پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | مصاحبه‌ی اختصاصی پیام‌ما با خسرو آذربیگ دوچرخه‌سوار، نوازنده و جهانگرد ایرانی رفتم تا خودم را پیدا کنم

مصاحبه‌ی اختصاصی پیام‌ما با خسرو آذربیگ دوچرخه‌سوار، نوازنده و جهانگرد ایرانی رفتم تا خودم را پیدا کنم





۴ خرداد ۱۳۹۵، ۲۲:۲۹

مصاحبه‌ی اختصاصی پیام‌ما با خسرو آذربیگ دوچرخه‌سوار، نوازنده و جهانگرد ایرانی
رفتم تا خودم را پیدا کنم

این روزها تلگرام پر‌شده از کانال‌های رنگ‌ و وارنگ که با تبلیغات عجیب و غریب و در واقع به هر حربه‌ی، ممکن مخاطب را فریب ‌می‌دهند تا شاید لحظه‌ای در کانال پر از تبلیغ ایشان وقت بگذراند و یک K به مخاطبین‌شان افزوده شود، اما در این آشفته بازار که هر کسی به طبل کاسبی خویش می‌کوبد هر از چندی به کانال‌هایی بر می‌خوریم که انسان‌های جالبی زندگی و تجربیات منحصر به فرد خود را در آن کانال‌ها روایت می‌کنند و راه‌های زیبایی برای هنرمندانه زیستن به مخاطبان نشان می‌دهند و چه بسیار زندگی‌ها که با مطالعه کردن این مطالب تغییر می‌کند، یکی از این کانال‌های بسیار زیبا “سفر عشق” است که در آدرس telegram.me/azarbeyg قابل دسترسی است و می‌شود به آنجا هم سرک کشید و اندکی هم وقت را صرف مطالعه‌ی سفر عشق کرد، که واسطه‌ای شد تا با نویسنده‌ی آن و سفرهایش با دوچرخه به ۳ قاره‌ی دیگر آشنا بشویم.
خسرو آذربیگ موزیسین و دوچرخه سوار ترک‌تباری است که خلاصه‌ی گپ و گفت اختصاصی پیام‌ما با او را پیش‌کش نظرتان می‌کنیم. او پیش از این یک‌بار بیشتر به کرمان نیامده اما دوستان کرمانی و جیرفتی زیادی دارد و به تازگی درگیر پروژه‌ای برای کودکان کار و خیابان شده‌است و به زودی برای همین پروژه‌ی بسیار خوب به کرمان می‌آید( که در مطلبی دیگر به معرفی آن پروژه می‌پردازیم) وی در آغاز خودش را این‌گونه برای مخاطبان معرفی کرد:
متولد روستایی در منطقه‌ی هشت رود در جنوب آذربایجان هستم و در کودکی هرکس که از روستای ما می‌رفت پشت کوه‌هایی که آن روستا را احاطه کرده بودند گم می‌شد و من همیشه فکر می‌کردم که جهان پشت آن کوهستان است و باید روزی بزرگ بشوم و آن کوه را پشت سر بگذارم، به گفته‌ی معلمم در سال پنجم ابتدایی، شاگرد اول کل منطقه‌ی هشت‌رود شدم و انتظار داشتم حالا که عکس مرا در روزنامه چاپ کرده‌اند و مرا به عنوان بچه‌ی درس‌خوان این منطقه معرفی کرده‌اند به من دوچرخه‌ای جایزه‌ بدهند و من بروم و با دوچرخه‌ام لذت ببرم، اما به واسطه‌ی وضعیت اقتصادی و دوران جنگ و هزار ماجرای دیگر این آرزو برآورده نشد تا ۱۹ سال بعد و در ۲۸ سالگی تصمیم گرفتم که آرزوی دیرینه‌ی کودکی را جامه‌ی عمل بپوشانم. در آن سال‌ها من شرکتی تبلیغاتی داشتم و قبل از هرچیز چوب حراج به آن شرکت خورد، در روزنامه آگهی دادم و تمام وسایل آن دفتر را حراج کردم و به قول معروف آتش زدم به مالم. چرا که دریافته بودم که من آدم زندگی کردن در آن شرایط نیستم و من هیچ‌وقت نمی‌خواسته‌ام که تبدیل بشوم به مردی که پس از سال‌ها تلاش و پیشرفت چند کارگر و چند اتوموبیل و خانه‌ای بزرگ و این چنین چیزها را دارد، بلکه دغدغه‌های دیگری دارم و در نتیجه هر آنچه که از فروش شرکت به دست آمد را کتاب خریدم و در خانه‌ی پدری اتاق کوچکی را پر از کتاب‌کردم و خودم را در اتاق زندانی می‌کردم و ساعت‌ها بدون توقف کتاب می‌خواندم و واقعا در دنیای کتاب‌ها غرق شده‌بودم تا راهی برای خودم پیدا کنم و دریابم که می‌خواهم با زندگی‌ام چه کنم، که با ماندلا آشنا شدم و مثنوی معنوی را به دقت مطالعه کردم و در وصیت‌نامه‌ی شریعتی خواندم که به پسرش می‌گوید” اگر پیاده هم توانستی سفر کن و بدان که ماندن برابر است با پوسیدن” و این جمله کافی بود تا مرا به حرکت در آورد. کتاب‌ها را فروختم و یک دوچرخه‌ی دست‌دوم قدیمی(از همان‌ها که به دوچرخه‌ی لحاف دوزها معروف‌است) به قیمت ۱۰ هزار تومان خریدم و به سمت شیراز حرکت کردم و پس از سه هفته بازگشتم و این تجربه‌ی شیرین مرا واداشت که پس از اندکی نامه‌نگاری و تلاش برای فراهم کردن مقدمات به سمت آفریقای جنوبی به راه افتادم و بیش از چهار سال در سفر بودم و برای شروع به آذربایجان رفتم و از آنجا به دیگر کشورهای آسیای میانه و سپس تا خاورمیانه رکاب زدم و برای دیداری با خانواده به کشور بازگشتم و این‌بار ۱۱ کشور آفریقایی را از ساحل عاج تا کنگو رکاب زدم و متاسفانه در کنگو مالاریا گرفتم و از دیدار ماندلا بازماندم.
چگونه به قاره‌ی آفریقا سفر کردید؟
با هواپیما پرواز کردم چرا که وقتی که قصد ادامه‌ی سفر به آفریقا را داشتم برنامه‌ را اینگونه طراحی کردم که به تونس بروم و از آنجا خودم را به دیگر کشورهای آفریقایی برسانم اما همه‌ی این برنامه ریزی‌ها مصادف شد با ریاست جمهوری احمدی‌نژاد و تیره‌ وتار شدن روابط بین‌الملل، در نتیجه کشورهای زیادی به من ویزا نمی‌دادند و عملا تنها جایی که ویزا داد گینه بود و از کنار ساحل به راه افتادم و ۱۱ کشور آفریقایی را رکاب زدم تا کنگو و البته این‌بار هم‌سفری داشتم، “مجتبی داوری” مردی بسیار نازنین که هم‌سفر من شد و با هم به آفریقا رفتیم و رو به جنوب کناره‌ی ساحل را رکاب زدیم تا جائی که در کنگو من به مالاریا مبتلا شدم و این بدخیم‌ترین نوع مالاریا بود که بسیاری از مردم را کشته بود، اما خوشبختانه بواسطه‌ی روابطی که با صلیب سرخ داشتم آنان نجاتم دادند و از سر اجبار برگشتم و این‌بار به سمت اروپا رفتیم که آن هم به دلایلی که ذکر کردم نشد و این بار به سمت هند راهی شدم.
امرار معاش از چه راهی بود؟
دف و دایره می‌زنم و آوازهای بومی می‌خوانم. من به ۶ زبان و لهجه آذری، ترکی، لری، فارسی، بلوچی و عربی آوازهای سنتی را می‌خوانم، در واقع سعی می‌کردم قبل از آنکه به شهری برسم از طریق اینترنت شرایط را محیا کنم و جاهایی را پیدا کنم که علاوه بر فراهم آمدن مخاطب حرمت من نیز حفظ شود و خدای ناکرده کسی بی حرمتی به موسیقی و فرهنگ ما نکند، آنجا ساز می‌زدم و آواز می‌خواندم و مبلغی فراهم می‌کردم برای ادامه‌ی سفر و برای سفرهای آتی هم هدفم این است که همین منوال را ادامه بدهم و برای دریافتن لحن‌ها و لهجه‌ها و گوشه‌های محلی موسیقی نواحی مختلف در دوسال گذشته به اکثر این مناطق سفر کردم و آخرین سفرهایم شد همین سفرهای درون کشوری برای پیدا کردن و آموختن گوشه‌ها و لحن‌های خاص و محلی و چوپانی.
اگر به عقب برگردی بازهم همین انتخاب را می‌کنی و به همین سفرها می‌روی؟
بله فقط ای کاش زودتر این سفرها را آغاز می‌کردم باید ۲۰ سالگی سفر را آغاز می‌کردم نه ۲۸ سالگی به قول معروف می‌گویند بعد از گذشتن از طوفان انسان‌ تبدیل انسانی جدید می‌شود. و این سفر واقعا برای من طوفانی بود از تنهایی کشیدن‌ها و گرسنگی کشیدن‌ها و مالاریا گرفتن تا لذت‌های بی حساب و بی‌شماری که بردم و حالا می‌دانم که اگر باید خانه‌ا‌ی بسازم و یا کاری بکنم راه‌آن شروع به انجام دادن کار است و با غر زدن و صرفا حرف زدن کاری از پیش نمی‌رود. به قول شریعتی هر ماهی مرده‌ای می‌تواند با جریان آب شنا کند، خلاف جریان آب شنا کردن نشان زندگی‌است.
به نظر من هرچند ما در ایران مشکلات زیادی داریم اما با همین نبود امکانات و کمبود فرصت‌ها هرچند تلاش چندین برابر می‌طلبد اما کار نشدنی نداریم.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *