پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | شهری در مسیر سیلاب

شهری در مسیر سیلاب





۱۳ دی ۱۳۹۵، ۲۰:۲۸

شهری در مسیر سیلاب
سفرنامه ها منابع معتبر و دقیقی برای شناخت فرهنگ، سیاست، جغرافیا، آداب و رسوم مناطق مختلف هستند. متونی که به عنوان سفرنامه در ادبیان فارسی به جا مانده و یا از زبان های دیگر به فارسی برگردان شده، علاوه بر منابع پژوهشی برای پژوهشگران، متونی خواندنی و شیرین برای کسانی است که کتاب را تنها به قصد لذت مطالعه می کنند.
سفرنامه ناصر خسرو، رمان سینومه، سفرنامه مارکوپولو، سفرهای دریانوردانی چون ماژلان که آب پیمایی را به منظور کشف خشکی های جدید انجاک دادند، از این دسته متون هستند.
یکی از زنان دنیای قدیم که دست به جهانگردی زده و دست برقضا به مقصدش هم کرمان بوده و از معدود زنانی بوده که از مناطق مختلف کرمان دیدن کرده، خانم«الاکنستانس سایکس» است. وی خواهر«سرپرسی سایکس» بنیانگذار کنسول گری انگلستان در کرمان بوده است. الا به همراه برادر از شهرهای گوناگون ایران می گذرد تا خود را به کرمان برساند. وی فصل مبسوطی از سفرنامه خود را به کرمان اختصاص داده است. اما در این سفر در هیچ کجا از دنبال کردن ردّ پای مارکوپولو(بازرگان ونیزی) که سه سفر به کرمان داشته، غافل نیست. الا در مسیر یزد به کرمان از رفسنجان عبور می کند. وی از رفسنجان، تحت عنوان «بهرام آباد» نام می برد. بهرام آباد نام قدیم رفسنجان است. در کتاب خواجه محمد امین منشی کرمانی آمده است که قلعه آقا در نزدیکی بهرام آباد، چون در گذر سیل بود، منهدم شد(سال1264 قمری) که اهل قریه در بهرام آباد(رفسنجان فعلی) که یک فرسخی قلعه آقا واقع است، ساکن می باشند. وی از قریه منهدم شده تحت عنوان بهرام آباد سابق نام می برد.(جغرافیای ایالت کرمان در عهد ناصری، تصحیح مجید نیک پور، ص239)
گویا سیلاب هیچ گاه رفسنجانی ها را آسوده نگذاشت. زیرا الا سایکس می نویسد:«… هنوز از دست سی رها نشده ایم. حدود یک و نیم کیلومتر آب در جهات مختلف گسترده شده بود و بهرام آباد را با کمربند درخشنده ای احاطه کرده و کرت های جوی نورسته را پوشانده بود که مطمئن بودیم آسیب جبران ناپذیری خواهند دید.»
این بانوی جهانگرد انگلیسی تصویری از آب گرفتگی بهرام آباد ترسیم می کند. وی لحظه ورود به این شهر را پر اضطراب توصیف می کند:«… زمین، شبکه ای از جوی های عمیق بود. شلب و شلوب کنان به دروازه شهر نزدیک شدیم. جمعیت زیادی برای خیر مقدم کنسول جمع شده بودند. می ترسیدم اسبم در گل و لای بغلتد و مرا در حضور مردم به گل و لای بیندازد و نزد مردم بی آبرو شوم. به شهر رسیدیم و با مردم شهر همدردی کردیم. نصف خانه های خشت و گلی در باران های اخیر خراب شده بود. منطقه در باتلاق فرو رفته بود…»
یا؛
«جاده بیرون بهرام آباد، هزارتویی از باریک راه های کوچک کنار جوی های آب بود. از خانه های متعددی گذشتیم که در سیل خراب شده بود و اسب های ما مجبور بودند از ترس چاله های پر از گل و لای با احتیاط راه بروند.»
آن چه که برای این زن اروپایی جالب بوده نحوه پوشش زنان رفسنجان در عهد قاجار است. وی آورده است:«میزبان، زن و عروسش را جلوی پنجره آورد تا به ما معرفی کند. همین که من از پنجره به سوی آن ها خم شدم، تعظیم کردند و لبخند زدند و چادرهای قرمزی را که پوشیده بودند، مهربانانه کنار زدند. یل های زربفت گران بها، شلیته های (دامن) کوتاه پف کرده و شق و رق و شلوار سفید و بلندشان نمایان شد. در حالی که رشته های مروارید بر دست و گردن آن ها آویخته بود…»
الا سایکس درباره پوشش زنان رفسنجان در کوی و برزن می گوید:«شلوارهای بلند سفید و چادرهای سفید و آبی پوشیده بودند و چهره آنان برهنه بود…»
رفسنجان در دوره قاجار شهری چند ملیتی و چند مذهبی بوده است. زرتشتیان و هندوها در این شهر اقامت داشته اند. بانوی اروپایی می نویسد:«صبح روز بعد هیأت نمایندگان زرتشتیان و هندوها به دیدار برادرم آمدند…»
سرانجام الا سایکس به همراه برادرش و دیگر همراهان، بهرام آباد را به مقصد کرمان ترک می کند و آخرین تصویری که از خروجی شهر ارائه می دهد، شن باد و ریگ روان و توفان شن است. توفانی که آن ها را از اسب فرو می افکنده و پای حرکت شان را سست می کرده است.
«ریگ روان، مسیر را پوشانده بود. اگر باد در برخی فواصل ریگ را از روی جاده نروفته بود، گم می شدیم. وقتی به کبوترخان رسیدیم اط شدت ضربه ریگ های روان چشم های مان درد گرفته بود.»

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *