سایت خبری پیام ما آنلاین | خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان در هفت دهه اخیر/ همشهری‌ها را بدنام کرده‌اید!

خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان در هفت دهه اخیر/ همشهری‌ها را بدنام کرده‌اید!





۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱۶:۰۴

خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان در هفت دهه اخیر/ همشهری‌ها را بدنام کرده‌اید!

بخش بیست پنجم
از آنجایی که نخست در این مجموعه از دکتر مظفر بقایی کرمانی و مهندس سید احمد رضوی در جریانات مختلف کرمان همچون: درگیری‌های جناح‌های سیاسی، کودتای 28 امرداد، انتخابات دوره هیجدهم مجلس، کمیته مجازات و … به تفصیل سخن به میان آمده است، از طرف دیگر، با توجه به اذعان تمامی نویسندگان و پژوهشگران عرصه تاریخ و سیاست، این دو نفر (به ویژه دکتر بقایی) از مطرح‌ترین چهره‌های سیاسی ایران در چند دهه‌ی اخیر به شمار می‌آیند، و در نهایت با توجه به این که هر دوی آن‌ها کرمانی بودند و سال‌ها در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این استان، نقش تعیین‌کننده‌ای داشته‌اند، دیدگاه تعدادی از نویسندگان و پژوهشگران را در مورد این دو شخصیت به اختصار می‌آوریم.

بقایی جز فتنه جویی و به هم اندازی تا کنون چه خدمتی کرده ؟
یکی از مخالفان محلی (1) دکتر مظفر بقایی در کرمان نیز در نامه‌ای مفصل به شدت به برخی از اقدامات وی اعتراض نموده و آورده است:
«به نام خدا ـ آقای دکتر بقایی
سال‌ها عادت به یاوه سرایی و پر گویی کرده‌اید و از اول مدتی به واسطه‌ی وکالت مصون و محترم بودید و به علاوه ما کرمانی‌ها هم احترام پدر شما را منظور داشتیم که مرد خیر خواهی بوده، به احترام او به شما جواب ندادند. ولی شما اخلاقاً بر خلاف او شده‌اید، هر چه آن مرد خیرخواه و مؤدب بود، شما بدخواه، بی ادب، فحاش، یاوه سرا، فتنه‌جو شده‌اید و همه‌ی مردم را ناراحت و همشهری‌ها را بدنام کرده‌اید، دستور آدم‌کشی روی منبر و در ملأ عام می‌دهید (2)، تهمت به زن و دختر مردم در منبر مسجد جامع کرمان می‌زنید (3)، همان جا که جای پیغمبر و امام مسلمین است. حرف‌هایی می‌زنید که اگر پیغمبر و امام بودند حد شرعی بر شما جاری می‌کردند؛ آرزو می‌کنید به جای آدم کش‌ها بودید و دست آن‌ها را می‌بوسید (4) و از این قبیل که اگر می‌نوشتم دفتر بسیار بزرگی می‌شد. از همه بدتر آن که جمیع اخلاق شرم‌آور خود را نسبت به کرمانی‌ها می‌دهید و آن‌ها را همراه خودتان قلمداد می‌کنید و در نزد اهالی تهران آن‌ها را متهم و بدنام می‌کنید و سوء استفاده از سکوت کرمانیان نجیب و معقول می‌کنید که جواب نمی‌دهند و سر به سر دیوانه نمی‌گذارند. زیرا هر چه بگویند شما بیشتر صدا می‌دهید.
پدر شما مرد عاقل و شریفی بود اما جد شما همه‌ی کرمانی‌ها مخصوصاً راوری‌ها می‌دانند که (آقا میرزا) دیوانه بود و اتفاقی دکترها است که جنون موروثی در پسر زاده بیشتر بروز دارد و کرمانی‌ها ملاحظه می‌کنند جواب دیوانه را چه بگویند. چرا دیوانه نباشید و حال آن که اگر جزیی شعور هم در اول داشتید، روزی دو بطر مشروب و مقداری چرس، معلوم است چه قدر شعور شما را زیاد کرده. حالا شما از سکوت کرمانی‌ها سوء استفاده کرده و به چشم تهرانی‌ها می‌کشید که من در کرمان عنوانی و به خرج آمریکایی‌ها می‌دهید که استان کرمان با من است …
… دولت‌ها که همه بد هستند، قوام‌السلطنه که بد بود و خونش هدر بود و مالش حلال و تقصیرش این بود که شما را به مردم معرفی کرد و به این خیال که بر اخلاق مرحوم میرزا شهاب هستید، شما را رهبر حزب در کرمان نمود و نمی‌دانست دشمن جانی تربیت کرد. رزم‌آرا که بد بود، زاهدی که بد بود، دکتر مصدق و دکتر اقبال بد بودند، شریف امامی بد است. بر هر کدام ایرادی دارید که چرا شما را شناختند و شغل حساسی دیگر ندادند …
کرمانی‌ها جمیع اخلاق شما را از همه کس بهتر می‌دانند. بر هیچ کس اشتباهی در باره شما نیست. بلی یک عده مردمان در شهر ما هستند که البته از عقلا هستند ولی ـ به اعتقاد نویسنده ـ مردمان ضعیفی هستند و از زبان شما می‌ترسند و فکر می‌کنند بر کسب ایشان زیانی وارد شود و شما حرفی دست دشمنانشان بدهید که آن‌ها بگویند و از وجهه‌ی ایشان کاسته شود. از این رو شما که می‌آیید، گاهی استقبالی و گاه مشایعتی می‌کنند و اشتباه این جمعیت شما را هم بیشتر به اشتباه انداخته و مغرور کرده ولی بدانید که حقیقت نیت آن‌ها همین بود که نوشتم والا بدانید نه فایده دنیایی بر آن‌ها داشته‌اید نه آخرتی. زیرا اعتقادی به آخرت ندارید، دنیا را هم فقط برای شهرت خودتان و ریاست یا وکالت خودتان می‌خواهید و دستور کشتن به مردم می‌دهید. حالا اگر بیچاره کشته شدند، شما باک ندارید. اگر تبعید شدند، غمی ندارید. این هم منتهای فایده و نتیجه همه‌ی اندرزها و راهنمایی‌های شما.
باری یک دسته‌ی دیگر هم در کرمان و در همه‌ی ایران هستند که گول شما را نخوردند و مردمان ضعیفی هم نیستند و نفاق هم کم‌تر می‌کنند، مگر بعضشان، و آن‌ها سلسله‌ی شیخیه و خانواده ابراهیمی هستند که فعلاً قصدم تمجید آن‌ها نیست و آن‌ها خود را به دنیا شناسانده‌اند، قدر مسلم این است که مردمان مسلمان و خداشناس و مؤدب و خیراندیش و شاه دوست و دولت خواه هستند که در این خصلت‌ها مردم باید از آن‌ها یاد بگیرند. بلی گاهی در میانه‌ی آن‌ها اشخاص ناباب هم پیدا می‌شود، که یکی از آن‌ها شما هستید که پدر شیخی و مادر شیخی معروف هستید و چه قدر جای شکر دارد که شما با زبان و با عمل و اخلاق خود از ماها خود را جدا کردید و دور شدید و اگر ما خود می‌خواستیم بر مردم و بر شاهنشاه ثابت کنیم که بقایی از ما نیست، آن طوری که خودتان ثابت کردید نمی‌توانستیم …
باری منظور شما از همه‌ی این سخنرانی و یاوه سرایی معلوم می‌شد از انتخابی که منتهای آرزوی شما این است، مأیوس بوده‌اید و راضی شده‌اید مردم کرمان در این دوره کسی را انتخاب نکنند. این که بسیار آسان است، شما ادعا دارید کرمانی‌ها همه از شما شنوایی دارند دستور دهید کسی را انتخاب نکنند. اما آن‌ها که نظری به یاوه سرایی‌های شما ندارند که به اعتقاد من همه اهالی به استثنای دویست نفری هستند این دستور را نمی‌پذیرند و این بر خلاف قانون و آزادی است و مشروطیت هم تعطیل بردار نیست و در این دوره خیال دارند آقای مجید ابراهیمی (5) و آقای صدر میرحسینی (6) را انتخاب کنند و انتخاب خوبی است. اما آقای صدر در مدت چند سال تصدی شهرداری نمی‌گوییم زمین را به آسمان دوخته و همه می‌دانند شهرداری بودجه‌ی قابلی نداشته ولی با کمال امانت راه رفته و چیزی از میان نبرده و الآن هم خانه و ملکش در گرو طلب کار است و همه می‌دانند البته کار تازه‌ای هم نمی‌توانست بکند. اما آقای مجید خان هم چهار سال سمت نمایندگی داشته، چه کم خدمتی به اهالی کرده و چه خدمتی سایر نمایندگان کرده‌اند که او نکرده و در طول بیست دوره‌ی مجلس که همیشه یک نفر یا دو نفر از خانواده‌ی ابراهیمی کرمان در مجلس بودند و چند نفر ابراهیمی هم از تهران و استان‌های دیگر بودند، چه خیانتی کردند و چه خدمتی دیگران کردند که آن‌ها نکردند. بلی ناگفته نمی‌گذاریم که یکی از نمایندگان نسبت به کارخانه قند بردسیر (7) که تأثیر زیادی در آبادی کرمان داشته سعی بسیار کرد که شکر او را نباید فراموش کرد.
و اما دکتر بقایی جز فتنه جویی و به هم اندازی تا کنون چه خدمتی کرده، حالا هم تا نفس دارد فریاد می‌کشد و تا زنده است راحت نمی‌شود مگر این که جناب آقای وزیر کشور لطفاً از او معاینه و دستور معالجه بفرمایند. فعلاً ببینیم جواب اتهام قتل افشارطوس و تحریکات دیگران را می‌دهند یا نه و آیا قانون اجازه‌ی انتخاب شدن به ایشان می‌دهد و از این آرزو بیرون می‌آیند یا می‌ماند برای قیامت.
کرمان ـ 10 بهمن 1339
محمود ابراهیمی» (8).
نام بقایی از تاریخ معاصر ایران نازدودنی است
در نهایت، لازم است خودم هم اشاره‌ای به شخصیت، شیوه سلوک و وضعیت زندگی مرحوم دکتر بقایی داشته باشم. چرا که در طول چندین دهه‌ ارتباط، معاشرت و رفت و آمد ایشان به منزل ما و بالعکس، خاطرات زیادی از وی دارم.
دکتر بقایی در عرصه‌های مختلف، به ویژه سیاسی، وی دارای کاریسمای خاصی بود و خیلی زود می‌توانست افراد مختلف از اقشار گوناگون جامعه را به خود جذب کند. اگر تنها به لیست نام طرف‌داران و مریدان وی نگاهی داشته باشیم، می‌توان مهر تأییدی بر این حرف بنده زد. چرا که در بین آنان، افرادی از سطوح و صنوف مختلف جامعه وجود داشت؛ از استاد دانشگاه، سیاستمدار، هنرمند، پزشک و … گرفته، تا تاجر و کاسب و …
حسن سلوک و مردم‌داری او را در جلسه‌ها و میهمانی‌های متعددی شاهد بودم؛ بر خلاف میتینگ‌ها و جلسات سیاسی ـ که گاه ساعت‌ها با شور و حرارتی خاص سخنرانی می‌نمود ـ در اغلب اوقات ساکت بود و به حرف دیگران گوش می‌داد. به ادبیات، شعر و متون تاریخی علاقه‌ی وافری داشت و گاه با خواندن شعر، روایت داستان و مثلی شیرین، از تلخی سخنان حاضر می‌کاست. بارها به منزل او در تهران (خیابان ایران) رفته و از نزدیک شاهد وضعیت زندگی وی بودم. خانه دو طبقه‌ای داشت که به مبلغ شصت هزار تومان وام توسط بهنیا مدیر عامل بانک رهنی خریده بود. در طبقه اول پیرمرد و پیرزنی زندگی می‌کردند و خود در طبقه دوم خانه، زندگی مختصری داشت. در اتاقی که معمولاً ساکن بود، چندین طبقه کتاب، پرونده‌ها و اسناد شخصی قرار داشت. در گوشه اتاق بخاری نفتی چکه‌ای وجود داشت که بر روی آن ریگ ریخته بود و معمولاً قوری چای بر روی آن‌ها می‌گذاشت. صندلی در گوشه اتاق وجود داشت که خود بر روی آن می‌نشست، و به طور معمول از دوستان خصوصی در همین اتاق پذیرایی می‌کرد ».
و کلام آخر را می‌توان با این جمله در خصوص وی به پایان رساند: «… نام بقایی از تاریخ معاصر ایران نازدودنی است و به ویژه بررسی تحولات سال‌های پس از جنگ دوم جهانی در ایران بدون شناخت چهره سیاسی و عملکرد‌های او ناممکن است …» ». (9)

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *