سایت خبری پیام ما آنلاین | حلقه مفقوده مدیریت در سامان‌دهی پسماند

چرا پسماند در ایران هنوز مساله است؟

حلقه مفقوده مدیریت در سامان‌دهی پسماند





۷ تیر ۱۴۰۰، ۰:۱۶

«مدیریت» واژه‌ای با تعریف مشخص است؛ کلمه‌ای که ما را به دنیایی از محتوا پیوند می‌دهد. در ویکی‌پدیا در تعریف کلمه مدیریت آمده است: مدیریت عبارت است از فرآیند بکارگیری کارا و اثربخش منابع مادی و انسانی زیر نظام ارزشی پذیرفته شده آن جامعه با عنایت به اصولی چون برنامه‌ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل و نظارت براساس هدف‌های از پیش تعیین شده. از اواسط دهه چهل شمسی در ایران، مدیریت پسماند به شکل صنعتی آغاز شده است و در طول این سال‌ها فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده؛ که با تاسیس سازمان بازیافت و تبدیل مواد در سال 1370، شکلی اداری و مستقل به خود گرفت و بعدها با تشکیل سازمان مدیریت پسماند و تصویب قانون، به یک ساختار نسبتا منسجم دست یافت.

اما همواره حلقه مفقوده در این عرصه، مفهوم واقعی کلمه مدیریت بوده و است و احتمالا خواهد بود؛ چرا که افق‌های روشنی از این واژه از جانب قانون‌گذار، مدیران شهری، و مردم پیش روی ما نیست. شاید گمان کنید مدیریت پسماند به عهده شهرداری‌هاست و نباید از مردم و قانون‌گذار نام برد.
اجازه دهید از زاویه‌ی دیگری به موضوع نگاه کنیم. پسماند چیست و از چه حاصل می‌شود؟ پسماند در شهرها و روستاها به طور کلی ضایعات حاصل از فعالیت‌های انسانی‌ست. البته پسماندهای طبیعی هم داریم که خارج از موضوع بحث ماست. تولیدکنندگان پسماند چه کسانی هستند؟ پاسخ روشن است؛ هر یک از هشت میلیارد و اندی جمعیت سیاره زمین، مشغول تولید پسماند هستند. بشریت، هم آن یکی که در پاپوآ گینه نو به شکل آبا و اجدادی‌ زندگی می‌کند، تا آنکه در پنت‌هاوس لاکچری‌اش در دبی، آنالیزی متفاوت در سطل زباله‌شان دارند اما، هر دو پسماند داشته، دارند و خواهند داشت. شاید به نظر شما بررسی این موضوع بدین نحو، ساده و کودکانه به نظر برسد. اما باید بگویم که همین تعاریف ساده هنوز برای بسیاری روشن نیست و همین امر باعث می‌شود هر کسی مسئولیت این موضوع را به گردن دیگری بیاندازد.
از زمان انقلاب صنعتی، روز به روز به شکل و تنوع جنس ضایعات بشری اضافه شده و به جایی رسیدیم که به نوعی تولید زباله از کنترل خارج شده است؛ از ضایعات سفینه، ماهواره و فضاپیماهایی که فرستادیم آن بالا بگیرید تا قوطی تتراپک شیری که هر روز همراه صبحانه سر می‌کشیم، همگی محصول صنعتی شدن زندگی بشری‌ است. به هرحال با افزایش جمعیت سیاره که از یک میلیارد در 1800 میلادی به 7 میلیارد در 2011 رسید و هر روز هم رو به افزایش است، گریزی از پسماندها نداریم.
از زمانی که راشل کارسون آمریکایی در 1962 بهار خاموش را نوشت تا ما را از حضور سموم شیمیایی حتی در جنین داخل رحم مادر آگاه کند، تا گرتا تونبرگ سوئدی که داد و فریادش از 2018 در جهان پیچید، سال‌ها فاصله است و در طول این زمان، صدها و شاید هزاران سمینار و همایش و کنوانسیون و تعهدنامه بین المللی برای ایجاد تغییر در شرایطی که هر روز پیچیده‌تر و وخیم‌تر از دیروز می‌شود، برگزار شده اما دریغ از عملِ کافی و وافی. و هر روز ردپای اکولوژیک بشر بر روی کره خاکی بزرگتر از دیروز شده به طوریکه به گزارش سایت «ecowatch» در ماه اوت 2016 میلادی، ما ذخیره یکسال‌مان را خورده و در نتیجه مابقی سال را از جیب می‌خوریم و فرصت بازیابی منابع را به زمین نمی‌دهیم.
نمی‌گویم هیچ اتفاق مثبتی در کار نیست، چون هست. اکنون در کشورهایی هر سه بخش یعنی قانون‌گذار، مردم و مدیران شهری به نحو شایسته‌ای وظایف خود را انجام می‌دهند اما، هنوز در بسیاری مناطق کمیت‌مان لنگ است.
یادآوری این نکته که همه ما در هر کجای این کره آبی، همسایگان دیوار به دیواری هستیم که در منافع مشترکیم، توضیح واضحات اما ضروری است. دیگر کلمه butterfly Effect (اثر پروانه‌ای) برای یک بار هم که شده به گوش اکثرمان خورده؛ یعنی همان بال زدن یک پروانه در جایی از سیاره زمین که می‌تواند توفانی در جایی دیگر به پا کند؛ یعنی وابستگی تمامی آحاد بشر به یکدیگر در تمام سیاره.
از این کلی گویی که بگذریم، می‌رسیم به کشور خودمان و شهر محل زیست‌مان. براساس اطلاعاتی که وجود دارد، در کشور پهناور ایران، که در بسیاری موارد خصوصا محیط زیست، همین وسعت بلای جانش شده، اکثر شهرها، سامانه جمع‌آوری، مرکز پردازش و لندفیل استاندارد ندارند، شهرستان‌ها و روستاها بمانَد.
اگر گریزی بزنیم به ابتدای گزارش و تعریف کلمه مدیریت، و واژه‌های برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل و نظارت، را برای ادامه بحث امانت بگیریم، می‌رسیم به سهم هر یک از بخش‌های مربوطه و تحلیل واژه مدیریت پسماند.
به نظر می‌رسد روی کاغذ تا حدودی، فقط تا حدودی، مدیریت پسماند در ایران مفهوم دارد اما در عمل به کار بردن این واژه چیزی شبیه شوخی‌است. چرا که در همان قانون به غایت ناقص مصوب 1383 مجلس شورای اسلامی که به تازگی قول اصلاح و به‌روزرسانی‌اش داده شده، و البته خدا داند که با چه کیفیتی، در چه زمانی و با چه پشتوانه اجرایی، ظاهرا وظایف هر سه دسته یعنی قانون گذار، مردم، و مدیران شهری دیده شده است. در بندها و ماده‌های مختلف این کتابچه سهم هر بخش یعنی فرد فرد جامعه، سازمان‌ها، دستگاه‌های اجرایی، خدماتی و نظارتی به چشم می‌خورد. البته ذکر این نکته ضروری است که کتابچه قانون فعلی، ایرادات و نواقص بسیاری دارد اما متاسفانه همین کتابچه ناقص هم اجرایی نمی‌شود.
بنابراین نخستین انتظار عنوان یک شهروند، از قانون‌گذاران و نمایندگان مجلس شورای اسلامی این است که با رای مردم برای رسیدگی به همین امور در مجلس حضور دارند و امیدوارم به روزرسانی درست و اساسی این کتابچه هرچه سریع‌تر در دستور کار مجلس محترم قرار گیرد.
به عنوان کسی که سال‌ها درباره مساله پسماند در فضای مجازی اطلاع رسانی کردم، بارها پیام‌هایی دریافت کردم با این مضامین که مردم کاری از دست‌شان ساخته نیست یا اساسا مسئله پسماند به مردم مربوط نیست. حال آنکه وظایف شهروندی در حوزه مدیریت پسماند لیستی بلندبالا داشته و رعایت آن مانند ایستادن پشت چراغ قرمز راهنمایی، لازم و ضروری‌ست. معمولا مردم نبود یا کمبود زیرساخت‌های خدمات شهری را بهانه‌ای برای عدول از وظایف خود می‌دانند، درحالی‌که با همین شرایط موجود هم یک شهروند می‌تواند بخش قابل توجهی از خسارات ناشی از پسماندها را شخصا مدیریت نماید.
و اما در انتها یابد اشاره‌ای هم به وظایف مدیران شهری داشت اولین سوال به عنوان یک شهروند از مدیران حداقل در شهر تهران، پایتخت ایران، این است که آیا ما نمی‌توانیم زیرساخت‌های لازم را تامین کنیم، مردم‌مان اصلاح پذیر، قانون مدار و قابل تربیت و تبدیل شدن از شهرنشین به شهروند نیستند، یا مسئله چیز دیگری ست؟
درحال حاضر ارائه خدمات شهری در حوزه پسماند در شهر تهران توسط سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران صورت می‌پذیرد. در جلساتی که با مدیران این سازمان داشته‌ام، همواره از کمبود امکانات مالی و عدم همکاری مردم و دولتمردان در تخصیص بودجه ناله کرده‌اند، حال آنکه به نظر می‌رسد چنانچه سازمان‌های نظارتی به حساب و کتاب‌های شهرداری تهران ورود و بررسی دقیقی نمایند خواهیم دید که شاید تنها مشکل، بودجه و اعتبارات و حتی عدم همکاری مردم نباشد. من به عنوان یک شهروند چند کلمه به کار رفته در تعریف مدیریت را قرض گرفته و تعدادی سوال مطرح می نمایم شاید تلنگری باشد برای دقت نظر به شرایط موجود؛ آیا «نظام ارزشی» جامعه ما، هم زدن سطلی متعفن توسط کودکان زباله گرد را برای لقمه‌ای نان برمی‌تابد؟ آیا «منابع مادی و انسانی» موجود در مدیریت شهری، به نحو «کارا و اثربخش» مورد استفاده قرار می‌گیرد؟ آیا از «برنامه‌ریزی»، «سازماندهی»، «بسیج منابع و امکانات»، «هدایت»، «کنترل و نظارت» بر خدمات شهری ارائه شده در بخش پسماند خبری هست؟ و آیا «هدف‌ها»، دقیق از پیش تعیین شده‌اند و گام‌هایی درست در راه تحقق شان برمی‌داریم؟ اینها و بسیاری موارد دیگر، سوالاتی ست که از مدیریت شهری مطابق تعریف واژه «مدیریت» داریم و امید است که پاسخگوی جامعه مدنی باشند. اینکه ما پسماند داشته، داریم و خواهیم داشت «مسئله» ایست که گویا هنوز کسی آنرا به درستی درک نکرده. یادمان نرود که پسماندهای ما تمام نشدنی هستند؛ با تلنبار کردن شان در کنجی، به زودی جا کم می‌آوریم و با دفن کردنشان هم کاری از پیش نخواهیم برد چرا که فقط از پیش چشم‌مان کنار رفته‌اند اما تمامی عوارض‌شان در کمین ماست.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *