پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | نقش شخصیت های کرمانی در سیاست دوره قاجاریه فراز و نشیب کرمان در عصر قاجار

نقش شخصیت های کرمانی در سیاست دوره قاجاریه فراز و نشیب کرمان در عصر قاجار





۱۸ فروردین ۱۳۹۵، ۲۲:۰۶

نقش شخصیت های کرمانی در سیاست دوره قاجاریه
فراز و نشیب کرمان در عصر قاجار

دوره قاجاریه، یکی از پر تلاطم ترین مقاطع تاریخی کرمان است که بسیاری از حوادث و وقایع خاص در این دیار روی داد و از طرف یکی از دوره هایی است که کرمانیان، تأثیراتی مهم و قابل توجه در روند و سیر وقایع داشته اند. اگر نگاهی گذرا به ادوار تاریخی گذشته داشته باشیم، می توان به بسیاری از وقایع اشاره نمود که به نحوی بارز، حضور کرمانیان را ثبات می کند. دکتر باستانی پاریزی در این خصوص آورده است:«درگیر و دارهای انقلابات تاریخی ایران، باز این کرمانیان بودند که نخستین گول را وارد دروازه می کردند در حالی که البته جایزه فینال نصیب دیگران بود؛ در قضایای نقل خلافت از بنی امیه به بنی عباس، نخستین لعن که بر منبر بر بنی امیه شد، در کرمان بود. یا کرمانی ها هم با سلطان محمود غزنوی جنگیده اند، هم با سلطان مسعود و نخستین داعیان اسماعیلی- امثال حمید الدین کرمانی- مبنای کارشان مبارزه، با دولت های مقتدر و متعصب و سختگیر بوده است یا ایستادگی مردم کرمان در برابر اتابکان فارس، یزد، خراسان، خوارزمشاهیان و بالاخره حکام مغول هر چند به صورت منفی بود؛ اما در تاریخ ثبت شده است. اولین پرچم علیه تعصبات و سخت گیری های امیر محمد مظفری در کرمان بلند شد. در زمان صفویه این شیخ الاسلام کرمانی بود که شاه سلیمان را به باد تمسخر و انتقاد گرفت. همراهی کرمانیان با لطفعلی خان زند، یا بلند شدن نخستین فریادهای جدی علیه دولت قاجاریه- قبل از مشروطیت توسط اندیشمندان کرمانی- میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی بود. بی تردید گلوله میرزا رضا کرمانی، نقشی اساسی در امضای فرمان مشروطیت داشت و یا رفعت نظام نرماشیری نیز نخستین کسی بود که قبل از صدور فرمان مشروطیت، انجمن غلامان آزاد در بم و جیرفت را پی افکند و یا قیام شال بافان کرمانی، نخستین قیام کارگری بود که چندی اذهان حکام قاجار را به خود مشغول داشت.
اما اگر باز گردیم به مبحث اصلی خود که مقطع قاجاریه است، همان گونه که ذکر شد کرمان در این دوران یکی از پرتلاطم ترین دوران تاریخی خویش را گذرانده است اگر شکل گیری سلسله قاجاریه در دیگر بلاد ایران بود، اما به یقین تثبیت این حکومت در کرمان صورت گرفت، و آن بر می گردد به حمله آقا محمدخان قاجار به این سرزمین جهت دست یابی به آخرین پادشاه زندیه، لطفعلی خان زند، که در نهایت با تسخیر کرمان و دستگیری وی، عملاً به سلسله زندیه پایان داد. شدت حمله آقا محمد خان و میزان خرابی کرمان در این جریان به حدی بود که به روایتی تا چندی به این شهر به شهر کوران و گوران تبدیل شد.
در دوران حکمرانی ابراهیم خان ظهیر الدوله، کرمان، تا حدودی به آرامش نسبی دست یافت و در سایه اقدامات عمرانی و اجتماعی وی التیامی بر زخم های بی شمار این شهر و مردمش گذاشته شد. اما کمی بعد فرزندش «عباس قلی میرزا» به گفته وزیری سرشار از معجون خضرا به هوای وسعت بخشیدن به حوزه قلمروش، مدتی این منطقه را به آشوب کشاند.
کرمان در دوران حکمرانی آقاخان محلاتی، بار دیگر دچار فتنه و آشوب شد. وی که ریاست فرقه اسماعیلیه را نیز عهده دار بود، خیلی زود کوس«لمن الملکی» نواخت و به تعبیر استاد باستانی پاریزی: «هوای کرمان- مثل سایر حکمرانان- او را برداشت تا به قول صاحب تاریخ وزیری بعضی از حرکات علاوه از حکمرانی و پاره ای از خود سری ها از وی به ظهور رسید». عزل و عزیمت وی به تهران و بست نشینی و شفاعت حاج میرزا آقاسی نیز نتوانست او را از این نیات باز دارد، و چندی بعد با جعل فرامینی به این ناحیه شتافت و بار دیگر منطقه را دچار آشوب کرد. قتل میرزا اسماعیل وزیر در سال 1264 ق. از دیگر حوادث مهم این دوران در کرمان است و تنها در دوره حکمرانی محمد اسماعیل خان وکیل الملک و اوایل حکومت مرتضی قلی خان وکیل الملک ثانی، رایحه آرامش و ثبات سیاسی و اقتصادی به مشام مردم کرمان رسید. اوج و رواج صنعت شال بافی و به وجود آمدن قشر عظیم شالباف که اکثراً مردمی رنج کشیده و محروم بودند و سوء استفاده از نارضایتی این قشر موجبات، قیام اول شالبافان را به دنبال داشت که در نهایت با سرکوب شدید توسط فیروز میرزا فرمان فرما پایان یافت.
بی تردید اگر به روند شکل گیری مشروطیت نظری بیاندازیم، نمی توان از کنار کار میرزا رضا کرمانی به سادگی گذشت. گلوله ای که او به سوی نیم قرن استبداد و خودکامگی ناصرالدین شاه شلیک نمود، بعد از گذشت یک دهه و در کوران جریان مبارزات مردم در دوره مشروطیت بار دیگر در کاخ مظفرالدین شاه طنینی دیگر داشت و وی مضطرب از مافات «شاه بابا» با دستانی لرزان بر فرمان مشروطیت صحه تایید نهاد.
اگرچه عمل میرزا رضا کرمانی تا چندی موجب شعله ور شدن کینه بیشتر قاجاریه به کرمان شد به نحوی که ناظم الاسلام کرمانی آورده؛«تا چندی بعد از این واقعه، در محافل و مجالس خود را خراسانی معرفی می نمودم یا مظفرالدین شاه در جواب کسانی که خواهان مجازات سریع تر میرزا رضا بودند قتل تمامی اهل کرمان را مساوی با قتل شاه بابا می دانست، یا دو اندیشمند و مبارز کرمانی (میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی) به جرم تحریک میرزا رضا در قتل ناصرالدین شاه از استامبول به تبریز آورده شدند و به دستور محمد علی میرزا به طرزی فجیع سر از بدنشان جدا گردید. اما قتل آنان بعدها زمینه های تغییرات و تحولات زیادی را به دنبال داشت. چرا که ضمن شکستن ابهت پوشالی شاهان قاجار، زمینه ساز مخالفت های علنی و رشد مبارزات مردمی گردید. به نحوی که یازده سال بعد از این جریان، انقلاب مشروطیت در ایران شکل گرفت. در ده سال بعد از مرگ ناصرالدین شاه و تا زمان امضای فرمان مشروطه مردم کرمان دست از مبارزات ضد استبدادی خود برنداشتند. یک سال قبل از امضای فرمان مشروطه، قیام مردم کرمان به رهبری آیت الله حاج میرزا محمدرضا مجتهد کرمانی شکل گرفت. وی در میهمانی که در منزل امام جمعه کرمان تشکیل شده بود مواضع خویش را خیلی صریح و بی پرده اعلام کرد:«بنده نه مالی دارم که از جهت مالم بترسم از دولت، نه ملکی دارم. نه خانه ای. امروزه نه کاری دست کسی دارم نه از کسی پروا دارم. عبث نه مرا از شاه بترسانید نه از حاکم. بنده از این قجروها نمی ترسم. شما که می ترسید بروید تملق بگویید. می کنم هر چه از دستم برآید. علی العجاله سرم کف دستم است».
درگیری ظفرالسلطنه حاکم وقت کرمان با آیت الله باعث شد ایشان به عنوان اعتراض قصد عزیمت به مشهد مقدس را کنند که با اجتماع عظیم مردم کرمان به شهر بازگردانده شدند. بعد از این ماجرا مبارزه پیروان آیت الله بر علیه حاکم کرمان علنی تر شد. به طوری که بیش از هزار نفر درب خانه ایشان بست نشستند و کار را به جای رساندند که بنا به نوشته ناظم الاسلام کرمانی، ظفر السطنه گفت:«من حکم به قتل و نهب نمی کنم، و به خلوت نسترن اندر شد. اعدل الدوله و عین الملک- دو شاه زاده ای که در این قضایا محرک بودند جمعی تفنگچی و سرباز برداشته به خانه حاج محمد رضا فرستادند. دو نفر از تماشاچیان که بالای بام بودند کشته شدند. مردم فرار کردند و فقط زن ها ماندند. سرتیپ این سربازان عبدالمظفر خان (برادر میرزا آقاخان کرمانی) بود. این خبر در کتابخانه به آقا رسید، بیرون آمده، گفت:چرا مزاحم بیچاره زن ها می شوید؟ مریدان هر کدام فرار کردند. شریعتمدار در تنور مخفی شد و چند نفر در بین زن ها پنهان شدند. اسفندیار خان بچاقچی کفش های آقا را به دست گرفته و همی گفت: بیور بیور حاج محمدرضا روانه شد. آقا شیخ محمد صادق، (شیخ العراقین، پسر عمه حاج میرزا محمدرضا) شریعتمدار راینی را گرفته، نصیرالاسلام و شیخ جواد طلبه را نیز کت بسته بودند. لدی الورود، اعدل الدوله و عین الملک به این عنوان که حکم ظفر السلطنه است، پای آقا را به فلک بستند، چند چوب که زدند، محمدخان سرتیپ داماد آقا باقر خود را روی پای آقا انداخت. بعد از آن آقا شیخ محمد صادق را به فلک بستند، پس از خوردن چند شلاق سران سپاه مانع شدند».
غلامعباس سالاری/مقدمه کتاب بن بست مستوفی

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *