پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | یادبود

یادبود





۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۳:۰۵

شهید حمید چریک
حمید ایرانمنش سی‌ام اردیبهشت ماه 1334 در کرمان به دنیا آمد. سال 1356 برای خدمت سربازی به پادگان 05 کرمان منتقل شد و پس از سه ماه آموزش به تهران انتقال یافت.
با ورود امام برای استقبال از ایشان سر از پا نمی‌شناخت. چند ماه در تهران، در رکاب امام فعالیت داشت. با تشکیل سپاه، به کرمان برگشت و عضو سپاه شد.
علی مهرابی یکی از همرزمان حمید روایت می‌کند:«سپاه آن زمان، تشکیلات گسترده‌ای نداشت. در حد یک کلانتری معمولی امروزی بود و بیشتر کار فرهنگی می کردیم. یک شب پشت بام سپاه (روز سوم تشکیل سپاه) کشیک می‌داد. دیدم با دقت مراقب اطراف است. خواستم امتحانش کنم. چند گلوله رسام، حول و حوش حمید شلیک کردم و او نیز اسلحه را گذاشت روی رگبار و دور خودش شروع به چرخیدن کرد. از آن شب به «حمید رگباری» شهرت یافت. او حدود سه خشاب خالی کرد، به طوری که همه بچه‌ها کف اتاق‌ها دراز کشیده بودند. بعد که از او بازجویی به عمل آمد به صورت رگبار شروع به تیراندازی کردی؟ فی البداهه، سناریویی تعریف کرد که همه متوجه شدند خیلی به جا و به موقع تیراندازی کرده است. گفت: یک «موتور هزار» دیدم که با دو راکب روبروی سپاه ایستادند و تا خواستند شلیک کنند، من شروع به تیراندازی کردم.»
همچنین سردار خوشی، از دیگر همرزمانش ، نقل می‌کند:«او علاقه خاصی به کارهای رزمی و چریکی داشت. در تمام عملیات‌ها پیش قدم بود. همیشه یک قطار نارنجک دور کمرش می‌بست و تخصصش در پرتاب نارنجک بود. البته اسلحه هم داشت. ابتدا فاصله را محاسبه می‌کرد و زاویه را در نظر می‌گرفت و بعد اقدام به پرتاب نارنجک می‌کرد. در برخی عملیات‌ها به همین شکل باعث موفقیت می‌شد و به این خاطر به«حمید چریک» معروف بود. مسئله جالب دیگر کوله پشتی او بود که داخلش همه چیز پیدا می‌شد. تمامی امکانات زمینی مثل ظرف، قابلمه، چراغ خوراک پزی و… مثلا یک موقع خواستیم اِشکنه درست کنیم، فوری پیاز و سیب زمینی از کوله پشتی درآورد. کلا خیلی سریع و فرز بود.
او یک رمز داشت ( هلم هوتا – شلم شوتا) یک شب برای پاکسازی به شهر رفتیم چون ضدانقلاب داخل شهر آمده بود. بعد از اتمام مأموریت تماس گرفتیم که ما داریم می‌آییم. چون منطقه حساسی بود کوچک ترین حرکتی که مشاهده می‌شد، مورد تیراندازی قرار می‌گرفت. به سمت پایگاه می‌آمدیم. حمید مسئولیت فرماندهی را به عهده داشت. نزدیک پایگاه، رزمندگان از داخل به صورت رگبار به سمت ما شلیک کردند. خودمان را داخل جوی آب انداختیم. حمید داد زد که منم هلم هوتا – شلم شوتا و به این طریق آن ها ما را شناختنتد و تیراندازی قطع شد. او جان همه ما را نجات داد.
قاسم سلیمانی درباره شجاعت وی در کتاب «چریک» روایت کرده است:«با حمید چریک در عملیات‌هایی چون طریق‌القدس و فتح المبین بودیم. خیلی فرز بود و در شرایطی که آتش سنگین عراقی‌ها روی خط ما بود با گردانش به نزدیک خط عراقی‌ها رفت و تمام خط‌ را با استفاده از نارنجک از کار انداخت. شجاعت عجیبی داشت. کافی بود بداند در گوشه‌ای از خط نیاز به ابتکار یا ریسک است اولین کسی که حاضر می‌شد وظیفه هدایت نیروها را بر عهده گرفته و وارد عمل شود، حمید ایرانمنش بود.
حمید ایرانمنش در جریان عملیات بیت‌المقدس در آزاد سازی خرمشهر به شهادت رسید.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *