پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | روزگاری که گذشت

روزگاری که گذشت





۳۱ فروردین ۱۳۹۵، ۳:۱۰

روزگاری که گذشت
عبدالحسین صنعتی زاده
بخش سی ام
وظیفه دارم که از ذکر احوال حاکم عادل و مرد بزرگواری که نامش در تاریخ وزیری غفلت شده و من نام آخر آن کتاب را ملاحظات خانودگی می گذارم و متأسفانه مطالب مهمی را حذف کرده اند با تجلیل و احترام نام ببرم. روزی مردم را مشاهده کردم که با استعجاب شخص محترمی را که عینک به چشم داشت و منفرداً با وقار و سنگینی در بازار راه می رفت به یکدیگر نشان داده و متوجه او بودند و شنیدم که می گفتند این شخص حاکم مشروطه خواه می باشد و خودش را با مردم دیگر فرق نمی گذارد. این مرد محترم تنها و یکه بدون آنکه آن تشریفات سابق حکام استبدادی را داشته باشد، به هر کجا که کار دارد می رود و حتی می گفتند پیاده تا سرآسیاب که مسافتش تا شهر کرمان دوازده کیلومتر است گاهی می رود.
از دیدارش نه کسی می ترسید و نه بایستی اگر نشسته از جایش بلند شود. با آنکه طفل بودم از سیمای آرام و نجیب این حاکم بسیار خوشم آمد. خوشحال بودم که وعده ها و حرف های پدرم را عملی می دیدم. نام مبارک این معاون فرمانفرمای محبوب «دانش علی» و لقبش «نصرت السلطان» بود. این آقا که حقیقاً آقایی به او برازنده بود با خودش یک نفر را که میرزاغلام علی خان قزل ایاغ نام داشت برای تشکیل اداره فرهنگ و یک نفر دیگر که نام او هم میرزاحسین خان بود برای تشکیل اداره نظمیه جدید آورده بود. این مامورین آزادی خواه و مشروطه طلب شروع به کار کردند.
چندین دفعه مردم را در دفتر ایالتی دعوت کرده و با سخن رانی های مفید چنان توجه و قلب همه را جلب کردند که هر کسی مبلغی برای وارد کردن چاپخانه و تاسیس قرائت خانه شرکت کرده و نقداً پرداختند. به زودی این دو امر مهم صورت عملی به خود گرفت و چاپخانه ای را با حروف سربی به وسیله اداره روزنامه حبل المتین طلبیدند و چاپخانه ای نیز سنگی از تهران حمل شد. خلاصه با جدیت کارهای مهمی بدون اتلاف وقت صورت گرفت. به اندک وقتی قرائت خانه ملی برای استفاده عموم تاسیس و مفتوح یافت.
این قرائت خانه در حدود یک هزار جلد کتاب های مختلف جدید الطبع داشت. برای همه ورود و مطالعه آزاد بود و حتی هر کس کتابی را می خواست به خانه اش ببرد، یادداشتی سپرده به مدت معینی آن کتاب را به امانت می برد و از قرار هر شبانه روزی سه شاهی کرایه می پرداخت. فی الواقع من در زندگی خود مدیون این قرائت خانه و این هزار جلد کتاب می باشم. چه مطالعه آزاد غیر از کلاس مدرسه و دروس طوطی وار خواندن خشک خالی بود.
هر چند روز کتابی از نو می گرفتم و از سر تا آخر آن را به دقت می خواندم. آن قدر این کار برای من شوق و ذوق داشت که گاهی چند کتاب را با هم کرایه می کردم. از هر کجا مختصر وجهی به دستم می رسید بابت کرایه کتاب می پرداختم. برای آنکه کمتر کرایه بدهم شب ها تا نزدیک صبح بیدار می ماندم. حتی به شام و نهار آن قدرها توجه نداشتم و گاهی شام که آب گوشت یا کشک کل جوش، خوراک معمولی مردم کرمان، بود آنقدر می ماند که سرد می شد و مادرم ناچار می گردید دو مرتبه گرم نماید.
یکی از کارهای مهم دیگری که این حاکم مشروطه خواه انجام داد، اجرای قانون منع خرید و فروش بردگان بود. در تمام و نواحی شهر کرمان و بلوچستان و جیرفت و بم و نرماشیر با گسیل مامورین و احکام مکرر با طرز عاقلانه ای زنجیرهای رقیت و بندگی بندگان خدا را پاره کرد.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

مطالب مرتبط

طبیعت را به کودکان پس دهید

«عبدالحسین وهاب‌زاده» یک دهه پس از طرح‌ ایدهٔ «مدرسهٔ طبیعت» از حق کودکی می‌گوید

طبیعت را به کودکان پس دهید

ژن‌های چپ‌دست‌ساز

مطالعه‌ای جدید نشان می‌دهد که برخی ژن‌های نادر در تمایل افراد برای به‌کارگیری دست چپ دخیل هستند

ژن‌های چپ‌دست‌ساز

آموزش در مدارس سنگی و گلی ادامه دارد

آموزش در مدارس سنگی و گلی ادامه دارد

بارش برف و باران امروز ادامه دارد

بارش برف و باران امروز ادامه دارد

انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان

۲۲ استان کشور تا پایان هفته بارش برف و باران سنگین را تجربه می‌کنند

انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان

بساط گواهی پولی مسئولیت اجتماعی باید جمع شود

بساط گواهی پولی مسئولیت اجتماعی باید جمع شود

تنبیه بدنی به هر نحوی، خط قرمز وزارت آموزش و پرورش است

آموزش و پرورش اعلام کرد؛

تنبیه بدنی به هر نحوی، خط قرمز وزارت آموزش و پرورش است

سردرگمی محصلان مادرایرانی در مدارس

رسانه‌های محلی سیستان‌وبلوچستان از بازماندگی از تحصیل یک دختر مادرایرانی در این استان خبر می‌دهند:

سردرگمی محصلان مادرایرانی در مدارس

اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسب‌وکاری مردم و نوآوران

گزارش «پیام ما» از نشست بررسی کاربرد فناوری‌های نوین در صنایع خلاق

اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسب‌وکاری مردم و نوآوران

مسافران قطار مرگ

گروهی از زنان مکزیک جان خود را برای رساندن غذا به مهاجران به خطر می‌اندازند

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *