کرمان بر پشت اسب
۳۰ آذر ۱۳۹۵، ۲۰:۴۹
کرمان بر پشت اسب
بخش 18
سفرنامه«سراسر ایران بر پشت اسب» نوشته الا سایکس خواهر «سرپرسی سایکس» است. ترجمه این سفرنامه محمد علی مختاری اردکانی است، الا به همراه برادرش به جهانگردی پرداخت و اوقات زیادی را در ایران گذراند. یکی از مقاصد این سفر کرمان بود و صفحات قابل ملاحظه ای از این سفرنامه به کرمان گزیده ای از اختصاص یافته است. صفحه کرمون خلاصه این بخش را با عنوان «کرمان بر پشت اسب» به صورت دنباله دار به شما علاقه مندان تقدیم می کند؛
خدمه ما مرتب مریض می شدند. تب، بیماری عمده بود؛ اما با کوچکترین سرما خوردگی یا خراش یا بریدگی فوراً برای کمک پزشکی نزد من می آمدند. در حالی که چشمان شان از آفتاب زدگی دائماً متورم بود. قطره چکان من پیوسته در کار بود. هرگز همچو جماعت ترسویی ندیده بودم. از خراش کوچکی یا سوختگی جزیی ناله و زاری می کردند. تلخ ترین داروها را با رغبت می خوردند و همیشه شایق بودند با کوچک ترین بیماری دارو بخورند. فوق العاده بی تفاوت بودند و هرگز به خود زحمت نمی دادند برای دارو یا مراقبت تشکر کنند.
از اول تا آخر شهوت غالب مستخدمین ما نمایش و تظاهر بود. از این لحاظ برای ما خوب بود. چون خود را جزئی از کنسولگری می دانستند و قسمت اعظم پول خود را صرف خرید لباس می کردند تا مطابق با آن چه گمان می کردند، مقام بالا مرتبه است، رفتار کنند. ایرانیان ضرب المثلی دارند بدین مضمون که کسی از خوراک مردم خبر ندارد. اما لباس های او در برابر چشم همگان عیان است و ضرب المثل دیگری در مورد توصیه به شیک پوشی این است که «آستین نو بخور پلو!»
خدمه ما همچنین در تمیز کردن کل موسسه وقتی انتظار مهمانی می رفت سنگ تمام می گذاشتند و در آشپزی و پذیرایی در همچو مناسبت هایی اعجاز می کردند. چون می گفتند خوب نیست که مردم فکر کنند که خدم و حشم ما تنبل تر و ناشی تر از خدمتکاران دیگر هستند و ترس عجیبی از بدنام شدن کنسولگری در بازار داشتند.
اما این «تشخص» یا عمق به نمایش و تظاهر جنبه منفی خود را هم داشت. چون نه تنها قانع به استخدام زیردست برای انجام بسیاری از کارهای خود نبودند، بلکه تک تک افراد ما خنجرهای آدم کشی حمل می کردند و در میان کرمانی ها به رخ می کشیدند و هدف آن ها این بود که نشان دهند شیک تر از فراشان والی هستند.
طبیعتاً عادت به کنار زدن مردم برای باز کردن راه وقتی بیرون می رفتند منجر به دعوا می شد و یک بار آشوب اقتضاح آوری به دنبال آمد که می بایست به آن توجه کرد. در ایران مست بودن در ملأعام جرم بزرگی است. چون مذهب اسلام مسکر را اکیداً منع کرده است. از این رو خدمه را بین شلاق خوردن در کنسولگری یا دارالحکومه مخیر گذاشتند و چون شق اول را انتخاب کرده بودند، نصرالله خان که علاقه شدیدی به ماجرا داشت تنبیه را اعمال کرد و شرحی از کل موضوع را بعداً به من داد. او ترتیبی داد که هر نوکر که کینه ای علیه دیگری دارد ترکه را به دست او بدهند. مثلاً اکبر فرزند میرغضب دولتی کرمان بود و از این رو همه می گفتند:«قلب سیاه!» است. پدرش مجبور شده بود حکم قتل برادر رفتگر دوم ما را اجرا کند. پسرک بیچاره فریاد می زد که طرف دارد از مرگ برادرش انتقام می گیرد. مهتر کوچولو که درگیر قضیه نبود در تمام مدت می گریست و وقتی نصرالله خان ترکه را به عنوان امتیاز به او داد به هق هق افتاد.
برچسب ها:
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- با طراحی سایت مشتریان رقیب خود را بدزدید!
- بیماری هاشیموتو چیست؟ علائم و راهکارهای درمان
- نورپردازی کابینت آشپزخانه چه تاثیری بر روحیه افراد دارد؟
- سفر به پوکت بهترین مقصد گرمسیری آسیا با تور تایلند آرزوی سفر
- بورس شمش گلدن ارت ( خانی )
- مقایسه گچبری پیش ساخته پلی یورتان و گچبری پیش ساخته پلی استایرن
- عطر بدون سردرد – 11 عطر مخصوص افراد میگرنی
- گیلکی کناری، پژوهشگر برتر متافیزیک ایرانی بر سکوهای بینالمللی
- چرا رزرو هتلهای 4 ستاره استانبول ارزشمند است؟
- کدام شاخص اقتصادی بیشترین تاثیر را روی پیشبینی قیمت انس طلا دارد؟ بیشتر
بیشترین نظر کاربران
![«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام](https://payamema.ir/pubfiles/2024/06/کتاب-چرا-شما-را-نمیگیرن.jpg)
«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام
بیشترین بازنشر
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
آشکارشدن گورهای ماقبلتاریخ هنگام ساخت بزرگراه
3
«بمو» را تکهتکه کردند
4
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
5
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
دیدگاهتان را بنویسید