پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | برسرامید ما چه آمده است

برسرامید ما چه آمده است





۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ۰:۳۵

برسرامید ما چه آمده است

قصه از جایی شروع شد که هم صحبت دختر نوجوانی شدم که وضعیت تحصیلی اش عالی است . به او گفتم مطمئن هستم با این تلاش در رشته ی مورد نظر قبول خواهد شد.آهی کشید و گفت:»اما هیچ فایده ای ندارد وقتی بعد از درس خواندن هم، نمی توانم کار پیدا کنم. کاری پیدا نمی شود وقتی همه ی کارها از قبل مشخص شده که به چه کسانی تعلق دارد.»ناگهان چیزی مرا متوجه ی ابری از نا امیدی کرد که آسمان زندگی تعدادی زیادی را فرا گرفته است. ابری که گاهی آن قدر بزرگ و سیاه می شود که هیچ نوری را از خود عبور نمی دهد و زندگی را سرد می کند.این میزان نا امیدی، بی شک کم سابقه بوده است. آن قدر ناامیدی و بی اعتمادی را به کودکانمان خورانده ایم که فکر می کنند در بدترین نقطه ی جهان به دنیا آمده اند و هر جایی از قبایل آدم خوار تا شهرک های صنعتی چین از این جا بهتر است. به کوکانمان غیر مستقیم یاد داده ایم که تلاش نکنید، درس نخوانید،زیرا ازقبل پاداش ها را داده اند و تلاش و کوشش زیاد، چیزی به جز خستگی به بار نمی آورد. شاید در شعارهایمان چیز دیگری باشد، اما کودکان از اعمال می آموزند. در بحث های خانوادگی به این توجه نمی کنیم که کودک اطرافمان ،دنیایی بسیار واقعی تر و شکننده تر از ما دارد .او هنوز درک درستی از خبرهای اغراق شده ،داستان های خیالی و افسانه های دهان به دهان، به دست نیاورده است. سعی می کنیم هر روز دنیایمان را سیاه تر،خشن تر و ناامید کننده تر توصیف کنیم .گویی غصه خوردن همیشگی، تبدیل به یک ژست شیک شده است. ژستی که هر کسی بیشتر متاسف اوضاع باشد و بیشتر در مورد مشکلات آسمان و ریسمان ببافد و حتی بدون استدلال و منطق،دست به کارشناسی منفی بافانه بزند، تصویر روشن فکرانه و عاقلانه تری از خود ارایه داده است .به این موضوع بی توجهیم که کودکان، بسیار نیازمند امید هستند؛ کودکانی که باید دنیا را در کنار ما، جای امنی برای بزرگ شدن بیابند.هیچ کدام از این نکات به این معنی نیست که کودک را، از واقعیت جدا کنیم .همیشه تاکید بر این است که باید با کودک در رابطه با همه ی پلیدی هایی که ممکن است خواسته یا ناخواسته دنیای اورا سیاه کنند صحبت شود؛تا خودش بتواند با آگاهی جلوی بسیاری از آسیب ها را بگیرد و یا به درستی یاری بطلبد. چیزی که در این فرصت بر آن تاکید داریم، وارد کردن کودکان در حوزه هایی است که هیچ ربطی به دنیای کودکی آنها ندارد و با سیاه نمایی های رایج، اضطراب و استرس به آن ها تزریق کرده ایم.
وقتی کودکی ده ساله از میزان سرمایه، میزان در آمد و دارایی والدین می پرسد و همه چیز را با پول ارزش گذاری می کند و با هر بار گران شدن کالا و اقلام سرمایه ای، از خوشحالی یا غم والدین تاثیر می گیرد ، کودکیش را کجا سپری می کند که این چنین ساکت و ناامید به نظر می رسد ؟ پاسخ روشن است: جلوی شبکه های تلویزیونی، وسط خبرهای سیاسی واقتصادی ،میان گپ های نا امید کننده و … .انگار که همیشه در حال تفکر است. او به واسطه ی محیطی پر از خبر های تلخ غمگین و یا به واسطه ی الگو پذیری از والدین، سعی درغمگین نشان دادن خود دارد .
امید یکی از بزرگترین سرمایه های زندگی است که در بدترین شرایط انسان را پابرجا نگه می دارد،و به او قدرت می دهدکه تلاش کند، تا راحت تر زندگی کند.بر سر امید ما چه آمده است که هر وقت نگاه به نداشته هایمان و یا داشته های دیگران می کنیم ،برای تسکین فقط می گوییم هیچ کس از فردایش خبر ندارد.این حقیقت است که کسی از فردایش با خبر نیست ؛اما آیا توجیهی برای ساکن شدن وغصه خوردن است ؟ این حس بد را ناخود آگاه به کودکانمان می دهیم. کودکانی که تحمل شکست در بازی ها را هم ندارند و اگر شکست بخورند کناره می گیرند و انگار یک جمله مسیر آن ها را مشخص کرده است؛یا برنده باش یا بازی نکن .امید به برد بعد از هر باخت را فراموش کرده ایم . این که از داشته هایمان لذت ببریم و برای نداشته هایمان تلاش کنیم.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *