پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | بچه‌ها هم فهمیده‌اند

بچه‌ها هم فهمیده‌اند





۲۹ فروردین ۱۳۹۵، ۱۴:۱۹

بچه‌ها هم فهمیده‌اند

دانش آموزان امروزی دیگر مثل دانش آموزان قدیم نیستند که روی حرف معلم شان حرف نزنند. دانش آموز امروزی اگر معلمش یک کلمه اطلاعات نادرست به او بدهد، زنگ تفریح با تبلت اش به اینترنت وصل می شود و بی اطلاعی معلمش از علوم روز را کشف می کند و جلسه بعد کف دست او می گذارد. معلم های امروز باید واژه«نمی دانم» را با خود تمرین کنند تا در پاسخ دانش آموزان زبر و زرنگ، خود را راحت کنند.
دانش آموزان امروز به مدد اینترنت، نشریات، کانال های گوناگون تلویزیونی و… به اطلاعات مورد نظر خود دست می یابند. و این یعنی این که دیگر معلم نمی تواند سر کلاس شعار بدهد و به قول امروزی ها سر بچه ها را شیره بمالد. نوجوانان امروز شاید «بیل گیتس» را بیش تر از «ادیسون» دوست داشته باشند و ترجیح بدهند در آینده با اتومبیل های گران قیمتی که معلم شان اسم آن اتومبیل ها را هم بلد نیست در خیابان آیند و روند بکنند تا این که با عنوان دکتری و کتاب به دست در دانشگاه قدم بزنند.
ایده آل دانش آموز امروزی بالا بردن مدل موبایلش است تا خواندن یک رمان جدید! دانش آموز امروز نام کمپانی های موفق اقتصادی را بهتر از دانشگاه های معتبر جهان می داند. کافی است به کار تدریس مشغول باشید و روزتان را با همین دانش آموزان امروزی سپری کنید تا متوجه شوید که اوضاع همین طور است که می گویم. اما گاهی اوقات دانش آموز امروز برای لحظاتی معلم خود را دچار سرگیجه می کند. آن گاه که بعد از نصایح آبدار و کوبنده معلم مبنی بر نزدیک بودن امتحانات خرداد ماه و لزوم هر چه بیش تر درس خواندن، با بی تفاوتی خودکارش را لای دندانهایش می گذارد و می پرسد:«آقا! شما که درس خواندید به کجا رسیدید؟» معلم دیگر نمی تواند مثل قدیم جواب بدهد:«علم فلان است و بهمان است!» چون دانش آموزان امروز – درست یا نادرست- به این نتیجه رسیده اند که علم از ثروت بهتر نیست! گویا بچه ها هم فهمیده اند که معلم شان حقوق دندان گیری عایدش نمی شود.
گویا فهمیده اند تحصیلات عالیه معلم شان خیلی هم به کار معیشتش نیامده است. و معلم هم در جواب دانش آموز نوجوانش در می ماند. از شما چه پنهان! معلم هم -درست یا نادرست- به این نتیجه رسیده است که ثروت اگر از علم بهتر نباشد، دست کمی هم از علم ندارد. معلمی که به خاطر دو شغله بودن فرصت مطالعه ندارد. صبح معلم مدرسه است و عصر راننده آژانس باید هم به این نتیجه برسد. معلمی که برای ارتقای علمی و تحصیلات خود توان تأمین هزینه دانشگاه آزاد اسلامی را ندارد چرا باید به نتیجه ای غیر از این برسد؟ آیا متولیان فرهنگی این کشور اندیشیده اند معلمی که صبح در مدرسه تدریس و عصر هم در آژانس تاکسی تلفنی کار می کند.
اگر عصر همان روزی که تدریس داشته، دانش آموزش برای رفتن به شهربازی مسافر معلم خود (بخوانید راننده اش!) شود چه بر آن معلم می گذرد؟ اوضاع فرهنگی و آموزشی این سرزمین از خطوط قرمز هم عبور کرده است. بچه ها هم این را فهمیده اند!

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *