پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | گفت‌وگوی اختصاصی پیام‌ما با عطيه مركزی هنرمند تصویرگر کتاب کودک تبدیل به کالایی لوکس شده

گفت‌وگوی اختصاصی پیام‌ما با عطیه مرکزی هنرمند تصویرگر کتاب کودک تبدیل به کالایی لوکس شده





۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۲۰:۰۶

گفت‌وگوی اختصاصی پیام‌ما با عطیه مرکزی هنرمند تصویرگر
کتاب کودک
تبدیل به کالایی لوکس شده

عطیه مرکزی، متولد: ۱۳۳۴ تهران است و مدرک کارشناسی هنرهای تجسمی را از دانشگاه تهران اخذ نموده، وی عضویت پیوسته‌ی انجمن نقاشان ایران،عضویت پیوسته انجمن تصویرگران ایران،حضور در سه دوره هیئت مدیره انجمن تصویرگران، حضور در داوری تصویر سازی جشنواره های : مولانا،فجر،کتاب های درسی و… تصویر گری درحدود ۳۰ جلد کتاب چاپ شده، حضوردر بینال های داخلی و خارجی بولونیا، سایتریکون، ژاپن، براتیسلاوا، پرتقال، شرکت در نمایشگاه های گروهی تصویر سازی و نقاشی، حضور در دو دوره کارشناسی هنرهای شهری تهران و همکاری با نشرهای: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، صابرین، نار، افق، امیرکبیر، مدرسه، چکه و… را در کارنامه‌ی خود دارد.
او تصویرگری کتاب‌های مختلفی را از داستان‌های شاهنامه گرفته تا زندگی‌نامه امام حسین(ع) به عهده‌ داشته و روز گذشته با کوله‌باری از تجربه‌ی سال‌ها تصویر‌گری و نفس‌کشیدن در دنیای هنر، نمایشگاهی‌ را در نگارخانه‌ی دیبای کرمان برگزار کرد و به عکس بسیاری از هنرمندان که دیگر به قول معروف با شاه هم فالوده نمی‌خورند به غایت صمیمی و مهربان است و پس از تنها چند دقیقه کنار او نشستن احساس می‌کنید سالهاست که با او آشنا هستید و از نظر دیدگاهش به هنر هم چون هنر را برای جامعه می‌خواهد و نگاهی اجتماعی به هنرش دارد ادا و اصول‌های هنربندی را در کار و سبک‌زندگی او نمی‌بینید زنی‌است که سالها واقعا کار کرده و فقط تصویر گر نبوده بلکه مادری هم هست دلسوز و غمخوار نسل‌جوان، که تمام بچه‌های ایران را فرزندان خودش می‌داند و وقتی که از سیستم آموزشی سخن می‌گوید کاملا نگرانی از آینده‌ی بچه‌ها در چهره و گفتارش پدیدار می‌شود متن زیر خلاصه‌ای از گپ و گفت طولانی پیام‌ماست با یکی دیگر از مفاخر استان:
پدر من کرمانی‌الاصل هستند و من هم هرچند تهران به‌دنیا آمدم و چند سالی هم مدرسه را در همان شهر تجربه کردم اما از سال پنجم دبستان به کرمان برگشتیم و تا زمانی که دانشجوی دانشگاه تهران شدم در همین کرمان ساکن بودم و دیپلم را هم همین‌جا گرفتم،هرچند معلمی نبود که آنقدرها در هنر نقاشی مشوق هم‌سالان من باشد اما قبل از ترک کردن کرمان مدتی خدمت استادی به نام عماد بودم و چند کار عالی هم در آن کلاس‌ها با گچ انجام دادم و این تمام آموزش پیش از دانشگاه و کلاس کنکور من بود و ۱۵ روز قبل از کنکور که به تهران رفتم همه می‌گفتند تو قبول نمی‌شوی و امکان ندارد که کسی از شهرستان و بدون آمادگی بیاید و در دانشگاه تهران پذیرفته شود که خوب پیش‌بینی آن دوستان غلط از کار درآمد.
نمایشگاه چطور بود و ارتباط مردم با کارها چگونه بود؟
نمایشگاه خیلی خوب و در واقع من توقع نداشتم که استقبال اینقدر خوب باشد، اما خیلی‌ها به دیدن این آثار آمدند و خیلی هم فیدبک‌های خوبی گرفتم و تقریبا همه خوش‌شان آمده بود. چرا که معمولا نمایشگاه تصویرسازی با نمایشگاه نقاشی خیلی متفاوت است اما اینجا به نظر من استقبال خیلی خوبی بود و امیدوارم همینطور هم بماند و دید مردم نسبت به تصویر سازی بهتر هم بشود متاسفانه در بسیاری از موارد تصویرسازی به اندازه‌ی نقاشی جدی گرفته نمی‌شود و هر چند الآن خیلی وضعیت بهتر شده اما مثلا از نظر قیمت‌هایی که برای اثر قائل می‌شوند تصویرسازی از نقاشی عقب‌تر است شاید چون فکر می کنند کار کوچک است و یا چون معمولا برای کتاب آماده می‌شوند فکر می‌کنند این کار به تنهایی ارزش خاصی ندارد و باید چیزی به آن سنجاق بشود، هر چند که هنرمند تصویرساز بواسطه‌ی اثری که تولید می‌کند معمولا مطالعه‌ی زیادی قبل از تولید اثر انجام می‌دهد و از تاریخ تا اسطوره‌های مختلف را درباره‌ی سوژه‌ی خود مطالعه می‌کنند و کارهم نیازمند دانش و تمرین و تلاش زیادی است ، در نتیجه اگر بخواهم قیمت گذاری کنم دقیقا همان قیمتی که روی تابلوی نقاشی می‌گذارم روی اثر تصویر سازی هم خواهم گذاشت.
وقتی که کتابی در مقابل مخاطب باز می‌شود داستان مکمل تصاویر است یا تصویر مکمل داستان؟
در تولید اثر برای یک کتاب همیشه یک مثلث وجود دارد با اضلاع: نویسنده، تصویرگر و ناشر یا مدیر هنری انتشارت که خوب به اثر بستگی دارد گاهی آنقدر تصویرگری خوب انجام می‌شود که وقتی که کتاب را باز می‌کنید بیشتر آن تصاویر شما را جذب می‌کنند و این‌ها برای سنین مختلف مختصات مختلفی دارد مثلا برای سنین پائین سعی می‌کنیم که از تصاویر بیشتری استفاده کنیم چرا که بچه‌ها با تصاویر ارتباط بهتری برقرار می‌کنند و همین‌طور که سن بالا‌تر می‌رود این رابطه بر عکس می‌شود و برای مثال پسرهای ۱۵ یا ۱۶ ساله‌ی نوجوان علاقه‌ای به کتاب با تصاویر زیاد ندارند و ترجیح می‌دهند که بیشتر با کلمات و جملات مواجه باشند چرا که احساس می‌کنند دیگر بزرگ‌شده‌اند و می‌خواهند شبیه بزرگ‌ترها باشند.
البته مشکل دیگری هم هست و آن اینکه تعدادی از نویسنده‌های کودک و نوجوان ما بسیار بی‌دقت می‌نویسند و تصویر سازی در داستان اتفاق نمی‌افتد که فضای کار به تصویرگر بدهد، مثلا چندی پیش با کاری مواجه شدم که ده شعر برای کودک و نوجوان در آن مجموعه بود و من نمی‌توانستم تصویر در این ده شعر پیدا کنم که بتوانم آن را به تصویر بکشم، این واقعا دردناک است و از آن بدتر نقد ناپذیری است چرا که حالا فلانی صاحب نام هم هست و اصلا نمی‌پذیرد که شما بگویید این کار تصویری در خود ندارد، یا در زمان تدریس برای نسل جوان اجازه‌ی بروز استعدادها و خلاقیت‌های این جوانان باید داده شود و نباید توقع داشت که این‌ها هم تبدیل به کپی‌هایی از اساتیدشان بشوند چرا که دنیای هنر این استاد را تجربه کرده و حالا دیگر نیاز به خلاقیت‌های جدیدتری دارد، باید این مسائل آسیب شناسی بشود و یا در زمینه‌ی تدریس تصویر‌گری نیز ما مشکلات زیادی داریم و اساتید زیادی را نمی‌بینم که بدون خساست تدریس کنند. خوشبختانه در حال حاضر با تشکلی صنفی که برای تصویرگران سامان داده ایم هم در انجمن صنفی و هم در کمیته‌های داوری همیشه تلاش کرده‌ام که جوانان نقش داشته باشند و بتوانند هم بیاموزند و هم خلاقیت‌شان شکوفاتر بشود.
من در اوائل کارم شاید بتوان گفت خیلی ناشیانه عمل می‌کردم چون خیلی از مسائل را نمی‌دانستم و کسی هم نبود که به من بگوید خیلی از اختیارات را در قرارداد نباید به ناشر بدهی و یا حتی بگویند که با دقت قرارداد را بخوانید مثلا ناشر اجازه‌ی چاپ تصویر شما را روی لیوان و یا پوستر را در قرارداد ذکر می‌کند اما پس از چاپ و انتشار اثر شما می‌بینید که فیلم‌هم با تصویر سازی شما ساخته شده و از تیشرت تا نمونه‌ی بزرگ‌شده‌ی کار شما به فروش می‌رسد و ناشر هم کماکان خودش را صاحب تمام و کمال حقوق مادی و معنوی اثری از شما می‌داند که شما آن را صرفا برای استفاده‌در یک کتاب به ناشر داده‌اید. خوشبختانه هم اکنون تشکل‌ صنفی ما هنرمندان را از حقوق خود آگاه می‌کند و حتی هر هنرمند آماتوری که می‌خواهد تصویرسازی برای یک مجله را انجام بدهد دفترچه‌ی نرخ‌نامه‌ی ما را دارد.
تصویرسازی برای مطبوعات محدودیت بیشتری دارد و یا در زمینه‌ی کتاب؟
من برای مجلاتی مثل آدینه و زنان هم کار می‌کردم که مثلا مجله‌ی زنان دغدغه‌ی زنان را داشت و برای حقوق ایشان قلم می‌زدند و در نتیجه من باید قبل از هرکار مقالات زیادی را می‌خواندم و یا گاهی مجبور می‌شدم برای یک اثر بروم و توضیحاتی را ارائه بدهم که سوتفاهم ها را برطرف کنم اما آزادی که در مطبوعات هست از کتاب بیشتر است چرا که شتاب‌زدگی خاصی در کار مطبوعات هست و شاید به اندازه‌ی کار کتاب به اثر پرداخته نشود اما همین شتاب‌زدگی کار را جذاب می‌کند.
وضعیت نسل جوان و نظام آموزشی را در زمنیه‌ی هنر چطور می‌بینید؟
من جزو انجمن نقاشان هستم ولی به راحتی می‌توانم بگویم که خیلی از بچه‌ها کارشان را بلد نیستند و متاسفانه الآن خیلی کارها مد شده‌اند که بچه‌های ما انجام می‌دهند ولی نمی‌دانند که چرا این کار را انجام می‌دهند مثلا ویدئو آرت(video art) و یا هنر چیدمان(instalition) که خوب اگر کسی پله پله برسد به مرحله‌ای که حالا با استفاده از دانش و تجربه و سوادبصری کاری اینچنینی را انجام بدهد دستش هم درد نکند و آن کار ارزشمند است اما وقتی که کسی هنوز نمی‌داند سیاه و سفید چیست و فضای مثبت و منفی چیست اما می‌خواهد زیر نظر استادش کولاژ کند و با استفاده از تصاویری از این‌سو و آن سو کاری را جمع و جور کند و بعد هم اصلا هیچ نقدی را نپذیرد و حس کند که دیگر ره ۱۰۰ ساله را یک‌شبه رفته است و مطرح شده‌است و با گفتن اینکه فلان گالری دار مرا دعوت کرده فلان اقا برای نمایشگاه آثار مرا خواسته اجازه‌ی نقد را هم به کسی نمی‌دهند به نظر من با چنین شاگردی باید برخورد بسیار جدی کرد و با تند‌ترین برخوردها جلوی آلوده شدن آن بچه را گرفت امروزه‌ خیلی ها فقط یادگرفته‌اند که با استفاده از کانال‌های ارتباطی مناسب نمایشگاه‌های زیادی بگذارند و به هر حربه‌ای که شده مطرح بشوند. اما هنر باید طوری باشد که به شما توان بدهد تا از این چیزی که هستید برخیزید و نگاه تازه‌ای داشته باشید و واقعا چیزی به شما اضافه کند نه اینکه حتی خود هنرمند هم توضیحی بر آنچه که ارائه داده ندارد.
زمانی که دانشجو بودم همه‌ی همکلاسی‌های من با کمال عشق و علاقه کار می‌کردند و بسیار هم حرفه‌ای عمل می کردند و حالا هم خوشبختانه جاهایی ایستاده‌اند که لیاقتش را دارند و همه در رشته‌ی تخصصی که برای خود برگزیده‌اند بهترین هستند اما متاسفانه در حال حاضر … بگذارید اینگونه مطرح کنم، اگر بچه‌های ما کتاب خوب بخوانند و فیلم‌خوب ببینند و موسیقی خوب گوش بکنند هنر در سبد زندگی آن‌ها خواهد بود همانطور که نان می‌خرد اما با وجود این‌همه کتاب خوبی که تولید می‌شود و تصویرسازی‌های خوبی که در بازار هست والدین کتاب‌های دکه‌ای را با تصویرسازی ضعیف و دست چندمی را انتخاب می‌کنند و گران بودن قیمت کتاب هم بی تقصیر نیست و کتاب کودک تبدیل به کالایی لوکس شده، و اما پس آیند این ماجرا تربیت نشدن سلیقه‌ی کودک است و متاسفانه از این بدتر استخدام نشدن فارغ‌التحصیلان نقاشی در آموزش و پرورش است و بارها شاهد این بوده‌ایم که معلم علوم کلاس هنر را برگزار می‌کند ما مشغول تلاش در این راستا هستیم که نقاشی را از گالری‌ها بیرون بکشیم و در بینال‌ها و نمایشگاه‌ها برای بچه‌ها مواد لازم را فراهم می‌کنیم و در همان مکان هم آثارشان را قاب می‌گیریم و برای فروش می‌گذاریم تا بچه‌ها انگیزه پیدا کنند و به نقاشی علاقمند بشوند اما همه‌ی این کارها کارهای کوچکی هستند و سیر حرکتی کندی هم دارند چرا که هنر نیازمند ساپورت و پشتیبانی بدون توقع دولتی است.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *