رضا یزدانی در گفت و گوی اختصاصی با پیام ما: «سیگار پشت سیگار» در سه دقیقه تولید شد
۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳
رضا یزدانی در گفت و گوی اختصاصی با پیام ما:
«سیگار پشت سیگار»
در سه دقیقه تولید شد
یک هفته دیگر قرار است در کرمان کنسرت داشته باشد. رضا یزدانی، خواننده محبوب کشورمان که طرفدارانش او را سلطان راک می خوانند 25 اسفند ماه در سالن هلال احمر شهر کرمان برای طرفدارانش اجرا خواهد کرد. در زیر گفت و گویی با وی انجام داده ایم که می خوانید:
سبک کاری
*یکی از مهم ترین چیزهائی که حالا من یا هر خواننده دیگری باید در نظر داشته باشه این است که خودش را تکرار نکند. من در تمام این سال ها توی این هفت تا البومی که داشتم یا تک قطعاتی که در تلویزیون و سینما خواندم این مساله را خیلی رعایت کردم چه از لحاظ انتخاب ترانه چه از لحاظ تنظیم ، چه ملودی و نوع گویش و خوانش خواننده همیشه خواستم این اتفاق بیافتد که من سعی کردم خودم را تکرار نکنم و آلبوم جدیدم با آلبوم قبلی ام فرق داشته باشد. من کارهای ملی- میهنی زیادی خوانده ام و کارهای اجتماعی زیادی اجرا کرده ام. همچنین کارهای نوستالژیک وعاشقانه های متفاوتی خوانده ام که این ها همه باعث شد این اتفاق بیافتد و بتوانم یک خود متفاوت نشان بدهم.
* کار های ملی- میهنی کار های عاشقانه ای که خواندم یا ترانه شمال، کوچه ملی، لاله زار، کافه نادری و … ترانه های نوستالژیک خوب با همه ارتباط برفرار می کنند و همه دوستشان دارند.
* دور از خود پسندی می گویم که کارهای نوستالیژیک من، خیلی موفق و تاثیر گذار بوده است.
* هیچ وقت عادت نداشته ام به طور کلی نظر بدهم. خود من موسیقی ای کار می کنم که اسم آن را پاپ-راک یا هر چیز دیگری می گذارند. من تلاش می کنم که در این سیستم تاثیر خود را داشته باشم و واقعا موسیقی کار کنم. هدفم این است که اگر بتوانم افتخاری را در زمینه فرهنگ برای خودم کسب کنم و کاری به کلیت فضای موسیقی ندارم.
* اگر کار نوستالژیک نخوانم مخاطبان علاقمند به آن را از دست میدهم یا اگر کار اجتماعی نخوانم مخاطبانم ناراحت میشوند که چرا دغدغههای اجتماعیام را در موسیقی فراموش کردهام.
* ولی من دوست دارم که حتما در آلبومهایم کار «فان» باشد.
* مخاطب خاص، یعنی پنج هزار نسخه، ده هزار نسخه، نه صد و هفتاد هزار تا. دویست هزار تا؛ به هر روی، من تلاش کردم که هر دو نوع این مخاطب را برای خود داشته باشم.
* من در اصل خواننده «پاپ- راک» هستم. چون هم در آلبومهایم کار «پاپ» دارم و هم کار کاملا «راک» و هم «پاپ-راک». گاهی هم به سمت «سافت راک» و «فلامینکو» هم میروم. در اصل من در آلبومهایم همه نوع سبکی دارم. اساسا هم چیزی را میخوانم که دوست دارم. علاقه و اصراری هم ندارم که مرا به عنوان خواننده راک بشناسند.
* مردم لطف دارند اما من نمیتوانم به مخاطبانم بگویم مرا چطور صدا کنند یا نکنند چون این مخاطب است که تصمیم میگیرد چه لقبی به خواننده یا هنرمندی که دوست دارد، بدهد. مثلا وقتی به رضا صادقی میگویند «سلطان مشکی پوش» باید به همه بگوید که من «سلطان مشکی پوش» نیستم؟ یا وقتی به محسن چاووشی میگویند «سلطان چاووشی» باید بگوید که چرا میگویید «سلطان چاووشی»؟
* یکی از دوستان مثلا بیست سانس کنسرت بیشتر از من برگزار می کند، در عوض آخرین شماره ماهنامه فیلم من را بین نام های ماندگار سینمای ایران از دو نسل قرار داده است. با خودم گفتم که نمی شود همه را با هم داشت. من به این راضی ترم. این جایگاه را بیشتر دوست دارم تا بیست سانس کنسرت بیشتر برگزار کن و یک میلیارد هم پول دربیاورم. اصلا هدف من این نبوده است وگرنه خیلی راحت می توانستم تقلید صدا کنم و ادای فریدون فروغی را دربیاورم چون زمانی که ما شروع به کار کردیم همه خواننده ها داشتند از خواننده های شناخته شده تقلید می کردند، الان کجا هستند؟ من هم می توانستم این کار را بکنم و یک میلیون نسخه هم بفروشم و خیلی هم پول دربیاورم ولی اصلا جهان بینی من این نبود.
تیتراژ خوانی
* رابطه من با مسعود کیمیایی مربوط به چند سال اخیر نیست. ما سالهاست که همدیگر را می شناسیم و ایشان به من لطف دارند و می گویند که کارم متفاوت است و مهر و امضای خاص خود را دارد. بیش از ۱۰ سال پیش آقای کیمیایی آلبوم پرنده بی پرنده را در اتومبیل خانم اندیشه فولادوند شنیده بود و از من برای بازی در نقش یکی از سربازهای فیلم «سربازان جمعه» دعوت کردند که این امر بنا به دلایلی میسر نشد و سرانجام اتفاقی که با همکاری در فیلمهای رییس، حکم و محاکمه در خیابان افتاد و رنگ و لعاب بیشتری به این رابطه بخشیده است. آقای کیمیایی جایی به امیر حسین رستمی گفته بود که رضا آن قدر جوان هست که به عمر فیلمسازی من قد دهد، وقتی این را شنیدن گریه ام گرفت. طرز نگاه او به من، برایم خیلی با ارزش است.
* زمان اکران فیلم «حکم» قرار شد عکس مرا با نوشته ای از آقای کیمیایی در روزنامه چاپ کنند. یک روز در دفتر کارشان، صدایم کرد و گفت: رضا دو روز دیگر عکس تو چاپ می شود. میخواهم برایت چیزی بنویسم؛ چی دوست داری؟ گفتم هرچه خودتان دوست دارید باعث افتخار است. بعد پنج، شش تا خودنویسشان را چیدند روی میز و با یکی کنار عکس من نوشت: “بعد از فرهاد و رضا موتوری، رضا یزدانی و یغما گلرویی با ترانه فیلم حکم میآیند؛ صدای رضا یزدانی، صدای نسل امروز ماست.” وقتی خواست امضا کند یک لحظه مکث کرد، زیر چشمی نگاهی به من کرد و گفت: رضا شیش و هشت نخونی آبرومون رو ببری! دارم امضا میاندازم پایت؛ تو هم پایش بمان. من هم گفتم: “شما امضا کنین خیالتون تختِ تخت باشه.”
آلبوم جدید
* به احتمال زیاد آلبوم جدید من اوایل سال 95 منتشر خواهد شد اما هنوز معلوم نیست. زیرا من چهار قطعه را از پکیجی که بسته بودم، خارج کردم و چهار قطعه جدید به آن اضافه کردهام. تنظیم چند قطعه را هم کاملاً عوض کردم و شکل و شمایل آلبوم متفاوت شد. همین تحولات باعث شده که دقیقاً نتوانم درباره زمان انتشار این مجموعه صحبت کنم؛ اما به زودی اطلاعرسانیهای لازم را انجام میدهیم. قصد داشتیم آلبوم جدید را در دیماه و پیش از کنسرت زمستانه منتشر کنیم. اما چند قطعه به این مجموعه اضافه کردیم و چند قطعه را هم کنار گذاشتیم. همچنین تنظیمهای چند قطعه را کلا عوض کردم و آهنگساز و تنظیمکننده جدید به تیم تولید آلبوم جدید من اضافه شد. همه این تحولات باعث شد تا این اثر در ماه دی منتشر نشود. نمیدانم این آلبوم چه زمانی توزیع خواهد شد. شاید آلبوم جدید من اردیبهشت سال آینده منتشر میشود.
* . من در آلبوم های قبلی، آهنگ هایی به اسم «کوچه ملی» و «پیکان» داشتم. از این جنس ترانه ها در آلبوم های جدید نیست و مدتی طول می کشد که مخاطبانم ارتباط لازم را، برقرار کنند. به هر حال، من دوست دارم فضاهای جدیدی را در کارم تجربه کنم.
آلبوم «سلول شخصی»
* روندی که در آلبوم های قبلی بود و دوست داشتیم همیشه یکسری چیزها باشد در این آلبوم به این شکل اتفاق نیفتاد ولی آهنگ فان داریم، مثلا کاشف همان فرمت است. «مثل کشف جای پارکی تو توی شلوغی جردن!» وقتی محبوبت را به جای پارک تشبیه می کنی، این فان است دیگر! یک روز من داشتم با اندیشه فولادوند در موردآلبوم حرف می زدم، گفتم ببین ما الان اگر بخواهیم این هشت ترک را آلبوم کنیم، طیف رنگی مان خیلی کم است. آهنگ های خاکستری داریم، سیاه داریم، قهوه ای داریم ولی مثلا رنگ لیمویی نداریم. صورتی و بنفش و نارنجی نداریم. گفتم از تو اجازه می خواهم این تیپ رنگ ها را از ترانه سراهای دیگر بگیرم و کار کنم.
* دو سه سالی بود که روی شعر «سیگار پشت سیگار» کار می کردم. گیتار را برمی داشتم و مدام اتود می زدم ولی به دلم نمی نشست. چندین بار این اتفاق افتاد ولی چون خودم راضی نبودم به خانم فولادوند هم نمی گفتم چون می دانستم خیلی ها آمده اند بخوانند اجازه نداده است. یک روز اینجا نشسته بودیم و روی ترانه های دیگر کار می کردیم، انگار یک نفر من را بلند کرد و گیتار را دستم داد. از موقعی که دفترچه را باز کرد و قطعه سیگار پشت سیگار را شروع کردم، سه دقیقه طول نکشید. اصلا نمی دانم چطور اتفاق افتاد.
برچسب ها:
مطالب مرتبط
مجرمان در کرمان به جای زندان، درخت میکارند
محیط زیست کرمان: غازهای وحشی تلف شده در رفسنجان نمونهگیری میشود
آخرین وضعیت سفر در تعطیلات ۲۲ بهمن
ترافیک سنگین در قشم و گیلان و کمبود جا در بوشهر
۲۷ روز پس از حمله تروریستی کرمان
تعداد مجروحان بستری در بیمارستان به ۷ نفر رسید
شهادت نازنین آچکزهی یکی دیگر از مجروحان حادثه کرمان
۱۷ روز بعد از حادثه تروریستی کرمان
ترکشهایی که امکان خارج کردن آنها نیست
افزایش ۲۶ درصدی مرگهای منتسب به آلودگی هوا در ۱۴۰۱
۲۵ مجروح حادثه تروریستی کرمان همچنان بستریاند
وزیران گردشگری ۳۵ کشور آسیایی در راه یزد
۲ مجروح انفجارهای کرمان آسمانی شدند
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- 8 نمایندگی تعمیر پکیج ایران رادیاتور در تهران + اطلاعات تماس
- اسپیکر بلوتوثی ارزان و باکیفیت: کدام مدلها را بخریم
- کیفیت و زیبایی را با خدمات دندانپزشکی دکترتو کلینیک تجربه کنید
- علائم دندان آسیاب درآوردن کودکان چیست؟ 5 علائم + راه تسکین
- اجاق گازهای ﺧﺎﻧﮕﯽ بدون ترموکوپل توقیف و جمعآوری میشود
- معرفی تورهای خارجی ارزان
- آلبوم جدید مُجال ظرفیت جدی و جدیدی از موسیقی را فریاد میزند!
- آیا مشاوره حقوقی تلفنی کاربردی است؟
- برونشیت کودکان چیست و چه علائمی دارد؟
- برگزیدگان اجلاس توسعه نرمافزار ایران (۲۰۲۴) معرفی شدند بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید