقویت نمی‌کنیم یا زمینه را برایشان باز نمی‌گذاریم، به نظر من ضرورتی ندارد که  بخواهیم این‌همه نیروی خبرنگار تربیت کنیم. چرا ما با زندگی این‌همه جوان بازی می‌کنیم؟ چرا این‌همه هزینه دانشجویان را به فنا می‌دهیم و این‌همه دانشجو می‌گیریم آن‌هم با کیفیت پایین آموزشی؟” ” وقتی سیستمی معیوب باشد، همه چیز را معیوب می‌کند. مشکل در فرد نیست، مشکل در یک سیستم است. من عملکرد وزارت علوم را نقد نمی‌کنم بلکه دارم روی سیستمی صحبت می‌کنم که خروجی‌اش همه این چیزهایی است که می‌بینیم… اینجا سوال پیش می‌آید که نخبه‌های دانشگاهی ما الان کجا هستند؟ ما نمی‌توانیم به این آمارها افتخار کنیم. این تعداد ورودی را داریم ولی باید خروجی‌اش را هم نگاه کنیم. مهم‌ترین نکته فرار مغزهاست. این سیستم حاصلش تربیت نیروهایی است که نخبه‌هایش می‌فهمند اشتباه آمده‌اند و راه‌شان را عوض می‌کنند.

 

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *