برج آزادی از نشانه قدرت به نشانه هویت ملی و هویت منطقهای یعنی میراث فرهنگی بدل شده است
میدان گفتمانهای متضاد
برج آزادی از کلاننشانههایی است که همراه تهران بوده، بر هویت تهران اثر گذاشته و حتی فراتر از تهران، با هویت ایران معاصر نسبت برقرار کرده است
۲۲ آذر ۱۴۰۰، ۰:۰۰
شهر زنده است و پیش میرود و هر روز چیزی میزاید و همه داشتههای خود را با زایشهای نو همراه میسازد، این گونه است که عناصر شهر یک نشانه تمامشده و ثابت نیست بلکه با همه ماندگاری خود با مردمان شهر تغییر میکند؛ تغییری که در ساحت دوم اثر است، ساحتی که در فرم و شکل عناصر مادی شهر نیست بلکه در ساحت دلالتی و مفهومی آن است که ساحت هویتی برساختههای شهری است. برساختههایی که همانقدر که در آغاز ساخته میشوند در ادامه بودن شان نیز امکان بازسازی هویتی دارند.
تهران شهر عناصر بسیار است. همانقدر که کلانشهر است، نشانههای بسیار دارد و «کلان_نشانههایی» که چنان بزرگ هستند که وسعت دلالتهای انباشته شده در آنها نیز بسیار است و حتی میتواند تمام شهر را به عنوان متن تحت تاثیر قرار دهد و یا بیرون از شهر نیز اثر بگذارد.
برج آزادی از جمله کلاننشانههایی است که همراه تهران بوده، بر هویت تهران اثر گذاشته و حتی فراتر از تهران با هویت ایران معاصر نیز نسبت برقرار کرده است. از این رو برای زیست برج آزادی ادوار مختلفی را میتوان متصور بود، ادواری که زایشهای متعدد برای برج آزادی به همراه داشته و از سوی دیگر آن را فربه ساخته است.
زایش نخست برج آزادی را میتوان با چند معنا همراه دانست. از یک سو برج آزادی قرار است نقش قدرتمندی داشته باشد و بر تثبیت قدرت دلالت کند که از این رو تا مدتها این برج با قدرت زمانه خود همراه میشود، قدرتی که بر آن است تا شهری تازه بسازد و تهران را دگرگون کند. از این رو شاید برج آزادی را بتوان مهمترین نشانه تهران دوره جدید در نظر گرفت. همانگونه که صفویان بر گرد تهران حصاری کشیدند یا قاجارها حصار صفوی را تخریب کردند و دروازهها و حصاری نو بر گرد تهران گستراندند و یا رضا خان میرپنج دروازههای تهران قاجاری را پاک کرد تا دروازهای برای کودتای قلدرانه خود را برآورد، حالا برای تمدن نو پهلوی دوم نیز باید دروازهای برای تهران کلانشده گشوده شود. دروازهای که در معنای جدید و شهر بیحصارشده، باید در برابر درگاه جدید ورودی شهر قرار میگرفت، یعنی در برابر فرودگاه مهرآباد که مهمترین درگاه ورودی تهران مدرن محسوب میشد. برجی که میخواست به همه ادوار گذشته تاریخی ایران اشاره کند و همه را یکجا در قالبی مدرن تجلی دهد این گونه است که سنت و مدرنیته با هم درآمیختند تا یک نشانه بسازند و ایستادن بر گذشته اما در قابی نو همه آن سیاست قدرت جدید بود که برج آزادی را نه تنها دروازه تهران بلکه دروازه ایران میساخت. برجی که با قدرت نمایی حاکمیت زمانه همراه بود و این اوج آن تاریخ نماییها و قدرت نماییها محسوب میشد.
اما نشانهها و عناصر شهر پس از زایش از انگیزه نخستین خود جدا و در شهر جاری میشوند و با شهر زندگی و تجربه میکنند از این رو برج آزادی از آن ساحت قدرتنمایی جدا و بیشتر در تهران هضم شد.
برج آزادی دروازه ورودی تهران و نشانه آشنایی شد که پیدایی آن نشانهای برای سلام بر تهران و دیاری آشنا شد و یا مقصد همه مسافرانی که میخواستند به تهران همچون یک آمال خود برسند. اینگونه است که برای تهرانیها و غیرتهرانیها برج آزادی بیشتری نشانه شهر بوده که هر حسی را که به تهران داشتهاند، برج آزادی میتوانسته یادآور همان احساسها باشد، اینگونه میتوان همه احساس تعلق خاطر، آشنایی، غربت، وطن و غیره را در خود یکجا داشته باشد. با همین انباشتگیهای حسی، برج آزادی جنبه فردی شدن پیدا میکرد و از سوی دیگر همین احساس مشترک سبب میشد به خاطره جمعی تبدیل شود؛ خاطرهای همگانی که برای همه محترم و جدانشدنی میشد. از همین رو برج آزادی با همین رویکرد فردی و جمعی به درون جامعه رسوخ کرده و از آن همه شده بود و فراتر از قدرت پیشین دارای قدرتی اجتماعی هم شده بود.
اجتماعی شدن برج آزادی آن را به درون تحولات اجتماعی نیز کشانده و در رویدادهای سیاسی و تاریخی نقش ایفا کرده است و به آن نقش نمادین در فعالیتهای سیاسی داده است. از روزهای انقلاب 57 تا سالگرد انقلاب و یا راهپیماییهای مردمی و سیاسی در همه دوران حیات برج میتوان نقش نمادین آن را مشاهده کرد و تصویر حضور برج آزادی در هر کدام از رویدادهای اجتماعی انباشتهای خاطرهای آن را بیشتر کرده است و به همین دلیل میدان و برج آزادی را میتوان در ساحت مکان-رویداد بازخوانی کرد و این خود حاصل کنشگری برج آزادی و تاثیرپذیری آن از گفتمانهای بعدی بوده که سبب شده تا برج آزادی با گفتمان میراث فرهنگی پیوند بخورد و در زمره میراثفرهنگی معاصر ثبت و ضبط شود.
میراث فرهنگی شدن برج آزادی به آن جنبه ملی و فرهنگی بخشیده و از وجه سیاسی به وجه دیگری وارد کرد که آن را گنجینهای فرهنگی از منظرهای مختلف تلقی کرده و دیگر معطوف به یک دوره نیست بلکه باید آن را سرمایهای برای امروز و فردا دانست، همه آیندگان نسبت به آن صاحب حق بوده و باید جامعه معاصر این حق را محترم بشمارد. حالا برج آزادی از نشانه قدرت به نشانه هویت ملی و هویت منطقهای یعنی میراث فرهنگی افزوده شده است.
برج آزادی از آغاز زایش میخواست بدل نماد شهرهای جهانی همچون برج ایفل و مجسمه آزادی و همانندهای آن باشد و از این طریق قرار بود «طهران» نمادی جهانی بیابد و با همین رویکرد تقابلی میان برج آزادی و نشانههای دیگر این شهر شکل میگرفت تا هر کدام برتری جویند و خود را نشانه برتر بنمایانند. با گذر روزگار و تغییر و توسعه تهران و تلاش برای به وجود آمدن میدانها و نشانههای دیگر همچون برج میلاد نوع رقابت و یا تقابل میان این نشانههای شهری شکل میگرفت که طرفداران هر نشانه و عنصر شهری ضمن برتریجویی برای نشانه خود تلاش میکرد گزارههایی را برای دیگری همچون برج آزادی متصل سازد و آن را محدود و محصور به معناهایی سازد که همه حیات و هویت برج آزادی نبود و اینگونه از هویت آن بکاهد با همین رویکرد برج آزادی در بسیاری مواقع محل منازعات اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی نیز میشد. منازعاتی که ممکن بود که به گذشته تاریخی اثر بازگردد و یا به ظاهر تقابل نمادهای تاریخی همچون دیروز و امروز باشد. همانگونه که برج آزادی روزگاری نشانههای دیگری از تهران را به حاشیه رانده بود حالا نشانههای نوینی بر آن بودند تا آنها مرکز باشند و برج آزادی را به حاشیه برانند اما موقعیت و تجربهها و خاطرههای انباشته در برج آزادی آن را چنان محکم ساخته بود که به راحتی نمیتوانست به حاشیه برود. با وجود این، ایجاد منازعات و تقابلها سبب میشد که برج آزادی تکصدا نباشد و هر بار صدا و معنایی از آن بزرگتر شود و حتی ناخواسته معناهای مقابل با گفتمان مسلط بر جامعه فقط به واسطه کنشهای اجتماعی در برج آزادی بزرگتر و پررنگ و حتی به آن الحاق شود تا هر کس آن را به سوی خود بکشاند و از آن خود کند. اما برج آزادی را باید به سوی خود بکشانند زیرا با وجود گسترشهای تهران و با وجود ایجاد درگاههای ورودی متعدد برای تهران و حتی نمادسازیهای تازه، برج آزادی آنقدر لایه لایه شده و با نسلهای مختلف پیوند برقرار کرده که به خاطره مشترک تصویریِ چند نسل در تهران و ایران تبدیل شده است و این خاطره را میتوان به حضور تصویری برج آزادی در آثار هنری و رسانه تعمیم داد. شاید بخشی از آن نیز به حضور همزمان برج آزادی در روزگار کثرت و توسعه رسانهها بازگردد که کثرت نشانهای این فرصت را داشته است تا اینقدر تکثیر و دیده شود.
امروز دیگر برج آزادی بیش از کاربریهای مکانی و درونی خود دارای کارکردهای فرهنگی، رسانهای، نمادین و تاریخی است که برای آن ایجاد قدرت کرده است. قدرتی که یک وجهی نیست و مدام در حال زایش است و معناهای انباشته در آن سبب میشود که هر گاه معنایی از آن سست شود معناهای دیگر آن را پایدار و برقرار سازند و نگذارند پایههای اجتماعی برج آزادی فرو ریزد. از این همین برج آزادی امروزه در میانه میدانی از صداهای مختلف قرار دارد که آن را میخوانند و برج آزادی حاصل همین چندصداییها است. صداهایی که از هر گوشه کلانشهر تهران و حتی اطراف ایران و همه ایرانیان در هر کجای دنیا میآید و این گونه برج آزادی همچنان یک مرکز تهران است. نه یک مرکز جغرافیایی، بلکه یک مرکز مسلط هویتی است. محل تلاقی روایتهای متکثر و گاه متضاد است و همین کثرتها و تضادهاست که برج آزادی را جذاب و مهم میکند. امروزه برج آزادی آن برج نخستین نیست بلکه یک زیست نیم قرنی است که به اندازه همه آدمهایی که از آن خاطره دارند، به اندازه همه عکسهای یادگاری، به اندازه همه آثار هنری که آن را نمایش دادهاند و به اندازه همه تجمعات سیاسی بر گرد آن زیسته و زاده و فربه شده است و بلندی آن به اندازه قامت همه این رویدادهاست.
امروزه ما با یک برج روبهرو نیستیم، با مجموعهای از برجهای آزادی روبهروییم که حاصل گفتمانهای مختلف است و این مجموعه برای تهران و ایران یک فرصت استثنایی است که همچنان میتواند زاده و فربهتر شود.
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- روغن صنعتی مایعی جادویی برای افزایش عمر مفید ماشین آلات
- ۱۰ ماده غذایی که به شما در سفر به سوی کاهش وزن کمک میکنند
- چاپ ترافارد؛ هر آنچه که باید درباره این نوع چاپ دستی بدانید
- اقدامات لازم برای اسباب کشی و جابجایی منزل
- بسته بندی مواد پودری با دستگاه ساشه: شغل پردرآمد این روزها
- طبع روغن زیتون در طب سنتی چیست؟ معرفی 4 خواص روغن زیتون
- خرید ساک دستی تبلیغاتی چه مزایایی برای هر برند دارد؟
- تعریف درست هوش مصنوعی (AI) چیست؟
- 10 ایده شغل دوم با سرمایه اولیه کم برای کارمندان
- مقایسه تعرفه پنلهای پیامکی و تبلیغاتی بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید