پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | باغ سنگی و پرسش‌هایش

باغ سنگی و پرسش‌هایش





۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۲:۴۵

باغ سنگی و پرسش‌هایش

مهدی گنجوی

درویش خان اسفندیاری
درویش خان اسفندیاری غیر از ساختن باغ سنگی در دو فیلم پرویز کیمیاوی بازی کرد. این دو فیلم به دو روایت از باغ سنگی او تبدیل شده اند. فیلم اول باغ سنگی را همان می کند که فیلم می خواهد. از این رو باغ توسط کارگردان رنگ سفید پاشیده می شود. فیلم دوم اما دست به باغ نمی زند. می ایستد به تماشای باغ. فیلم اول در باغ می رود، می گذارد به باغ دست بکشی، آن را تقدس کنی، بهش تف بیندازی. اما نمی گذارد از آن دزدی کنی. فیلم دوم باغ را در مسیر تاریخ نشان می دهد. درباره این است که تاریخ را چه نیروهایی می سازند. در فیلم اول سازنده ی باغ وقت خنده با این و آن را ندارد چرا که نیروهای متعددی وسط ساختن سر و کله شان پیدا می شود.
شکل باغ هم در دو فیلم متفاوت است. باغ فیلم اول از هر گونه تقارنی دوری می گزیند. باغ فیلم دوم درخت ها را منظم کاشته است. باغ فیلم اول سیم ها بین درخت ها می روند. درخت ها پرند از سر حیوانات، از گوسفند. از اسکلت گرگ. باغ فیلم دوم درخت ها از یکدیگر دور شده اند. درخت ها هر یک جداگانه در فرم نهایی خود ایستاده اند.
ولی آیا همه این ها معنی ای دارد؟ آیا باید معنی داشته باشد؟ درویش خان دچار پرسش درباره ارزش کار خود نیست. نمی بینیم که او بنشیند فکر کند که کاری بکند یا نه! در فیلم اول او خواب نما شده و در فیلم دوم شهاب سنگی رو به رویش به زمین خورده است.
فیلم اول وقت معطل کردن ندارد. فیلم دوم متوجه جزییات است. هر دو فیلم روایت دارند اما بر پیام روایت خود تاکید بیش از حدی نمی کنند. درویش خان در دو فیلم بازی کرد که روایت های باغش را گسترش می دهد و پایان نمی دهد. آیا این مهارت خالق بودن است؟
باغ سنگی و پرسش هایش
تجربه مواجهه با باغ سنگی تجربه ی حضور در بیرون شهر یکی از شهرهای خارج از مرکز استان کرمان، خارج شدن از جاده اصلی و عبور از راه شن و ماسه ای و پیچیدن و ناگهان دیدن و وارد شدن به دنیای یک باغ غریب افتاده در گوشه ی بیابان است.
در این باغ فرم هیچ دو درختی شبیه به یکدیگر ساخته نشده است. آیا می توان به تک درخت نگاه کرد و هر یک را فرم هنری یکه ای دید؟ آیا اگر این اثر را دیوانی از اشعار از جنس تنه ی درخت و سنگ ببینیم و هر شعر را جداگانه صاحب فرم ارزیابی کنیم، حتی برخی شعرها را بر برخی دیگر کمال یافته تر ببینیم اشتباه کرده ایم؟ آیا این نوعی بزرگ نمایی و مدرن گرایی در حق کاری بدویست؟
آیا اثری که خالق آن ، آن را به قصد تولید هنری نساخته است، می تواند هنر تلقی گردد؟ آیا می توان مدعی شد که خالقی، که ناخودآگاهش لبریز از آگاهی به فرم های اینستالیشن یا مجسمه سازی مدرن نیست، توانسته اثری مدرن تولید کند؟ اساسا آیا می توان این اثر را در قالب هنر آوانگارد محیطی دید یا تنها باید به آن به عنوان اثری بدوی نگاه کرد؟
ابزار تاریخ هنری ما برای بررسی باغ سنگی چیست؟ آیا می توان در بررسی آن به تاریخ هنر جهان در زمانه‌اش نگاه کرد؟ یا اسم درویش خان را می توانیم بگذاریم کنار میراث خالقان هنری قرن بیستم؟ کنار مثلا دوشان و دالی؟
آیا از روزی که جسد درویش خان درست رو به روی باغ سنگی، مثل یک پیش نماز برای درخت های خشک، دفن شده، می توان با توسل به تیوری مرگ مولف برخی از پرسش های فوق را بی محتوا کرد؟ آیا کشف معبدهای شخصی و التذاذ هنری از آن ها، آن معابد را تبدیل به هنر می کند؟ آیا اگر جمعیتی از تولید کنندگان نقد هنری، معبد شخصی را “هنر” ببینند، آن معبد تبدیل به “هنر” می شود؟

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *