پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | روزگاری که گذشت

روزگاری که گذشت





۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۲۳:۳۰

روزگاری که گذشت
عبدالحسین صنعتی زاده
بخش صد و پانزده
[حوادث سال های اولیه 1300 …]
در این موقع همهمه ای بلند شد. سر و کله عده ای از پاسبانان و نظامیان ظاهر گردید و این طور استنباط می شد که مجلسیان و نمایندگان باطناً از آمدن این جمعیت قبلاً با اطلاع بوده اند و خواسته بودند در مقابل جمهوری خواهان نمایشی از مردم داده باشند و یکی از دلایل واضح این بود که روحانیون که در جلوی دسته ها به مجلس ورود می کردند با احترام در عمارت مجلس پذیرفته می شدند. در جلوی درب ورودی مجلس در آن روز قراولان مانع از ورود کسی نمی شدند. حتی از ورود روحانیون و پیش نمازانی هم که بر حماری سوار بودند جلوگیری نمی شد و این ها همه دلیل بر این بود که آن جمعیت با توافق نمایندگان و کارفرمایان مجلس به آنجا می آمدند. از طرفی جمهوری خواهان که احساس کرده بودند این نمایشات برای مرعوب کردن آن ها انجام می گیرد وای بسا در آخر کار به آن ها هم توهین و اصابتی بشود. برای جلوگیری از هر پیش آمدی از رئیس کل قوا امداد خواسته و حتی چاره علاج کار را منحصر به آمدن او کرده بودند. ورود آقای سردار سپه به جلوی خان در مجلس و مسدود بودن راه ورودی به مجلس تصادف کرد. پاسبان ها و نظامیان برای آن که راهی باز نمایند متوسل به باتوم های خود شدند. چند دقیقه طول کشید تا جمعیت به عقب رانده شد. راهی برای عبور باز کردند. آقای سردار سپه با وقر و سنگینی بی آن که اعتنایی به آن کثرت جمعیت نماید به جانب سرسرای عمارت مجلس پیش می آمد به شعارها و پرتاب آجر و سنگ و چوب اعتنایی نداشت. همین که به جلوی ایوان سرسرای عمارت رسید ایستاد. روی خود را برگردانیده و فرمان داد که آن جمعیت را خارج نمایند. پاسبان ها در اول به اشاره خواستند این امر را انجام دهند. کسی اعتنا نکرد. بعد به وسیله باتوم‌ها مردم را به عقب زدند.
جمعیت هم مانند جزر و مد دریا به عقب و جلو آمده و راهی که باز شده بود. بسته شد آجرهای باغچه ها را کسانی که عقب تر از جلویی ها ایستاده بودند. از لای گل و خاک ها در آورده و به جانب نظامیان پرت می کردند.
نظامیان که متوجه نظاره فرمانده خود بودند، دیگر طاقتشان طاق گردید و به کار بردن سرنیزه ها را شروع کردند. بعضی از جوانان بازاری هم با آنان دست به گریبان شدند. صدای ناله و فریادشان بلند بود. نمایندگان مجلس تمام کنار پنجره ها و درها رو به باغ مجلس ایستاده به این زد و خورد تماشا می کردند.
مجدداً یک دسته پیاده نظام رسید و از عقب آن ها سواران به جمعیت کثیری که در خارج مجلس یعنی در میدان بهارستان ایستاده بودند حمله کردند و از آن به بعد فرار و عقب نشینی شروع گردید و عاقبت از آن همه جمعیت به جز مقداری کفش و کلاه و مجروح و کشته در جلوی در ورودی به مجلس چیزی باقی نمانده بود.
به عده ای از نظامیان دستور داده شد که مجروحین و کشته شدگان را بر روی گاری و چهار چرخه گذارده و از آن معرکه خارج نمایند و همچنین چون عده ای از مقاومت کنندگان نتوانسته بودند از در مجلس خارج شوند به گوشه و کنار باغ مجلس پناه برده و نظامیان برای دستگیری آنان به هر طرفی می دویدند و ما که به راهرو باریک و دهلیزی که به سمت باغ شمالی مجلس راه داشت پناه برده و بعد هم برای آن که گرفتار نظامیانی که از هر کس بدگمان می شدند نشویم خود را از پشت و پناه درختانی که در دو طرف جوی ها و خیابان ها وجود داشت سمت دربی که از چاپخانه به سمت خیابان باز می شد رسانیدیم.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *