پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | معرفی کتاب

معرفی کتاب





۲۹ فروردین ۱۳۹۵، ۲۱:۳۹

پرواز شبانه
رمانى از آنتوان دو سنت اگزوپرى (۱۹۰۰-۱۹۴۴) ، نویسندۀ فرانسوى، که با مقدمه‌اى از آندره ژید در ۱۹۳۱ در پاریس منتشر شد. وقایع داستان در امریکاى جنوبى اتفاق مى‌افتد، در دورانى که هوانوردى تجارى کارى قهرمانانه بود. اگزوپرى، که خود در ۱۹۲۹ مدیر پست هوایى آرژانتین بود، در این رمان، گذران زندگى رئیس یک شرکت پست هوایى، به نام ریویر ، و گروه خلبانانش را شرح مى‌دهد. هدف اصلى که ریویر، شخصیت اصلى رمان، براى خود تعیین کرده است عبارت است از اثبات این موضوع که براى رساندن محموله‌هاى پستى، هواپیما وسیلۀ نقلیه‌اى است سریع‌تر از قطار؛ به این شرط که خلبانان وادار به کار بسیار خطرناک پرواز شبانه شوند تا، به این ترتیب، زمان صرفه‌جویى شده در روز، در شب از دست نرود.
فابین، یکى از خلبانان، محموله‌هاى پستى پاتاگونى را از منتهاالیه جنوبى امریکاى جنوبى به بوئنوس‌آیرس مى‌آورد؛ اما گرفتار توفان مى‌شود و موفق نمى‌شود که خود را به مقصد برساند. فابین، چون بسیارى دیگر، قربانى مى‌شود تا طرح ریویر به موفقیت بینجامد. در زمین، ریویر به افرادش مى‌آموزد که از مرگ نهراسند و به مأموریتى که به آنان واگذار شده است وفادار بمانند. آنها باید به نحوى عمل کنند که «گویى چیزى فراتر از ارزش زندگى بشر وجود دارد» : محمولۀ پستى چیزى است مقدس، و حتما باید هر روز در ساعتى معین به مقصد برسد. خلبانان عهده‌دار این مسئولیت‌اند و از آن آگاه‌اند؛ و همین، دلیلِ زیستن آنهاست. ریویر، سنگدل، هر ضعفى را برملا مى‌کند و هر قصورى را کیفر مى‌دهد. مکانیکى را با بیست سال سابقۀ کار اخراج مى‌کند، چون در بستن موتور مرتکب اشتباهى شده است؛ خلبانى را تحقیر مى‌کند چون در حین پرواز فاقد تهور بوده است؛ سرپرست فرودگاه را تنبیه مى‌کند چون دستورها را به کار نبسته است. آن‌گاه که زن فابین براى کسب خبرى دربارۀ شوهرش به دیدن ریویر مى‌آید به او چیزى نمى‌گوید، و زن مى‌فهمد که براى او انتظار پایان یافته است. در اینجا، ریویر بر آن است که حقیقت عشق و حقیقت وظیفه نقیض یکدیگرند؛ هرچند هر دو به یک اندازه پذیرفتنى‌اند. به‌رغم از دست دادن خلبان و خدمۀ یک هواپیما-که براى او شکستى است بزرگ-حتى یک پرواز را لغو نمى‌کند تا آرمان پروازهاى شبانه از بین نرود. این گزارش سنت اگزوپرى دربارۀ زندگى خلبانان شرکتهاى خطوط هواپیمایى، نشان مى‌دهد که چگونه سنت اگزوپرى و رفیقان هوانوردش حاضر بودند که از تمام دلبستگی‌هاى زندگى فردى خود دست بشویند تا از آرمانى دفاع کنند که به دیدۀ آنان حقانیت داشت. در این کتاب، سنت اگزوپرى دو نوع انسان را توصیف مى‌کند: رئیس، کسى که اراده‌ها را آب دیده مى‌کند؛ و زیردست، کسى که با پذیرفتن مخاطرات حرفه‌اى، که خود انتخاب کرده است، دستورها را اجرا مى‌کند. رابطۀ میان این دو، رابطۀ ارباب با بردۀ خود نیست؛ بلکه رابطۀ انسانى است با انسانى دیگر، زیرا آزادى براى آن دو عبارت از پذیرش تام یک اجبار و گردن نهادن به یک وظیفه است. با پایبندى به این اجبار است که آنها از عظمت خود آگاه مى‌شوند و در خلال عمل است که قادرند اهمیت وظیفه را درک کنند، آن‌گاه که عمل متوجه هدفى است که انسان بیرون از خود براى خویش تعیین کرده است.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *