پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | حضور زنان کارگر محدود به کارخانه نیست

گزارشی از نشست «جامعه‌ٔ مدنی، راه رهایی یا ابزار سلطه» درباره کار زنان از خانه تا کارخانه و پیوند آن با جنبش‌های کارگری

حضور زنان کارگر محدود به کارخانه نیست

اگر به زندگی زنان توجه کنیم می‌بینیم که نه تنها حضور زنان کارگر محدود به کارخانه نیست بلکه ریشه استثمار زنان در کارخانه را باید در کار آنها در خانه هم جستجو کرد





حضور زنان کارگر محدود به کارخانه نیست

۴ آبان ۱۴۰۲، ۸:۵۷

تلاش برای ایجاد یک جامعه مدنی متکثر که همه گروه‌های اجتماعی را در بر بگیرد، چیزی است که برای بسیاری از فعالان اجتماعی عمری به درازای یک تاریخ دارد. اما با وجود همهٔ این جان‌کند‌ن‌ها هنوز جامعه مدنی آنطور که باید در ایران شکل نگرفته است. در ششمین سلسله‌نشست‌های‌ «جامعه‌ٔ مدنی، راه رهایی یا ابزار سلطه» موسسهٔ «رحمان» علل این شکست تاریخی از منظر کار زنان از خانه تا کارخانه و پیوند آن با جنبش‌های کارگری با حضور پریسا شکورزاده، مترجم و دانش‌آموخته فلسفه و یاشار دار‌الشفاء، دانش‌آموخته سلامت و رفاه اجتماعی بررسی شد.

پریسا شکورزاده، مترجم و دانش‌آموخته فلسفه، در نشست «جامعه‌ٔ مدنی، راه رهایی یا ابزار سلطه» با انتقاد از جداسازی سپهر خصوصی از عمومی و ارزش‌زدایی از کار زنان در خانه، گفت:‌«برخلاف برخی از دیدگاه‌های لیبرال که جامعه مدنی را جدا از سپهر خصوصی خانواده مفهوم‌پردازی می‌کنند، باید تاکید کنیم که آن چه ایدئولوژی مردسالارانه با زدن برچسب سپهر خصوصی از جامعه مدنی بیرون می‌گذارد و آن را غیرسیاسی به عنوان حوزه‌ٔ خانگی یا ضرورت تعبیر می‌کند، قلب جامعه مدنی و عبور از دوگانهٔ سپهر خصوصی و عمومی است.» او در تشریح این نقطه نظر اضافه می‌کند:‌ «سیاسی کردن خانه می‌تواند نیروهای تازه‌ای وارد جامعه مدنی کند. به این معنی جامعه مدنی از یک اتوپیای دور از دسترس به یک جنگ روزمره‌ٔ ضروری تبدیل می‌‌شود و به سیاست زندگی روزمره پیوند می‌خورد. به این ترتیب یکی کردن ابعاد منتزع شده‌ٔ زندگی و سازماندهی کنش سیاسی مبتنی بر تجربه‌ انضمامی، ساحتی تازه برای فعالیت زن‌ها در نهادهای اغلب مردانه جامعه مدنی باز می‌کند که پیش از این از آن بیرون گذاشته شده‌اند.»

پریسا شکورزاده، مترجم و دانش‌آموخته فلسفه: از آنجایی که کارهای بیرون از خانه زنان در امتداد کارهای خانگی به حساب می‌آیند و با کار عاطفی مغشوش می‌شوند، زنان متخصص بیشتر در کارهای مشابه و کارهای خانگی یعنی کارهای خدماتی، آموزشی، سرگرمی، پوشاک و زنان غیرمتخصص نیز از بخش رسمی کارهای تمام وقت بیرون گذاشته و به کار در کارگاه‌های کوچک، صنایع خانگی، دستفروشی و کارهای خدماتی، نظافتی و مراقبتی در منازل رانده می‌شوند

او با اشاره به اینکه زنان در طول تاریخ با اتکا به تجربیات روزمره‌شان در عرصه‌ خصوصی اقدام به ایجاد اجتماعات جایگزین یا پادجامعه‌های مدنی خودشان کرده‌اند، می‌گوید:‌ «این اجتماعات منحصر به زنان نبوده و نیست و گروه‌های فرودستی که از سپهر عمومی مسلط بیرون گذاشته‌ شده و صدایشان شنیده نمی‌شود، هم با ایجاد پاد سپهر فرودستان در این گروه‌ها قرار می گیرند تا نیازها و منافعشان را بتوانند صورت‌بندی کنند. بدین ترتیب توجه به این نوع جامعه مدنی در مقابل فهم نخبه‌گرایانه بورژوایی و مردسالارانه از آن می‌تواند ما را از سیاست ایده‌آلیستی دور کند و عاملیت و کنش‌ورزی را در متن زندگی قرار دهد.»
باید کوه یخ سرمایه‌داری پدرسالار را بشکنیم
«اگر به زندگی زنان توجه کنیم می‌بینیم که نه تنها حضور زنان کارگر محدود به کارخانه نیست بلکه ریشه استثمار زنان در کارخانه را باید در کار آنها در خانه هم جستجو کرد.» این را شکورزاده می‌گوید و ادامه می‌دهد که توجه به خانه به عنوان عرصه‌ی کلیدی در جامعه می‌تواند امکان‌های ایجاد پادجامعه‌های مدنی را ایجاد و نیروهای جدیدی را در جامعه فعال کند.

یاشار دار‌الشفاء، دانش‌آموخته سلامت و رفاه اجتماعی:‌ طبقه کارگر در پنج حوزه‌ٔ مطالباتی دستمزد از حیث تمرکز بر مسئله‌ حداقل دستمزد، امنیت شغلی از حیث قراردادها، حوزه‌ٔ ایمنی محیط کار از حیث سوانح شغلی و حوزه‌ٔ تشکل‌یابی از حیث داشتن اتحادیه و حوزه‌ٔ پنجم از حیث حساسیت‌هایی نظیر برابری مزد و مواردی که به طور خاص وضعیت زنان کارگر را در بر می‌گیرد، هیچ دستاوردی نداشته است

این دانش‌آموخته رشته فلسفه تاکید می‌کند که سنت چپ با پذیرفتن دوگانه‌ٔ سپهر خصوصی-عمومی یا جدا کردن سپهر تولید از کار مزدی و منحصر کردن بازتولید به مصرف، آن دسته از فعالیت‌های خانوادگی و اجتماعی زنان را که برای بقا و بازتولید نیروی کار انجام می‌شود به عنوان کار غیرمولد تعریف می‌کند. به این ترتیب این سنت، زنانی که در خانه کار می‌کنند را خارج از عرصه‌ی تولید قرار می‌دهد. او توضیح می‌دهد که چطور سنت چپ از کار زنان در خانه ارزش‌زدایی می‌کند:‌ «به طور کلی، کار بازتولیدی به واسطه‌ی ایدئولوژی مراقبت به عنوان کار در نظر گرفته نمی‌شود و از آن ارزش‌زدایی می‌شود. در حقیقت از زاویه این سنت، کار بازتولیدی مثل طبیعت، رایگان و نامحدود و نامرئی است و هیچ نظارت قانونی بر آن وجود ندارد، بنابراین محل استثمار بی‌حساب و کتاب است.»
او همچنین تشریح می‌کند که تقسیم کار جنسیتی و تفویض وظیفه‌ی بازتولید به زنان در طول یک فرایند قهرآمیز تاریخی با سلب دسترسی زنان به منابع ضروری و مولد و کنترل نیروی کار، بدن و سکسوالیته زنان به وجود آمده است: «تقسیم کار جنسیتی صرفاْ تقسیم وظایف بین زنان و مردان نیست بلکه با کنترل زنان و مطیع‌سازی، انضباط‌بخشی به بدن آن‌ها شکل‌دهنده‌ٔ رابطه‌ٔ سلسله مراتبی، استثمارگرانه و سلطه‌جویانه است. بدین ترتیب خانه‌ها مستعمره‌های درونی سرمایه می‌شوند که ظاهراْ در آنها کاری بدون تولید ارزش انجام می‌شود. در حالی که انگار شرط ضروری تولید انباشت ارزش اضافی و سرمایه‌داری با تولید اجتماعی بخش پنهان انباشت سرمایه پیوند خورده است.»
به عقیده شکورزاده، اگر جنبش‌های کارگری فقط بر روی خواسته‌های صنفی از جنس معیشتی متمرکز شوند و نوک کوه یخ سرمایه‌داری سالارانه را ببینند، امکان ندارد بتوانند آرمان رهایی خود را محقق کنند.
استفاده از زنان به وقت نیاز در سیاست‌گذاری‌های تامین اجتماعی
این مترجم به استفاده دولت‌ها در دوره‌های مختلف از حضور زنان و کار آن‌ها بسته به نیاز زمانه می‌گوید و توضیح می‌دهد:‌ «دولت در سازماندهی و بازتولید نیروی کار مداخله می‌کند و با سیاست‌های کنترل جمعیت، کنترل بدن زنان، قوانین کار، بیمه، بازنشستگی و… شیوه‌نامه‌ٔ سازماندهی و بازتولید نیروی کار را طراحی می‌کند. از طرفی دولت هنگامی که از سرمایه‌گذاری در رفاه اجتماعی کناره‌گیری می‌کند و کار بازتولیدی را تا حد ممکن به خانواده‌ها می‌سپارد، بازتولید برای طبقات مرفه کالایی می‌شود. در مقابل زمانی که دولت نیاز به نیروی کار زنان دارد مثل دوران جنگ آن‌ها را وارد بازار کار می‌کند و وظایف تولیدی بیشتری‌ را بر عهده می‌گیرد و سیاست‌گذاری‌ها در تامین رفاه اجتماعی تغییر پیدا می‌کند.»
به گفته شکورزاده کار رایگان زنان در خانه تاثیر مستقیمی بر کار زنان در کارخانه دارد: «ریشه‌ٔ استثمار زنان در کارخانه را می‌شود در شیوه‌ سازماندهی کنونی اجتماعی دید. از آنجایی که کارهای بیرون از خانه زنان در امتداد کارهای خانگی به حساب می‌آیند و با کار عاطفی مغشوش می‌شوند، زنان متخصص بیشتر در کارهای مشابه و کارهای خانگی یعنی کارهای خدماتی، آموزشی، سرگرمی، پوشاک و غیره به کار گرفته می‌شوند. زنان غیرمتخصص نیز از بخش رسمی کارهای تمام وقت بیرون گذاشته و به کار در کارگاه‌های کوچک، صنایع خانگی، دستفروشی و کارهای خدماتی، نظافتی و مراقبتی در منازل رانده می‌شوند.»
در این بین تاثیر دستمزد نابرابر و اندک را بر بیرون ماندن زنان از قوانین کار نباید نادیده گرفت. آنطور که این مترجم می‌گوید فقدان امنیت شغلی و جایگزین‌پذیری خشونت‌های جنسی در محل کار همگی در نسبتی مستقیم با استثمار در عرصه‌ٔ بازتولید اجتماعی و پایین نگهداشتن هزینه‌ها قرار دارند: «با بازتولید نیروی کار و استفاده از زنان به عنوان ارتش ذخیره صنعتی برای تولید ارزش برای نیروی کار و پایین نگه داشتن دستمزد و قیمت کالاها هم زنان و هم مردان کارگر آسیب می‌بینند.»
او در بخش دیگری از سخنانش تصریح می‌کند: «با تحکیم مردسالاری در خانواده و از دست رفتن کرامت زنان به خاطر انجام کار بدون ارزش در خانه حضور آنها در فعالیت‌های صنفی مورد استقبال مردان همکارشان قرار نمی‌گیرد.» از همین روست که به گفته شکورزاده: «فقیرسازی زنان در نیروی کار و حفظ سلسله مراتب اقتصادی و جنسیتی، محرومیت آن‌ها از قدرت اجتماعی و سیاسی، عدم مشارکت در فعالیت‌های صنفی و عدم تشکل‌یابی زنان کارگر را هم می‌توانیم از همین منظر ببینیم».
مطالبات طبقه کارگر به حوزه معاش خلاصه شده است
یاشار دارالشفاء، دانش‌آموخته سلامت و رفاه اجتماعی هم در این نشست، با اشاره به اینکه آگاهی طبقه‌ی کارگر در ایران به نسبت سال‌های دهه شصت رشد داشته می‌گوید:‌ «در قیاس با فضای آگاهی سندیکایی که در دهه‌ ۷۰ و ابتدای دهه ۸۰ حاکم بود، طبقه کارگر ما هنوز یک گام عقب‌تر است.» او در ادامه توضیح می‌دهد که هرچند مفهوم جامعه مدنی در حیات سیاسی ما به دوره‌ٔ اصلاحات خلاصه شده اما در این دوره هم جامعه مدنی، نیروهای طبقه‌ی کارگر را از این فضا بیرون می‌گذاشت: «در واقع ما با دوگانه‌ مدنی-صنفی رو‌به رو بودیم که به اعتبار آن کارگران در دسته‌ٔ صنفی قرار می‌گرفتند و مطالباتشان از جنس معیشت و نه از نوع مدنی آزادی‌خواهی و آزادی بیان و مواردی از این دست بود.»
او در ادامه می‌گوید: «طبقه کارگر در پنج حوزه‌ٔ مطالباتی دستمزد از حیث تمرکز بر مسئله‌ حداقل دستمزد، امنیت شغلی از حیث قراردادها، حوزه‌ٔ ایمنی محیط کار از حیث سوانح شغلی و حوزه‌ٔ تشکل‌یابی از حیث داشتن اتحادیه و حوزه‌ٔ پنجم از حیث حساسیت‌هایی نظیر برابری مزد و مواردی که به طور خاص وضعیت زنان کارگر را در بر می‌گیرد، هیچ دستاوردی نداشته است.»
او با ارائه این توضیح یادآوری می‌کند:‌ «این در حالی است که مطالبات صنفی در حال حاضر در مقایسه با قبل از انقلاب یا دوره‌ مشروطه یا حتی با دهه‌ ۱۳۲۰ که دهه طلایی اعتراضات کارگران به حساب می‌آید، بسیار عقب‌تر است. دوره‌هایی که کارگران اعتصاب می‌کردند تا مزدشان را طبل کنند، یا برای روز جمعه یا برای اضافه‌کاری طلب مزد می‌کردند. خواهان حق تشکل‌یابی و به رسمیت شناخته شدن بودند. اما امروز می‌بینیم که هنوز ۸۰ تا ۹۰ درصد اعتراض‌های کارگری ما در سطح معیشت خلاصه شده است.»
این در حالی است که به گفته او مفهوم جامعه‌ مدنی از خلال اعتراض‌های کارگری دستخوش تغییراتی شده و آن تغییرات به نحو اولی آگاهی سیاسی-اجتماعی خود کارگران را افزایش می‌دهد: «مثلا در سه سال اول انقلاب ما شاهد آگاهی سیاسی قدرتمندی به واسطه‌ی منطق اداره‌ شورایی هستیم. به بیان دیگر خلاف اتفاقی که در سایر نقاط جهان افتاد در جریان انقلاب ایران نه تنها اتحادیه و سندیکاها دوباره احیا نشدند، بلکه نوع برتری از تشکل‌ها به نام شورا شکل گرفت. شکل‌گیری شورا البته تیغ دو لبه بود. یعنی فرض بر این بود که شکل دادن این شوراها می‌تواند دولت را وادار به عقب‌نشینی کند اما این شورا‌ها نتوانستند مستمسکی برای فعالیت نیروهای کار و مبارزات صنفی آن‌ها شوند.»
او با اشاره به شکل‌گیری شوارها می‌گوید که آن آگاهی سیاسی ناشی از اداره‌ شورا‌ها، حالا جای خودش را به سطح فروتری از آگاهی داده:‌«ما امروز با آگاهی صرفا صنفی رو به رو هستیم که بعضاْ در لحظات بسیار اندکی جلوه‌های سیاسی پیدا می‌کند. مثل مبارزات زنان برای ایجاد مهدکودک در داخل کارخانه‌ها برای اینکه بتوانند فرزندانشان را حین کار کنار خود داشته باشند. این از دست رفتن آگاهی سیاسی سبب شده که آگاهی کارگری یا طبقه‌مندی اولیه کارگران از دست برود و یک وضعیت سیاسی جای خودش را به یک وضعیت صرفا صنفی بدهد.»

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر