پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | زخم 90 کیلومتری بر صورت «لوت»

جاده‌سازی و معدن‌کاوی در کویر لوت و کوه ملک‌محمد متوقف شد

زخم 90 کیلومتری بر صورت «لوت»

بهمن ایزدی، محقق بیابان لوت:کشیدن جاده‌ای به این بلندی یعنی لوت رها شده و هیچ مکانیسمی برای مدیریت حفاظت به کار گرفته نشده مهران مقصودی، مدیر پایگاه جهانی بیابان لوت: بارها نامه‌نگاری کرده‌ایم که برای لوت یگان حفاظتی در نظر گرفته شود اما پاسخی نیافتیم





۶ دی ۱۴۰۰، ۸:۰۶

انگار با خنجر زخمی عمیق بر صورت کسی بکشی و آخ نگوید. جاده 90 کیومتری بیابان لوت را اینطور کشیدند. بی‌صدا. هیچکس ندید که ماشین‌های سنگین و لودرها در بیابان به صف شوند و -بی اینکه ثبت جهانی این عرصه مهم باشد- جاده‌ای به عرض چهار متر بکشند؛ از شرق کوه «سیمرغ» تا کوه «ملک محمد» که چراغ راه قافله‌ها بود. حتی کسی ندید که معدن‌کاوان برای یافتن سنگ‌های قیمتی کوه ملک محمد را حفاری می‌کنند. طول کشید تا خبر به گوش وزارت میراث فرهنگی برسد. به قدر ساختن جاده‌ای 90 کیلومتری طول کشید و حالا که خنجر را بر صورت لوت کشیده‌اند و زخمی‌اش کرده‌اند، کار متوقف شده.

دوست‌داران بیابان «خبر بد» را دست به دست کرده‌اند و تصویر جاده را رسانده‌اند به دست مسئولان: «در عرصه ثبت جهانی لوت جاده ساخته‌اند و معدن‌کاوی کرده‌اند، چند روزی است ماشین‌های سنگین در اطرف کوه ملک‌محمد رفت و آمد می‌کنند.» محیط زیست استان کرمان از ماجرا بی‌اطلاع است: «این منطقه تحت حفاظت ما نیست. از ما استعلامی نگرفته‌اند.» هنوز کسی نمی‌داند مجوز اکتشاف معدن در اولین اثر طبیعی ثبت‌شده ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو از کجا صادر شده اما سر و صدای سه روز گذشته در فضای مجازی باعث شد همین دیروز کار را متوقف کنند.
صدای بهمن ایزدی پر از خشم است. «برای رسیدن به این معدن جاده‌ای 90 کیلومتری به عرض 4 متر را از میان هامادا (دشت ریگی) کشیده‌اند و تا کوه ملک محمد پیش رفته‌اند. مسئولان پایگاه جهانی بیابان لوت چطور بی‌خبر بوده‌اند؟» او محقق بیابان لوت است و پیش از این پرونده ثبت ملی و بعد ثبت جهانی لوت را در دست داشت. ثبت جهانی بیابان لوت در 28 تیر 95 در چهلمین نشست یونسکو، به دلیل تلاش‌های او بود که رئیس هیات مدیره کانون سبز فارس است. «زمانی طولانی می‌گفتند در لوت حیات نیست و حتی بعضی مجامع علمی این گزاره را تکرار می‌کردند.» اما اینطور نبود و طول کشید تا ارزش لوت بر همه روشن شود.
ایزدی درباره پرونده‌های ثبت ملی و جهانی لوت می‌گوید: «در پرونده ثبت ملی لوت که 13، 14 پدیده جهانی مهم را در خود جا داده ابتدا قرار بود به هر لندفرمی به صورت جداگانه پرداخته شود اما در نهایت گستره بزرگ لوت به عنوان پهناورترین عرصه خشکی ایران، وارد فهرست میراث طبیعی کشور شد. ثبت ملی مقدمه‌ای برای ثبت جهانی شد. بسیاری از اطلاعات مورد‌نیاز پرونده جهانی، در پرونده ثبت ملی بود. ماجرا را همراه سازمان میراث فرهنگی و با همکاری یونسکو و دانشگاه تهران دنبال کردیم. وقتی کارشناسان IUCN و یونسکو برای بررسی لوت آمدند بسیار راضی بودند و دلیلش این بود که در کنار لندفرم‌ها و ریخت‌پیکر‌ه‌های بسیار ارزشمند لوت، جانورانی بودند که زندگی خود را با شرایط سازگار کرده بودند. از سوی دیگر مردم به ویژه طوایف بلوچ، کارشناسان و سازمان‌های مردم‌نهاد پای کار بودند و به بیابان شناخت داشتند و دوست داشتند که حفاظت شود. این موارد باعث شد این اثر طبیعی وارد فهرست یونسکو شود.»
ایزدی این‌ها را می‌گوید و می‌رسد به اینجا که لوت را بعد از ثبت جهانی رها کردند: «کشیدن جاده‌ای به این بلندی یعنی لوت رها شده و هیچ مکانیسمی برای مدیریت حفاظت آن به کارنگرفته‌اند. یعنی 36 هکتار از دشت‌های ریگی برای همیشه از بین رفت و تبدیل شد به محل برداشت. چرا که همیشه هر جا جاده‌ای کشیده می‌شود و برق می‌رسد، ارزش‌های طبیعی و اجتماعی دستخوش ناملایمات می‌شود. وقتی اثری ثبت جهانی شود یعنی مالکیت و افتخارات ملی و طبیعی آن پدیده مربوط به همه مردم است. کشورهای دیگر درباره حفاظت چنین میراثی حساسیت ویژه‌ای دارند. اما با این همه تلاش برای ثبت و جانفشانی کارشناسان مختلف برای مطرح‌شدن لوت در سطح جهان و تعریف سطح حفاظتی برای آن، رهایش کردیم. چنان رهایش کرده‌ایم که در سال‌های اخیر بیابانی با این ارزش تبدیل شده به جولان‌گاه آفرودبازها و تورهای عجیبی که با سی‌، چهل ماشین در یک روز به دل لوت می‌زنند و برای کسی اهمیتی ندارد.»
به گفته او یونسکو بر اساس اسناد از ما خواسته به صورت جدی از این منطقه حفاظت کنیم و جاده‌کشی خلاف این روند است. «این جاده هامادا را از بین برده، جایی که مارمولک گکو زندگی می‌کند. هاماداها تثبیت‌کننده خاکند و تخریب آنها جبران نمی‌شود. هزاران سال طول کشیده تا این ساختارهای زمین‌شناختی ایجاد شود و در عرض چند هفته آن را از بین می‌برند.» ایزدی احتمال می‌دهد که مجوز معدن از طرف کرمان صادر شده باشد. او می‌پرسد: «مسئولی که مجوز را صادر کرده چطور نمی‌دانسته این منطقه جهانی است؟ اگر مجوزی هم صادر نشده هم وامصیبتا!» از نگاه ایزدی بیابان لوت باید حفاظت شود تا سطح مطالعاتی در آن گسترده‌تر شود. «کار مهمی که باید انجام شود، تقویت مدیریت حفاظت و گسترده شدن برنامه‌های مطالعاتی در بیابان لوت است. پیمایش محیطی هم بسیار مهم است. اینکه درباره بوم‌سازگام اطلاعات کمی داریم، تاسف‌آور است.» او می‌پرسد چرا درباره چنین اقلیمی اطلاعات کمی داریم؟ و بعد می‌گوید: «با مدیرکل هواشناسی کرمان جلسه‌ای داشتم و می‌گفت ایستگاه هواشناسی شهداد را دزدیده‌اند و برده‌اند.»
قدر بیابان را نمی‌دانند
خبر آخرین پیگیری‌ها را مهران مقصودی، مدیر پایگاه جهانی بیابان لوت می‌دهد. «اشخاصی که در حال جاده‌سازی و معدن‌کاوی بودند را شناسایی کردیم و روز یکشنبه گروهی از کارشناسان را برای بررسی وضعیت به منطقه خراسان جنوبی و کرمان فرستادیم. در حال حاضر فعالیت متوقف شده و اقدامات قضایی در حال انجام است.» به گفته او این کار به طور قطع تخلف است چرا که منطقه مورد صحبت، عرصه جهانی و ملی است و هر گونه ساخت و ساز و استفاده از ماشین‌آلات سنگین ممنوع است و حتی ساخت‌وساز به قصد گردشگری هرچند به طور موقت تنها با اجازه وزارت میراث فرهنگی و سازمان‌های مربوطه ممکن است.
مقصودی می‌گوید صحبت از عرصه و حریمی بسیار گسترده است، عرصه بیابان لوت 900 کیلومتر طول دارد و در عین حال یگان حفاظت ویژه‌ای برای این عرصه در اختیار نداریم. «این شرایط در حالی است که منطقه زیر نظر سازمان‌های محیط زیست و منابع طبیعی هم نیست. ما بارها نامه‌نگاری کرده‌ایم که برای اینجا یگان حفاظتی در نظر گرفته شود اما به این درخواست پاسخ نداده‌اند. مسئله این است که تا کنون درباره میراث زمین‌شناختی کشور تصمیم قاطعی گرفته نشده و به همین دلیل است که عرصه‌ها چه حفاظت‌شده باشند، چه نه، دچار خسارت‌های اینچنینی می‌شوند. قدر بیابان را نمی‌دانند چون پوشش گیاهی و جانوری شبیه زیستگاه‌های دیگر ندارد. می‌گویند اینها فقط ماسه است و مهم نیست، ارزش‌های زمین‌شناختی آن را نمی‌دانند.» حالا سرنوشت آن جاده و معدن چه خواهد شد؟ «اگر جلوی این کار را بگیریم، رفته رفته باد، آفتاب و حرکت ماسه‌ها می‌توانند بعد از چند سال تخریب صورت‌گرفته را ترمیم کنند اما به هر حال ردش باقی می‌ماند. همین حالا هم رنگ سفیدی روی بیابان باقی مانده. ما هنوز به نتیجه قطعی نرسیده‌ایم که مجوز از کجا صادر شده اما مدت‌هاست که از سمت خراسان جنوبی به دنبال استعلام برای معدن‌کاوی هستند. به نظر می‌رسد معدن کوه ملک محمد هم تحت عنوان معدن سنگ‌های قیمتی کاوش کرده‌اند.»
کوه ملک‌محمد کجاست؟
نام کاملش این است:‌ ملک محمد قباد نارویی. داستانش را بهمن ایزدی از بر است. که آلفونس گابریل محقق اتریشی بود، رشته‌اش ربطی به بیابان نداشت، پزشک بود، در آفریقا کار می‌کرد. با صحاری آفریقا آشنا شده بود و در بیابان‌ها سفر می‌کرد. به خیلی بیابان‌ها رفته بود. سه بار به ایران آمد؛ سال 1928، 1933، آخرین بار 1937. در سفر اول با لوت آشنا شد و بعد گذشت و تا شهداد رسید و از لوت مرکزی رد شد.ملک محمد قباد نارویی از طایفه بلوچ شرق لوت در 1937 راهنمای سفر او شد و آلفونس گابریل را از لوت عبور داد و تا نصرت‌آباد رفت؛ این آرزوی دیرینه آلفونس گابری بود. ایزدی می‌گوید: «این زمانی است که از وضعیت طبیعی لوت هیچ نمی دانستیم. در این سفر کوه ملک محمد به نام قبلی «سیاه کوه» معرفی می‌شود اما گابریل برای قدردانی از ملک محمد، در کتابش یک کوه و یک فروافتادگی را به نام او ثبت کرد.»کوه ملک محمد در منتهی الیه استان کرمان و در نزدیکی روستای دهسلم است و احتمالا به دلیلی تیرگی‌اش به نام «سیاه کوه» مشهور بود و از آنجا که از هر سو دیده می‌شد، برای قافله‌ها نشانه راه و امید بود.
در کتاب عبور از صحاری ایران، نوشته آلفونس گابریل، ترجمه فرامرز نجد سمیعی، آمده است: «حال ما در «سیاه کوه» یا به قول جغرافی‌نویسان عرب «ارتفاعات کرکس» که از گذشته‌های دور پناهگاه معروفی برای راهزنان بوده است، بودیم. جغرافی‌نویسان قرون وسطی از ارتفاعات «کرکس» و کوه همجوارش «سیاه‌ کوه» نام برده‌اند. هر دو کوه پناهگاه بدآوازه‌ای برای دزدان بوده است.
آنها در آنجا با امنیت زندگی و اموال ربوده شده را مخفی می‌کردند. از قرار معلوم، ارتفاعات کرکس و سیاه کوه، مرتفع‌ترین کوه‌ها در میان کویر بزرگ ایران بوده است. مفهوم گزارش اعراب از کوه «کرکس» احتمالا همان «سیاه کوه» امروزی بوده است و کوه‌های «دوازده امام» فعلی همان سیاه کوه در زبان عوام باید باشد. راه «سیاه کوه» به علت ناامن بودن آن حوالی، دیگر به عنوان یک شاهراه برای رفت و آمد کاروان‌ها شناخته نمی‌شد.
ما در این کوهستان فقط با سه چوپان کم‌حرف با چهره‌ای آفتاب‌خورده که بزهای خود را می‌چرانیدند و درباره این حوالی توضیحات کمی به ما دادند، روبه‌رو شدیم. نام «کرکس‌ کوه» برای آنان ناآشنا بود. برای اینکه بتوانیم منظره اطراف را ببینیم، از دامنه کوهی که در شمال غربی تنگه «سیاه کوه» قرار داشت، بالا رفتیم. این کوه 1165 متر ارتفاع داشت و از «کوارتز پورفیریت» تشکیل شده بود. سطح آن کاملا سیاه و ورقه‌های نازکی از سنگ‌های آن فروریخته بود. در اثر هوازدگی حفره‌های مدور و نامنظمی در صخره‌ها به وجود آمده بود.»

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *