پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | کودکان متولی نمی خواهند

متولی‌گری کودکان کار

کودکان متولی نمی خواهند

کاش موضوع از دست رفتن آینده و زندگی کودکانی که کار می‌کنند نبود





کودکان متولی نمی خواهند

۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲، ۰:۰۰

کاش موضوع از دست رفتن آینده و زندگی کودکانی که کار می‌کنند نبود و می‌توانستیم مثل کمدی‌های سیاه نیمه دوم قرن بیستم به نامه سازمان خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران به دولت برای «متولی‌گری کودکان کار» به شهرداری تهران بخندیم. پرسش بی‌معنا و البته خطرناکِ «چه کسی متولی کودکان کار است؟» پرسش تازه‌ای نیست و دانش تخصصی هم لازم ندارد. کافی است آن را در گوگل جستجو کنید: یک روز 10 نهاد متولی هستند، یک روز 20 نهاد، یک روز 13 نهاد، یک روز همه نهادها باید پای کار بیایند. امروز هم که بخشی از شهرداری که اتفاقا نه سیاست‌گذار کلان است و نه خرد ادعا کرده با «تفویض اختیار کودکان کار» اگر دولت اعتبار و ساختار در اختیارش قرار دهد به تنهایی مسئولیت کودکان کار را خواهد پذیرفت و بنابه گفتگوی مدیر عامل این سازمان با ایسنا، صفر تا صد این کار را هم یک ساله انجام خواهد داد.
اگر شهرداری چوب جادو و غول چراغ جادو نداشته باشد، یک توضیح بیشتر باقی نمی‌ماند؛ رویکرد جمع‌آوری و دستگیری کودکان از سطحِ قابل مشاهده شهر است. این رویکرد در سالهای گذشته نام‌های متفاوتی گرفته، از ساماندهی تا جذب و توانمندسازی کودکان کار. هم آسیب‌های عمیق این رویکرد بر کودکان مشخص است هم تقریبا تمامی کارشناسان دولتی و غیردولتی و پژوهشگرانی که از مسئله کار کودک و ریشه‌های آن آگاهی داشتند و یا با این کودکان کار کرده‌اند بارها و بارها آن را نقد کرده‌اند.
آنچه جلب توجه می‌کند این است که نهادهای مسئول برای «کودکان کار» دنبال متولی می‌گردند، اما مسئله اصلی که «کارِ کودک» است هیچ وقت متولی نداشته است. تقریبا تمامی طرح‌های موفق ملی، منطقه‌ای و محلی که در کاهش کار کودکان موفق بوده‌اند رویکردی چند نهادی داشته‌اند. سازمان جهانی کار و یونیسف در کنفرانس جهانی «حذف کار کودک» که سال گذشته میلادی در آفریقای جنوبی برگزار شد و نمایندگانی از ایران هم در آن حضور داشتند در یک فراخوان برآمده از دانش و تجربه‌های موفق و ناموفق به اشتراک‌گذاری شده در کنفرانس اعلام کرده تنها راه مطمئن برای کاهش کار کودکان رسیدن به برنامه سیاست‌گذاری برای «حمایت اجتماعی فراگیر» است. وقتی کار کودک در ایران در تقاطع مسائل مهمی مانند فقر، حقوق و ساختار کار، کاهش ساختاری حمایت و رفاه اجتماعی، از دست رفتن آموزش همگانی و البته مسئله هویت و حقوق مهاجرین قرار دارد، چطور نهادی که حوزه کاری‌اش مشارکت‌های اجتماعی است می‌تواند اختیار موضوعی به این مهمی و چندسطحی را بر عهده بگیرد؟ اصلا چرا این سازمان باید اختیار داشته باشد برای تفویض اختیار از دولت، آنهم هم در اعتبار و هم در ساختار، اقدام کند؟
طرحی که این سازمان ارائه کرده به پروپوزال‌های پژوهشگران تازه‌کار و نهادهای کوچک مردمی بیشتر شبیه است. طرح «حرفه‌آموزی، استعدادیابی و توانمندسازی کودکان» به جز اینکه برای بچه‌ها کارگاه بگذارد و بچه‌ها را در واقع سر کار بگذارد، یا برای آنها چند شام و نهاد جمعی بخرد و عکس‌هایش را در خبرگزاری‌ها قرار دهد چه محتوایی ممکن است داشته باشد؟
بحث مهم دیگر ناهماهنگی، اختلافات، و شاید بتوان گفت خصم سازمان‌های مسئول نسب به دیگر است. در ادبیات سازمان‌ها به نظر می‌آید از پاس دادن کودکان به یکدیگر بهره‌برداری می‌کنند. چندی پیش سرپرست دفتر امور آسیب‌دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی اعلام کرده بود هزار و 500 «کودک خیابان» را در مراکزش نگهداری می‌کند، اما تنها برای مدتی کوتاه و تا زمان تعیین تکلیف آنها به شرطی که به خیابان باز نگردند. این سازمان از شهرداری خواسته بود که به وظایف قانونی خود بیشتر عمل کند.
کودکانی که نهادها تنها می‌خواهند آنها را مشاهده ناپذیر و از سطح شهر خالی کنند، کودک هستند. کودکانی که حق دارند به جای کار کردن، درس بخوانند، با خانواده خود باشند، سالم باشند، زندگی کنند و آینده داشته باشند. آنها متولیان خود خواهند بود.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر