پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | کرمان بر پشت اسب

کرمان بر پشت اسب





۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۲۲:۴۶

کرمان بر پشت اسب
بخش 14
سفرنامه«سراسر ایران بر پشت اسب» نوشته الا سایکس خواهر «سرپرسی سایکس» است. ترجمه این سفرنامه محمد علی مختاری اردکانی است، الا به همراه برادرش به جهانگردی پرداخت و اوقات زیادی را در ایران گذراند. یکی از مقاصد این سفر کرمان بود و صفحات قابل ملاحظه ای از این سفرنامه به کرمان گزیده ای از اختصاص یافته است. صفحه کرمون خلاصه با عنوان «کرمان بر پشت اسب» به صورت دنباله دار به شما علاقه مندان تقدیم می کند؛
تمام سبزی ها در بهار می رسید و به زودی در اثر گرمای شدید خورشید تابستان می پژمرد. لوبیا و کاهو فقط حدود سه هفته پیدا می شد و حدود پایان ماه مه (اول خرداد) حتی اسفناج یافت نمی شد. از آن جایی که فصل کدو و خیار سبز هنوز نرسیده بود، تنها سبزی ما برنج بود. چون همه سیب زمینی هایمان تمام شده بود و تا رسیدن محصول پاییزی سیب زمینی نبود. کلم معمولی در ایران کلاً سبزی زمستانی است؛ اما در بهار کنگر، نوعی کنگر سفید بسیار شبیه chardon که در فرانسه خورده ام، داشتیم که وقتی در شیر بجوشانند، بسیار عالی می شود. گچ (gatch) قارچ بزرگ خوراکی زرد که همیشه تاس کباب می کردیم و ریواس. این سبزی که سفید و بی مزه بود، خیلی با ریواس انگلیسی فرق داشت. به صورت وحشی در کوه های اطراف کرمان می رویید و ساقه های آن را هر کس می دید با خاک می پوشاند. ایرانیان دوست دارند آن را خام با نمک به عنوان دسر بخورند.
میوه ها مثل سبزیجات با شتاب می آمد و به سرعت تمام می شد. در فروردین توت های سفید کوچک بدمزه می رسید. همه دهات نزدیک کرمان، درخت توت داشتند که محصول زیادی می داد و پیش پا افتاده تر از آن بود که به عنوان میوه فروخته شود.
بعد گیلاس، زردآلو و هلو می آمد که از آن مربا تهیه می کردم و آلوچه یک نوع گوجه سبز که بعد از آن با فاصله زیادی به دنبال می آمد. قبل از آن که خربزه، توت سیاه و انجیز و انگور برسد. به ندرت سیب در کرمان دیدم. گلابی های کمی که بود سفت و بی مزه بود. اما به و انار کرمان حرف نداشت. خیلی مربا درست کردم و دریافتم که آلبالو و زردآلو بهترین مربا را دارد. پرتقال، لیمو و لیموترش فهرست را تکمیل می کند. آب لیمو ترش را در بطری می ریزند و در سراسر ایران می فروشند. بهترین آب لیمو از شیراز می آید.
شربت (افشره) نوشیدنی عمده ایران است. خیال می کردم شربت، مرکب از پودر سفید جوشان است که با همان نام در انگلیس می خوانند؛ اما دریافتم که عصاره میوه است. به نظر من بهترین شربت آن ها، مخلوطی از به و لیمو بود، بیشتر شربت های دیگر خیلی شیرین بود. سنکنجبین شربت عام در تابستان است. ترکیبی از شکر، سرکه و ماست و نعناع که بعد از صاف کردن های مکرر به مایع طلایی کمرنگی بدل می شود. ماست که ایرانیان دوست دارند در آن خیار خرد کنند که غذای دیرهضم عجیبی است.
هرگز از سفره آرایی ایرانیان خوشم نیامد. شامل چیدن سرگل های بیشماری بود و گذاشتن آن ها روی سفره به صورت الگوهایی و گذاشتن غنچه های گل ختمی فرنگی روی خربزه یا گل های سی سانتی که قبل از آن که روی میز بگذارند، می پژمردند. چلوکباب یکی از بهترین غذاها بود. تکه های گوشت نرم با چاشنی پیاز روی توده بزرگی از برنج جوشانده قرار می دهند و تخم مرغ خام و کره در بشقاب های جداگانه از مخلفات آن بود. پلو از برنج جوشانده با قطعاتی از گوشت، بسیار متنوع بود. نخود پلو، کلم پلو، لوبیا پلو بهتر از همه سبزی پلو، زعفران، دارچینی و ادویه های دیگر همیشه با برنج و گوشت مخلوط می شد. کباب سیخ، کتلت گوشت گوسفند که با برگ مو می پزند (دلمه).

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *