پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | تکرار و کلیشه آفت شعر آیینی

تکرار و کلیشه آفت شعر آیینی





۱۲ بهمن ۱۳۹۴، ۱۸:۱۶

تکرار و کلیشه آفت شعر آیینی
منوچهر افضلی گروه

1- امروز در شعرآیینی دو آسیب جدی و بزرگ وجود دارد:الف) سهل انگاری در زبان،ب) سطحی نگری در محتوا
یکی از منحصرترین عناصر شعر زبان است و یا یکی از عواملی که باعث رستاخیز واژها می شود زبان است. پل والری می گوید: « شعرهنر زبان است چرا که زبان پنهان و مرموزی درون زبان عادی وجود دارد که کشف آن نیازمند کنجکاوی و تلاش هنرمندانه است»
در همین حوزه مورد بحث بسیارند شعر‌هایی که فاقد اتفاقات شاعرانه و کشف‌های زبانی هستند، در نتیجه از تصویر و تخیل و زیبایی نیز خالی هستند. بنابراین زبان مهم ترین و ریشه ای ترین عنصر شعر است و شاید به همین دلیل است که می گوییم شعر حادثه ای است که در زبان رخ می دهد. از طرفی شعر مفهوم گرا که انتقال پیام را در کانون توجه خود قرار می دهد،معمولا زبان را تنها وسیله ای برای انتقال هر چه سریعترهمان مفهوم به کار می برد و چون شاعر در این گونه شعر همیشه دغدغه‌ی فهم مخاطب را دارد ( آن هم مخاطب عام ) به سختی به آشنایی زدایی، هنجار گریزی و نوآوری تن می دهد. در نتیجه زبان در همان سطح عمومی، ساده و بی حادثه باقی می ماند و همچنین خواننده‌ی خلاق هم تولید نمی کند و وقتی خواننده تنبل بار می آید برای درک اثر ادبی و شرکت در کشف لذت هنری، هیچ تلاشی از خود نشان نمی دهد، شعر آیینی خواسته یا ناخواسته گاهی دایره‌ی واژگان را بر ما تنگ می کند. ولی این به آن معنا نیست که ذهنمان را در فضای سه در چهار محدود کنیم و با مشتی واژه‌های کلیشه ای به تکرار مکررات بپردازیم.
2- معمولأ در شعر‌های آزاد ارسال شده به جشنواره‌های آیینی، شاعر از پتانسیل بینهایت و گوناگونی فرمی و استفاده از ظرفیت‌های زبان معاصر بهره‌ی قابل توجهی نمی گیرد و بنظر می رسد که این نقیضه از عدم شناخت شاعران نسبت به اندیشه‌های بنیادی شعر جهان معاصر نشأت می گیرد، قبلأ شعر نیمایی را لائیک و در انحصار جریان‌های روشنفکری می دانستند و یا شعر نیمایی را شعری می دانستند که ظرفیت و قابلیت پروراندن مضامین دینی و آیینی را ندارد. باید گفت در همان سالها استثناهایی همچون طاهره صفارزاده، موسوی گرمارودی، م مؤید وجود داشتند، بعد از انقلاب شاعرانی چون سلمان هراتی، سید حسین حسینی، قیصر امین پور و… در جریان خط شکنی شعر نیمایی غیر آیینی ایستادند و خود شعرهای نیمایی و آزاد موفقی سرودند و بدین ترتیب استفاده از ظرفیت‌های شعر نو در سرودن اشعار مذهبی قوت گرفت، اما هنوز تا به ثمر نشستن آن فاصله‌ی زیادی داریم.
3- اشعار آیینی از جمله اشعار رضوی به سمت کلیشه ای و تکراری شدن واژگان پیش می روند، مفاهیمی چون آهو، باران، انگور، ضریح، کبوتر و… آنقدر تکراری شده اند که دیگر هیچ آشنایی زدایی را در ذهن مخاطب پدید نمی آورند،ولی در دو سال اخیر شاعران در حل این مشکل کوشش کرده اند و به نتیجه‌ی تا اندازه ای قابل قبول رسیده اند. البته اگر همین واژه‌های به ظاهر مرده و تکراری را طوری به کار ببریم که به جان کلمات زندگی بخشند کاری بسیار زیبا و شگفت خلق کرده ایم، به عنوان مثال با کلمات « شمع »، «پرتو» و «سعادت» قبلأ معتاد و آشنا بوده ایم ولی در این بیت حافظ، با ترکیبی که بوجود آورده، از ما آشنایی زدایی می کند و در نتیجه احساس شگفتی و لذت در ما بوجود می آید وقتی که می گوید: دولت صحبت این « شمع سعادت پرتو » / باز پرسید خدا را که به پروانه‌ی کیست ؟
بنابراین ترکیبات زبانی تازه با همان کلمات تکراری باعث رستاخیز کلمات و در نتیجه تولید شعر ناب می گردد.
4- شعر آیینی باید یک شعر ایدئولوژیک باشد، چرا که بسیاری از شاعران مطرح اروپا که بعد از جنگ جهانی دوم و یا در حین آن پا به عرصه وجود نهادند شاعران شعر مقاومت و پایداری بودند. مثل: تی-اس-الیوت شاعر بزرگ و معروف انگلیسی که دقیقا فرهنگ مسیحیت را در شعرش پیاده می کند. آنهایی که شعر را به عنوان ایدئولوژیک بودن محکوم می کنند، حرفی سیاسی می زنند. زیرا هیچ انسان بی ایدئولوژی نداریم و هر شاعری یک جهان بینی دارد و با توجه به آن جهان بینی شعر می گوید. بنابراین یا «الیوت» شاعر نیست و یا اینکه شاعر ایدئولوژیک می تواند از بهترین شاعران باشد. با توجه به اینکه شعر پایدازی و مقاومت نوعی شعر آیینی است، بزرگترین شاعران اروپا، آمریکای لاتین و آفریقا، شاعران شعر پایداری و مقاومت هستند. از آن جمله می توان از گارسیا لورکا (اسپانیا)، اسماعیل کاواره (آلبانی)، محمود درویش (فلسطین)، پابلو نرودا(آمریکای لاتین) آناآخماتوا(روس)، آرتورمبو(فرانسه)و… نام برد. از شاعران کشور خودمان می توان از طاهره صفار زاده، موسوی گرمارودی، سلمان هراتی، سید حسن حسینی و قیصر امین پور و…نام برد. باید گفت حافظ، سعدی، مولوی و… نیز شاعران ایدئولوژیک بودند.شعر چین از نظر پایداری فوق العاده غنی است،چرا که چینی‌ها حدودا قبل از جنگ اول جهانی درگیر جنگ بوده اند و سپس ژاپنی‌ها به چین حمله کردند و همچنین مبارزات انقلابی و شعرهای مقاومت آسیا و اروپا و شعر‌های مقاومت سرخ پوستان، بیشتر تحت تاثیر اسطوره‌های یونانی بوده است حتی یک شاعر ایتالیایی به نام «پروپرتیوس» که پیش از میلاد زندگی می کرده است در شعر ش به حمله‌ی خشایارشاه به یونان و مقاومت یونانی‌ها اشاره کرده است. در شعرآمریکای لاتین هم عناصر فرهنگ «مایا» و آن باور‌های خاصشان به خدای خورشید طنین افکن است. به همین دلیل است که شعر آیینی باید شعری بیدادگر،افشاکننده و حرکت آفرین، روشن افروز و ظلمت سوز باشد. و شعر مقاومت باید به جنبه‌ی حماسی خود نیز بپردازد.
5- و اما بایدهایی… که باید باشند و شاعران دینی با مطالعه‌ی متون و کتاب ‌های مذهبی به آن‌ها بپردازند (وعدم مطالعه یک آسیب جدی است ). شاعر آیینی باید «فرزند زمان خویش»باشد همانطور که شعر تصرف دردستور زبان است شاعر آیینی باید تصرف بر زمان داشته باشد. شعرآیینی باید سیمای روشن و زلال مسلمان عصر حاضر را به تماشا بگذارد. انسانی که از گذرگاه تردید و شک به اقامتگاه ایمان و« یقین » برسد و در یک کلام مسلمان اسمی و شناسنامه ای نباشد شاعر آیینی بیش و پیش از آن که اهل تقلید باشد، باید اهل بصیرت و اجتهاد باشد ‌- شعر آیینی باید سرشار از تازگی و طراوت باشد ‌- شاعر آیینی باید روزنه ای به جان کلمات پیدا کند و به مدد « دانش و بینشی » عمیق و اجتهادی پیامبرگونه ، در سیر و سلوکی عاشقانه و کشف و شهودی عارفانه، با جان کلمات به « سماع» برخیزد و از ژرفنای اقیانوس کرانه ناپذیر واژگان و کلمات به استخراج گوهرهای ناب معنا دست یابد ‌- شعر دینی باید با بهره گیری از شیوه‌های تکنیکی برآمده از جزء نگری و عینی گرایی مدرن، حداقل در صورت مدرنیستی باشد ‌- شعر دینی می تواند از تقارن و توازن عنصر مقدس زیباشناسی شعر کلاسیک دست بردارد ‌- شعر دینی می تواند مخاطب را به جای کشف معنای دینی به خلق معنای دینی فراخواند، چه بسا شعر دینی می تواند معنا گریز و حتی آرمان ستیز باشد و در علم تأویل و تفسیر « هرمنوتیک جدید » گام بردارد ‌- شعر دینی می تواند به جای قرابت تصاویر، غرابت آنها را به مخاطب عرصه کند و به فضاهای سوررئالیستی نزدیک شود و ایجاد شگفتی کند ( البته در برخی موارد ) ‌- شعر دینی می تواند به جای بازنمایی محاکات جهان به انعکاس حس شخصی هنرمند و دریافت آنی او که طبعأ متأثر از دستگاه فکری دینی اوست بپردازد. بی شک توفیق شاعران مسلمان در انتشار معارف اهل بیت (ع) باعث پدید آمدن بزرگترین کانونهای اندیشه در جهان اسلام شد. قدرت کلمات آسمانی شعر چنان بود که از بیان عربی « حسان بن ثابت »، « فرزدق »، « سید حمیری »، تا « دعبل خزایی »، « کمیت » دهان به دهان بین امت اسلام گشت تا این که باعث پیدایش اندیشه متعهد در بزرگترین شاعران ایران زمین همچون رودکی، کسایی، فردوسی، ناصر خسرو و… گردید و فراتر از آن‌ها سبب نبوغ و پدید آمدن مضامین عرفانی در آثار شاعران بزرگی همچون سنایی، عطار، مولوی، سعدی و خواجه‌ی شیراز شمس الدین محمد حافظ شد.
اگر شکوه ستایش پیامبر (ص) و خاندان عصمت نبود نام هیچ یک از شاعران نام آشنا، در قاموس گیتی نمی گنجید. از ریزه خواری خوان همین آستانه است که شاعران فرو خفته در تذکره‌ها به شکوه نام خویش می بالند. آنان که صله‌ی خویش را از خوان کرم خاندان عصمت (ع) دریافت کرده اند، « فردوسی » شدند و آن‌هایی که چشم به سکه‌های خون آلود محمود غزنوی دوخته بودند، امروزه مار در کاسه‌ی چشمانشان لانه کرده است.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *