پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | «سهراب شهیدثالث» و سینمای طبیعت‌­محور

«سهراب شهیدثالث» و سینمای طبیعت‌­محور





«سهراب شهیدثالث» و سینمای طبیعت‌­محور

۳۰ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۰۰

«سهراب شهیدثالث» نابغه‌­ای در سینمای ملی ایران بود که درخششی عمیق و ماندگار از خود به جای گذاشت و توانست در فرمِ روایی به یک خروجی کاملاً منحصر­به‌­فرد دست پیدا کند که حتی بعد از گذشت سال­‌ها نیز کسی نتواسته به دنیای تصویری او نزدیک شود. فرهنگ و طبیعت ایرانی در نگاه او عمیق و جان‌دار بود و برای همین در زمان خودش مورد بی‌­مهری و بد­فهمی قرار گرفت تا برای همیشه سرزمین مادری را ترک کند. شهیدثالث برای تغییر در سبک فیلم‌سازی، از بسیاری از کلیشه‌­های فیلم‌فارسی گذر کرد تا بتواند حاصل یک مشاهدۀ تجربی را در عمقِ تصویر به نمایش بگذارد. برای این هدف باید از سینمای تجاری و سخیف آن روزگار عبور می‌­کرد که کاری بسیار دشوار بود و سرانجام دست به چنین اقدامی نیز زد. سینمای او از واقع­‌گرایی اجتماعی به طبیعت‌­گرایی ذاتی رسید که هر تماشاگری تاب دیدن پلان­‌های سراسر عُریان و کش‌دار او را نداشت.

شکل‌­گیری جریان موج نوی سینمای ایران که به اواخر دهۀ چهل بر می‌­گردد، تحول بزرگی در تاریخ سینمای ایران بود و این تحول بستری شد برای خلق آثاری ارزشمند که تا پیش از این دستاوردش فقط تولید آثاری بود که بسیاری از مؤلفه­‌های آن در سطحی‌­نگری خلاصه می‌­شدند. در همین اتمسفر، شرایط برای تولد فیلم‌سازانی همچون شهیدثالث فراهم شد؛ نگاه آن‌ها به عمق بود و حرف‌های بسیاری برای گفتن داشتند. آن‌ها با ساختار فیلم‌سازی عامه‌­پسند همسو نبودند و به‌دنبال طرحی نو در سینمای ملی ایران بودند و موفق شدند تحول در نگاه مخاطب را با دشواری‌­های بسیار آغاز کنند.

در روزگاری که فیلم‌­های شهید­ثالت برای نخستین‌بار به نمایش درآمدند، با واکنش عصبی تماشاگرانی رو­به‌­رو شدند که به پیچ‌وتا‌ب‌­های دراماتیک فیلم­‌های فردین و وثوقی خو گرفته بودند. به همین دلیل، مخاطب آن روزگار سینما، ادبیت جاری در نگاه فیلم‌ساز را هیچ‌گاه درک نکرد و این‌گونه شرایط برای سرخوردگی فرهنگی یک هنرمند فراهم شد. مؤلفه­‌های اصلی سینمای او در دیالوگ­‌های کوتاه، برداشت‌­های بلند و ریتم­ کند جای گرفتن است. در مورد فضای فرمی او نیز می‌توان به طراحی صحنه­‌های سرد و بی‌­روح، استفاده‌ نکردن از موسیقی، حضور نابازیگر و دوری جُستن از قهرمان‌­سازی و دراماتیک کردن اتفاقات فیلم و رنگ و لعاب احساسی دادن به آن‌ها اشاره کرد.

با نگاهی به دو اثر «طبیعت­ بی­جان» و «یک اتفاق ساده»، در خواهیم یافت که فیلم‌ساز به چگونگی سخن گفتن در فرامتن اجتماعی دست یافته و دغدغۀ اندیشه را جایگزین رقص و کاباره و خیابان‌­گردی می‌­کند. او با ساخت این دو فیلم و تأثیر چشم­گیری که در سینمای ایران و سینماگران بعد از خود گذاشت، جایگاه خود را به‌عنوان فیلم‌سازی متفاوت و صاحب‌سبک پیدا کرد.

دانش‌­آموزی در راه رفتن به‌سمت مدرسه در فضایی سرد و خلوت است، اما کودک بیش از آنکه راه برود درحال درجا زدن است و به تعبیر کارگردان شاید تا آخر عمر در همین حال بماند. سایۀ سرمایه‌­داری، روابط سرد و بی‌­عاطفه و سقوط اخلاق در فیلم تکرار می‌­شوند تا نقدی اجتماعی که پیشرفت در جامعه را تنها یک واپسگرایی مدرن می‌داند، شکل بگیرد؛ این‌ها خلاصه‌­ترین حرف کارگردان در نخستین نمای فیلم «یک اتفاق ساده» است که نتیجۀ شناخت درست فیلم‌ساز از جامعه و طبیعت سیاسی حاکم بر شرایط است. در دیگر اثر او «طبیعت بی­جان» نیز، همچنان فضا سرد و ملال‌­آور است و چشم­‌انداز فیلم انتزاعی بوده و رابطه با دنیای پیرامون دردناک و براساس اندوه است. آدم‌­های فیلم از معنا تهی شده­‌اند و در یک جهان دورافتاده زیست می­‌کنند. «طبیعت بی­جان» حکایت روزگار بی‌­تحرکی و بی‌­کنشی ایران است. آنچه شهیدثالث آن را به تصویر کشیده، حکایتِ جاماندگی ما در کنار ریل قطاری‌­ست که ما را به‌سمت توسعه نبرده، بلکه تنها خطی است برای دوپارگی اجتماعی سیاسی حاکم بر سرزمین.

امروز، سینمای ایران نیازمند افرادی همچون شهیدثالث بوده تا تفکر را به جامعه بازگردانند و برای ساخت یک بستر فرهنگی برای تولید آثاری مترقی و خلاقانه تلاش کنند تا برای سالن‌­های تاریک سینما، روشنی را به ارمغان بیاورند.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر