پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | گفت‌وگو با آرای باطله

تاملی بر چرایی رای سفید در انتخابات شورای شهر

گفت‌وگو با آرای باطله

آرای باطله در نظر من همان سخن گفتن به زبان کنایه است





گفت‌وگو با آرای باطله

۲۱ تیر ۱۴۰۰، ۲۲:۵۵

در انتخابات خرداد ۱۴۰۰ چه در انتخابات ریاست‌جمهوری و چه در انتخابات شورای شهر. در این یادداشت کوتاه تلاش می‌کنم تا برداشت خودم را از آرای باطله بنوسم، بدیهی است که در این مقطع زمانی، نیت‌خوانی از رای‌دهندگان که تا پای صندوق رای رفتند اما رای باطله دادند مقدور نیست، بنابراین نوشته من هم تحلیلی است در میان تحلیل‌ها دیگر تا وقتی که آرای باطله خود به سخن درآیند.

ایده مرکزی تحلیلم این است که توزیع نامتوازن قدرت بین مدیریت شهری و ساکنان شهر اساساً راه گفت‌وگوی دوطرفه میان ساکنان با مدیریت شهری را بسته است، بیست و اندی سال پس از اجرایی شدن ایده شوراها، ساکنان شهر شورای شهر را نیز بخشی انضمامی از قدرقدرتی به نام شهرداری می‌بینند بنابراین بنابراین خیلی هم دور از ذهن هم نیست که یا کلا نادیده‌اش بگیرند یا با اون به زبان کنایه «آرای باطله» حرف بزنند.
تحلیل من مبتنی بر دو محور است: اول طرد فضایی و گفتمانی ساکنان شهر و دوم مسئله ذهنیت یکپارچه از دولت و شهرداری در ذهن ساکنان.
طرد فضایی و گفتمانی ساکنان از شهر
قاعدتا شما وقتی کسی را از جایی رانده باشید نمی‌توانید انتظار داشته باشید برای جایی که از آن رانده شده نظر بدهد، در تصمیماتی که برای آن جا گرفته می‌شود نظر بدهد. من می‌خواهم ادعا کنم پیش از این و در طول سال‌ها، ساکنان تهران از تهران رانده شده‌اند. توضیح می‌دهم که چطور. اولین و مهم‌ترین طرد، طرد فضایی است. تهران در طول سا‌ل‌های گذشته همواره ساکنانش را رانده است، با گران‌شدن دائمی مسکن، با پولی کردن فضاهای عمومی مثل رشد مال‌ها و شهربازی‌ها و پردیس‌ها، با بسته و محدود کردن فضاها و با اعیانی‌سازی. محله‌ها گران شدند مردم رانده شدند، مال‌های و فرشگاه‌های گران‌قیمت جای فضاهای عمومی همگانی را گرفتند، مردم رانده شدند، فضاهای عمومی اختصاصی شد و پولی و مردم از آنها رانده شدند. برای بخش بزرگی از ساکنان تهران، این شهر به خانه، محل کار و مسیر میان این دو محدود شده است.
طرد بعدی طرد گفتمانی است، بسیاری از گروه‌های اجتماعی فرصت حضور و بروزِ امن و تشویق‌کننده در فضای عمومی تهران را ندارند. انواع محددودیت‌ها از یک‌سو و پروراندن و فربه کردنِ فقط یک شکل از رویداد اجتماعی یا فرهنگی، بخش مهمی از ساکنان تهران را از فضای عمومی رانده است. ساختار مدیریتِ شهری هم در خدمت همان روایتِ یگانه است و وانمود می‌کند باقی ساکنان وجود ندارند یا اگر وجود دارند ممنوع و محدود هستند. نه با آنها حرف می‌زند، نه برای آنها تسهیل‌گری می‌کند، نه بودجه‌ای در اختیارشان می‌گذارد و نه حتی به صدایشان رسمیت می‌دهد. بنابراین می‌توانیم ادعا کنیم که این گروه هم از رانده‌شدگان و طردشدگان هستند.
سهم طردشدگان امروز از ساکنان تهران زیاد است. صدای پای این رویگردانی را در انتخابات شورایاری‌ها هم می‌شد دید وقتی فقط حدود ۷ درصد ساکنان در آن شرکت کردند. یا وقتی در برخی نظرسنجی‌ها بیشتر از نیمی از ساکنان تهران می‌خواستند که تهران را ترک کنند.
ذهنیت یکپارچه ساکنان از دولت و شهرداری
در فاصله سال‌های ۱۳۹۷ تا ۱۳۹۹ برای ۱۸۰ محله تهران به کوشش سازمان نوسازی شهر تهران، سندهای توسعه محله‌ای تدوین شد. یکی از سوال‌هایی که از ساکنان این ۱۸۰ محله پرسیده می‌شد این بود که آیا اعتماد به مشارکت با نهادهای عمومی دارید یا خیر. شاخصی که در همه این محله‌ها بسیار پایین بود. من به تجربه کار در محلات تهران این بی‌اعتمادی را فقط به پای شهرداری نمی‌نویسم. در ذهن عموم ساکنان تهران، تفکیک یا مرزبندی مشخصی میان بخش‌های مختلف دولت با شهرداری یا نهادهای عمومی غیردولتی دیگر مثل بنیادها و ارگان‌ها وجود ندارد. آنها همه را به یک چشم و یکپارچه می‌بینند و معلوم است که هم‌افزایی این بی‌اعتمادی، ناکارآمدی یا فساد هم‌زمان به حساب همه آنها واریز می‌شود. توضیح اینکه شورای شهر امکاناتِ نسبتاً خوبی برای تغییر شهر دارد، شهردار تهران آدم قدرتمندی است با اختیاراتِ فراوان در مورد منابع فراوان شهر، ساکنان را نسبت به این موضوع حساس نمی‌کند. آنها دولت و شورای شهر و شهردار و همه و همه را به یک چوب می‌رانند، اتفاقی که یکی شدن انتخابات شورای شهر و ریاست‌جمهوری نیز آن را به شکل نمادینی تقویت کرده است.

وقتی عموم راه‌های گفت‌وگو میان سوژه‌ها مسدود و محدود شده باشد، گفت‌وگو به زبان کنایه آخرین راه باقی‌مانده می‌شود برای حرف زدن. وقتی شما به‌عنوان ساکن یک شهر، از فضاها رانده شدی، به‌رسمیت شناخته نشدی یا توجه موثری از مدیران شهری نگرفتی، یا با آنها سخن نمی‌گویی یا به زبان کنایه سخن می‌گویی.
آرای باطله در نظر من همان سخن گفتن به زبان کنایه است. من به دلایلی تا پای صندوق رای هم می‌آیم ولی قواعد بازی را در لحظه آخر نادیده می‌گیرم و روی برگه‌ای به خشم، تمسخر یا اندوه سخن می‌گویم، کسی چه می‌داند شاید شنیده‌ شد.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر