پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | ایرانِ پدیدآورندهٔ جهانشاهی نوروزی

«میرجلال‌الدین کزازی» ایران را توصیف می‌کند

ایرانِ پدیدآورندهٔ جهانشاهی نوروزی

اگر نوروز را فراخ بنگریم جشن بزرگداشت رستاخیز است و ما رستاخیز گیتی را با نوروز جشن می‌گیریم





ایرانِ پدیدآورندهٔ جهانشاهی نوروزی

۲۲ اسفند ۱۴۰۲، ۲۰:۴۶

میرجلال‌الدین کزازی معتقد است: ایرانی که من می‌شناسم، چند ایران است. یکی ایران فرمانرانانه است؛ ایرانی که جغرافیای سیاسی کنونی را در آن می‌یابیم، این ایران تنگ‌ترین ایران است. ایران دوم، ایران تاریخی است، چندبرابر پهناورتر از ایران نخستین. ایران تاریخی، ایرانی است که سرزمین‌هایی در آن جای دارند که روزگاری بخشی از ایرانِ بزرگ، ایران هخامنشی، ایران اشکانی و ایران ساسانی بوده‌اند. در رخدادهای روزگار، پاره‌هایی از پیکر این ایران از آن گسسته‌اند. ایران سومین، پهناورترین ایران است و من آن را ایران فرهنگی می‌نامم که هم ایران نخستین را و هم ایران دومین را در بردارد، اما سرزمین‌هایی، پاره‌ای از این ایران هستند که هرگز در شمار سرزمین‌های تاریخی ایرانی هم نبوده‌اند.

کزازی که از چهره‌های ماندگار ادبیات ایران‌زمین است، یکی از هفت برگزیدۀ چهارمین همایش بین‌المللی دیپلماسی نوروز و اهدای نشان نوروز بود که هر سال با نزدیک شدن به نوروز با حضور سفیران کشورهای مختلف برگزار می‌شود. او در سخنانی در این همایش گفت: ایرانی دیگر هم هست که آن را می‌توانیم پاره‌ای از ایران تاریخی و فرهنگی یا هر دو‌ بدانیم. هرکدام از ایران‌ها گونه‌ای جهانشاهی را پدید می‌آورند، ایران چهارمین هم دارای جهانشاهی است، ایرانِ زبان و ادب پارسی است. در ایران نو، ایرانِ پس از اسلام، زبان شکّرینِ شیوای شگرف، گونه‌ای جهانشاهی یافت؛ از کاشغر تا قیروان پهنۀ ایران است. قیروان ریخت تازیکانۀ کاروان پارسی است. ادب پارسی هم به‌همراه زبان پارسی در این پهنه روایی یافته است. بدین زبان سروده‌هایی به‌دست داده شده که سُرایندگان و نویسندگان آنان ایرانی نبوده‌اند و حتی زبان مردمشان هم پارسی نبوده است.  

نوروز را مردمانی در سرزمین‌هایی گرامی می‌دارند که بخشی از آن سرزمین‌ها جزئی از ایران تاریخی‌ یا ایران فرمان‌رانانه نیستند. در روزگار ما نوروز درفش افراختۀ فرهنگ ایرانی است

این شاهنامه‌پژوه این بزم (همایش دیپلماسی نوروز) را بزمی باشکوه دانست که پیوندی با ایران فرهنگی به‌همان‌سان کم‌و‌بیش با ایران تاریخی دارد: گرامیانی از تاجیکستان، افغانستان در این بزم، دمساز هستند، زبان این کشورها پارسی است. هندوستان از دید فرهنگی پیوسته‌ترین سرزمین در جهان به ایران است. هرچند به‌یکبارگی هرگز، بخشی از ایران تاریخی نبوده است؛ پاکستان آری، اما هندوستان نه. پیوند در میان ایران و هندوستان به سده‌های دور در تاریخ می‌رسد. پیوند ایران با هندوستان پیش از زردشت آغاز می‌گیرد. هنگامی که زردشت در ایران سربرآورد، آیینی نو را در این سرزمین به‌نام مزدیسنی و مزداپرستی گسترانید. هندوان از ایران رفتند زیرا می‌خواستند آیین پیشینیان خود را همچنان بورزند. آن آیین پیشین که آیین ایرانیان و هندوان بود، آیین دوایسنی یا دیوپرستی بود، پرستش دیو در آن معنا و کاربردی که این واژه در زبان کنونی دارد، نیست. «دَئِوا» در اوستایی و «دِوایان» در سانسکریت، بغان و ایزدان نیروهای فراسویی باستانی بودند. هنگامی که زردشت در ایران سربرآورد، کاربرد این واژه یکسره دگرگون شد. اما در زبان‌های دیگر که از دید زبان با ایران در پیوند هستند، هم‌تباری زبانی با ایرانیان دارند و هنوز در معنای کهن به‌کار می‌روند، در فرانسوی «دیور» در ایتالیایی «دی اُ» که در نگارش اندکی از آنان جدا هستند، دراسپانیایی «دی اُث» که از لاتین  گرفته شده است، آن‌هم از زئوس در یونانی.

 

او با اشاره به گرامی‌داشت آیین باستانی ایرانیان توسط هندوان، افزود: هندوان آیین باستانی ایرانیان را پاس داشتند و می‌توان این آیین را هنوز در هندوستان زنده و تپنده یافت. نامۀ سپند این آیین «دِ وائا» است. وداها نامۀ دیو‌هاست همان دئوآهای باستانی اوستایی. این آیین یکسره از ایران رفت و تنها نشانه‌هایی اندک از آن پابرجاست، پاره‌ای از نام‌های جغرافیایی که در آنها هنوز نام دیو را می‌یابیم به‌ویژه در شهرهای آپاخترین یا شمالی ایران.

هنگامی که زردشت در ایران سربرآورد، آیینی نو را در این سرزمین به‌نام مزدیسنی و مزداپرستی گسترانید. هندوان از ایران رفتند زیرا می‌خواستند آیین پیشینیان خود را همچنان بورزند

کزازی با بیان اینکه گوشه‌ای از جهان هم‌اکنون در این بزم «نوروز» جای گرفته است، آنچه می‌توانیم آن را جهان ایرانی بنامیم، ادامه داد: من از زبان پارسی سخن گفتم که گونه‌ای جهانشاهی دارد. هم‌اکنون می‌خواهم ایرانی دیگر را بر این سه بیفزایم. ایرانی که جهانشاهی نوروزی را پدید آورده است. نوروز را  مردمانی در سرزمین‌هایی گرامی می‌دارند که بخشی از آن سرزمین‌ها جزئی از ایران تاریخی‌ یا ایران فرمان‌رانانه نیستند. در روزگار ما نوروز درفش افراختۀ فرهنگ ایرانی است. در هر گوشۀ گیتی نمودی از نشان این جشن باستانی بیابید، می‌توانید بی‌چندوچون به‌هرآینگی بر آن باشید که آن گوشه با فرهنگ ایران در پیوند است. نوروز نمادینه‌ترین نهاد فرهنگی یا جشن ایرانی است که چندین جشن با هم درآمیخته‌اند و نوروز پدید آمده است. اگر نوروز را فراخ بنگریم جشن بزرگداشت رستاخیز است. ما رستاخیز گیتی را با نوروز جشن می‌گیریم. شاید از این دید چنین جشنی در جهان بی‌همتا باشد.

 

سپس این شاهنامه‌پژوه، شعری را که به‌تاز‌گی دربارۀ آمدن بهار سروده است، خواند:

«وه وه که بهار می‌رسدمان از ره باز

آن بر زَم و تَم تیز و دمان ناگه تاز 

پیروزی نوبهار را چنگی زن

ای رامشی رام نشان در شه ناز»

 

او «تَم» را تاریکی و «زَم» را سرما معنا کرد که از واژگان کهن پارسی هستند و درباره رام توضیح داد: رام نام نوازنده‌ و خنیاگری باستانی است که افسانۀ رنگ شده است. یک گزارش از آن است که نام رامتین خنیایی بزرگ ایران در روزگار ساسانی از این نام ستانده شده است که او را پدیدآور چنگ می‌دانسته‌اند، اما انگاره‌ای دیگر هم در این نام نهفته است، رام با یکی از ایزدان آیین هندو، راما پیوند داشته باشد که یکی از بزرگترین رزم‌نامه‌های هندی رامایانا برپایۀ نام او پدید آمده است. من پیشاپیش بهار و نوروز، رستاخیز گیتی را به شما فرخ‌باد می‌گویم. آرزوی همۀ ایرانیان از برگزاری این جشن آن بوده است که آدمیان بتوانند هم‌دوش و هم‌آغوش با رستاخیز گیتی در خویشتن، رستاخیزی پدید بیاورند. اگر این رستاخیز در مردمان رخ بدهد گیتی هم رستاخیزی خواهد داشت. ما در این روزگار -روزگاری دیگرسان، نابهنجار، دل‌آزار- بیش از هر زمان بدین رستاخیز نیاز داریم. 

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

،





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *