پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | کرمان بر پشت اسب

کرمان بر پشت اسب





۴ دی ۱۳۹۵، ۲۳:۱۷

کرمان بر پشت اسب

بخش 20
سفرنامه«سراسر ایران بر پشت اسب» نوشته الا سایکس خواهر «سرپرسی سایکس» است. ترجمه این سفرنامه محمد علی مختاری اردکانی است، الا به همراه برادرش به جهانگردی پرداخت و اوقات زیادی را در ایران گذراند. یکی از مقاصد این سفر کرمان بود و صفحات قابل ملاحظه ای از این سفرنامه به کرمان گزیده ای از اختصاص یافته است. صفحه کرمون خلاصه این بخش را با عنوان «کرمان بر پشت اسب» به صورت دنباله دار به شما علاقه مندان تقدیم می کند؛
وقتی جهانگرد به تاریخ گذشته ایران می نگرد و به خاطر می آورد که چه پادشاهی بزرگی بوده است و چه تعداد حکمرانان قدرتمندی در میان خراج گزاران خود داشته، حیرت می کند که چرا به بقایای متعدد شکوه گذاشته اش برنمی خورد. تهران، پایتخت از هر لحاظ مدرن است. چیز قابل ستایشی در قزوین، پایتخت قدیم وجود ندارد. درحالی که به من گفتند که حتی در اصفهان از ساختمان های باقی مانده، تصویر روشنی وجود ندارد که عظمت و شکوه زمان زمامداری شاه عباس را زنده کند. شیراز به گفته بسیاری از سیاحان یأس مسلم است به جز شاید برای حافظ و سعدی شناسان مشتاق و احیاناً جلب جهانگردان بیشتر به خاطر نزدیکی اش به ویرانه های زیبای تخت جمشید تا به خاطر مزایای خود آن. از این رو ایران به هیچ وجه کشوری نیست که به جهانگردی معمولی توصیه کرد که تشنه«مناظرم» است و شهرهای مخروبه قم و کاشان را شایسته بازدید تلقی نباشد قدم به درون بگذارد و به ذخایر قالی ها و گلدوزی های باستانی نگاه کند. تباین بین ایران و هند از این لحاظ بسیار چشمگیر است. در سراسر هند در هر شهر قابل ذکر معابد، قصرها و زیارتگاه های زیبایی وجود دارد که بسیاری از آن ها به دست معماران ایرانی یا سلیقه ایرانیان ساخته شده اند و به خصوص مسجد وزیرخان در لاهور. در هند از هنر ایران تقلید می کنند، ادبیات آن را می خوانند و امروز در محافل فرهیخته، فارسی صحبت می کنند. همان طور که ملل متعدد به فرانسه صحبت می کنند با این وجود چه طور است که دستاوردهای مرید از مراد بیشتر است؟ شاید دلیل واقعی این باشد که ایران همیشه کشوری فقیر با منابع ثروت داخلی محدود بوده است. همچنین تمایل ملی به خشت و گل به عنوان مصالح ساختمانی، موجب معماری زیبا و پایداری نیست. هر چند کاشی هایی که آن ها را پوشانده اند، زیبا باشند. نمی توانم از دادن طرح کوتاهی از تاریخ ایران خودداری کنم. چون این پادشاهی تاریخ باشکوهی دارد و حتی امروز تقریبا 2500 سال بعد از جلوس کوروش به تخت سلطنت، هنوز پابرجاست. در صورتی که بسیاری از شاهنشاهی ها آمده اند و رفته اند. صرف نظر از تاریخ غنی اساطیری که موضوع حماسه منظوم زیبای فردوسی، شاهنامه است با کوروش بزرگ شروع کنیم که با سربازان دلیر خود بر مادهای متمدن تاخت و بینانگذار سلسله هخامنشی شد. تحت امپراتوری داریوش اول، امپراتوری ایران به رود سند رسید و شامل سوریه، مصر، بین النهرین و کل آسیای صغیر بود و با این وجود ارتش این پادشاه بزرگ و جانشین هایش بیهوده خود را به پادشاهی بی مقدار یونان می زدند. آخرین پادشاه این سلسله، داریوش چندم، مغلوب اسکندر کبیر شد که با مرگ او ایران تخت حکومت سردارانش به هرج و مرج افتاد تا این که پارت های جنگجو، نژادی نزدیک به ایرانیان، سرزمین ایران را تسخیر کردند. بعد از هجوم اعراب، ملت مغلوب بعد از مدتی شیعه شد و علیه سردمداران سنی خود طغیان کرد و یک سلسله ملی تشکیل داد که بزرگترین پادشاه آن شاه عباس بود. با مرگ شاه عباس، پادشاهی کمابیش دچارهرج و مرج شد تا آغامحمدخان موفق شدسلسله زند را از پا در آورد و درسال 1794 (1173) سلسله قاجار بنیان نهاد که فعلاً بر اریکه سلطنت است.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *