پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | اکولوژیستی که فیلمساز شد

اکولوژیستی که فیلمساز شد





اکولوژیستی که فیلمساز شد

۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ۲۱:۴۸

«نوری بیلگه‌­جیلان» از جنس اندک انسان‌­هایی است که نسبت‌به محیط پیرامونش حساس بوده و نوع نگاهی که به جامعه خود داشته او را در ثبت و ضبط اتفاقاتِ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی حاکم بر ترکیه منحصربه‌فرد کرده است. این نوع از زندگی، جیلان را به بالاترین درجه از لحاظ فرهنگی سوق داده و امروز در نتیجۀ شش دهه زیستِ طبیعت‌­گرایانه، او از محلۀ «باکرکوی» استانبول به فستیوال­‌های معتبری همچون کن و اسکار رسیده و حالا نامی شاخص در دنیای سینما است.
ریزترین رخدادهای انسانی از چشم او پنهان نمانده؛ چراکه اکولوژی حاکم بر جامعۀ خود را به‌خوبی شناخته است. زندگی او سراسر مشاهده و جستجوگری بوده است؛ آنچنان که در یک مصاحبه، از خودش اینگونه می‌گوید که: «واقعیت این است که در دوران کودکی هیچ‌گونه ارتباطی با مفهوم هنر نداشتم. کودکی‌ام در قصبه‌­ای دورافتاده گذشت و شاید تنها فرم هنری‌ای که آن زمان می‌­شناختم موسیقی محلی بود. شاید هم چند فیلم از تلویزیون دیده بودم.» مسیر جیلان از یک روستای دورافتاده به یک دانشگاه دولتی برای تحصیل در رشته سینما کشید و سپس با کم‌ترین امکانات مشغول ساختن دنیایی شد که از همان بچگی آغاز شده بود و حالا می‌­توانست جهانِ آدم‌­ها را در پردۀ نقره‌­ای به تصویر بکشاند. در این راه شاید هرگز تصور نمی‌کرد که جذب محافل هنری شود و با یک دوربین عکاسی و یک کتاب که هدیه گرفته بود، مسیر زندگی‌­اش متحول شود.
همگام با تغییرات جامعۀ ترکیه، جیلان نیز دگرگون شد، اما به‌سمت یک اعتدالِ ناشی از طبیعت که در این مورد می‌توان به فیلم‌های زیادی از او رسید؛ از «اقلیم‌ها» تا «روزی روزگاری در آناتولی». سینمای او در طبیعت، ادبیات و جامعه خلاصه می­‌شود. همواره جیلان تقابل دو دیدگاه را به شایستگی مدیریت کرده که شخصیت‌­هایش از سرزمین شکست­‌های بی‌­پایانی منشأ می‌­گیرند که فرهنگ در آن به‌سمتِ ابتذال سوق داده شده و در سریال‌­های ترکی می‌­توان ردپای آنها را دید.
هنگامی که جامعۀ ترکیه تغییرات زیادی را از سمت چپ‌­گرایی مذهبی تا ملی­‌گرایی افراطی تجربه می‌کرد، نگاه امثال او به شکاف طبقۀ متوسط و ثروتمند شهرنشین جلب شد. این نگاه در اکثر فیلم‌­های جیلان قابل مشاهده است؛ به‌عنوان مثال در فیلم «دربارۀ علف‌­های خشک» ساختۀ سال ۲۰۲۳ میلادی، دو شخصیت از درونِ یک محتوای کاملاً اجتماعی به یک سکانس کاملاً سیاسی رسیده و آن‌جاست که فیلم‌ساز با میزانس و دکوپاژی کم‌­نظیر، دو تفکر لیبرال و سوسیالیست را به چالش می‌­کشد. نمابه‌نمای این سکانس سراسر کارگردانی شده و می‌­توان یک کشمکش سینمایی را بین یک جدایی‌طلب کُردستانِ ترکیه با یکی از اقلیت‌­های شیعۀ ساکن در شرق این کشور مشاهده کرد. در آخرین پلان از این سکانس، کارگردان در سمتِ نمایندۀ تفکر بورژوازیِ روستایی می‌­ایستد که بهتر بود در این سکانس جیلان بی‌طرف می­ماند و قضاوت را سراسر به تماشاگر واگذار می‌کرد.
سینمای جیلان، جهانی عجیب به‌ خود گرفته که در کلوزآپ آن رویای اکثر آدم­‌ها عقیم مانده و در نمای بازتر، جامعه در حال فروپاشی است؛ تصاویری سنگین با ضرباهنگی بسیار کُند که به‌شدت واقع‌­گرا هستند و خبر از وضعیت کسالت‌­بار قشر روستایی، آن‌هم در دلِ قرن بیست‌ویکم می‌­دهند. در سینمای جیلان خبری از دنیای مدرن‌شده نیست؛ زیرا جیلان در زیرِ پوستِ ترکیه به یک دنیای عقب نگه­‌داشته‌شده رسیده و نماهای او واپسگرایی را نقد می‌­کنند. جیلان یک اکولوژیست تمام عیار است؛ زیرا به‌نیکی نشان می‌­دهد که همه‌چیز در ظاهرسازی خلاصه نشده و بی‌­رحمانه پوستۀ چشم­‌نواز سرزمینش را به چالش می‌­کشد؛ زیرا طبیعتِ اجتماعی را آینده‌­دار نمی‌­بیند. او به وضع موجود در کشورش اعتراض دارد و آثارش از دل ملال بیرون می‌­آیند، به این امید که شاید روزی سبب معجزه شوند.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

، ،





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر