پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | کرمان بر پشت اسب

کرمان بر پشت اسب





۲۶ دی ۱۳۹۵، ۰:۱۷

کرمان بر پشت اسب
بخش 36
سفرنامه«سراسر ایران بر پشت اسب» نوشته الا سایکس خواهر «سرپرسی سایکس» است. ترجمه این سفرنامه محمد علی مختاری اردکانی است، الا به همراه برادرش به جهانگردی پرداخت و اوقات زیادی را در ایران گذراند. یکی از مقاصد این سفر کرمان بود و صفحات قابل ملاحظه ای از این سفرنامه به کرمان گزیده ای از اختصاص یافته است. صفحه کرمون خلاصه این بخش را با عنوان «کرمان بر پشت اسب» به صورت دنباله دار به شما علاقه مندان تقدیم می کند؛
چند روز بود که در خانه جدیدمان مستقر شده بودیم که صاحب دیوان، حاکم ایالت و نوه ابراهیم خان که به وسیله او حاکمان قاجار امروز یک قرن پیش ایران را از دست سلسله زند بیرون آوردند به دیدار ما آمد.
صاحب دیوان که اظهار علاقه کرده بود مرا ببیند با لباس ساده آمد چون به او گفته بودند که اگر با انیفورم بیاید دیدارش جنبه رسمی پیدا می کند که من نمی توانستم در آن حضور داشته باشم. ساعت سه و نیم بعد از ظهر وارد شد اما خیلی قبل از آن ساعت، خدمه در مورد تدارک چای بعد ازظهر هیجان زده بودند، بی هدف این طرف و آن طرف می دویدند و دست کش های سفیدی که فوق العاده به آن افتخار می کردند و فقط در مناسبت های بزرگ نظیر مناسبت فعلی می پوشیدند، در هوا به چرخش در می آوردند. چای ساده، که ایرانیان خیلی بدان معتادند در قوری بالای سماور زغالی دم می کشید، شربت آماده بود با انواع و اقسام کیک و شیرینی و بیسکوئیت، و هاشم به هر چیز دست می زد تا به کیک ظاهری اشتهاآورتری بدهد که درشکه ای وارد مدخل حیاط شد و چند لحظه بعد خود آن مرد بزرگ هن هن کنان از پله های تیزی که به اتاق نشیمن ما منتهی می شد، بالا آمد. او تقریبا هشتاد ساله بود با ریش و سبیل کم، بینی خوش تراش و چشمان تابناک باهوش. پیراهن آستین بلند آبی روشن ابریشمی زیر کت پارچه ای کرم زیبا و روی همه شنلی لیمویی با آستر قرمز پوشیده بود. کلاه رسمی پوست بره مشکی لباسش را تکمیل می کرد و با تکیه برعصایی با دسته مرصع به فیروزه فراوان وارد شد. بعد از دست دادن با بهترین فارسی ای که آموخته بودم از شربت های که آن روز صبح فرستاده بود، تشکر کردم و همانطور که حلویات ما را مزه می کرد حراف حرف می زد، اینفیه مصرف کرد و چند قلیان کشید، یکی از قلیان هایش کاملا اثر هنری بود با چوب آبنوس وآتشدان طلا. گفت قصد دارد چند نمونه از کبک های نادر جیرفتی به من هدیه بدهد که طبق قرار چند روز بعد رسید اما چنان وحشی بودند که نتوانستم آنها را رام کنم و سرانجام به باغ وحش خودمان فرستادم. آنها سفر طولانی را خیلی خوب تحمل کردند و قبل از آن که به مقصد برسند خانواده کوچک بالنده ای به وجود آوردند. نظام حکومت داری در ایران، این است که شاه قسمت های مختلف پادشاهیش را سالی به هزاران تومان]هر تومان معادل 4 شیلینگ[ به مزایده می گذارد. این قرار همیشه در نوروز اتفاق می افتد. حاکم، بعد به ولایت خود می رود و دو سه برابر هزینه اش را در می آورد، با سرعت تمام پول جمع می کند، چون نوروز بعد با تعجیل می آید و او ممکن است عزل شود یا به هر قیمت شده مجبور باشد مبلغ بسیار کلانتری بپردازد تا بتواند در پست خود بماند. گرچه متاسف بودیم که صاحب دیوان بیش از یک ماه در پست خود نماند؛ اما از عزیمتش خوشحال شدیم. چون شنیدیم فرمانفرما، دوست دیرینه برادرم به جای او به حکومت کرمان انتخاب شده است. از آنجایی که این شاهزاده نظرات روشفنکرانه، با ملتزمین فرانسه دان داشت، انتظار داشتیم مصاحبت کاملا مطبوعی در کرمان داشته باشیم.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *