سایت خبری پیام ما آنلاین | نقدی بر فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت به مناسبت اکران‌اش در سینماهای کشور امیر عابدین پور

نقدی بر فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت به مناسبت اکران‌اش در سینماهای کشور امیر عابدین پور





۲۵ دی ۱۳۹۴، ۲۱:۲۹

نقدی بر فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت به مناسبت اکران‌اش در سینماهای کشور
امیر عابدین پور

وحید جلیلوند که سابقه کارگردانی مستندهای متعدد و همچنین مجری گری و بازیگری را در کارنامه خود دارد، این بار به پشت دوربین آمده تا اولین فیلم سینمایی خود را در مقام کارگردان تجربه نماید. فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت با نویسندگی مشترک وحید جلیلوند،حسین مهکام و علی زرنگار به سرانجام رسیده و تهیه کنندگی آن نیز به طور مشترک به عهده محمدحسین لطیفی و علی جلیلوند بوده است. این فیلم که در بخش نگاه نو سی و سومین جشنواره فیلم فجر با موفقیت روبرو شد و توانست تندیس بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را به دست آورد ، همچنین در بین نامزد های بهترین فیلمنامه نیز حضور داشت ، از 5 آبان ماه در سینمای سراسر کشور به روی پرده آمده است. چهارشنبه 19 اردیبهشت روایت قصه مردی میانسال است که با چاپ آگهی مبنی بر اینکه می خواهد 30 میلیون پول را بلاعوض در اختیار یک نیازمند قرار دهد ، باعث تجمع مردم در مکان ذکر شده آگهی می شود و این عمر دردسرهایی برایش در پی دارد.شاید اولین نکته ای را که می توان پیرامون این فیلم ذکر کرد ، در حوزه فیلمنامه باشد. بنظر می رسد این فیلمنامه خیلی مناسب مدت زمان یک فیلم بلند سینمایی نباشد، یعنی فیلمنامه پس از مطرح کردن قصه کوتاه اش دیگر حرفی برای گفتن ندارد و گویی که فقط وقت تلف می کند تا زمانش به پایان برسد. فیلمنامه نتوانسته به اندازه کافی و متناسب با یک فیلم یلند قصه بگویید، توان و قدرت فیلمنامه در حد یک فیلم کوتاه مثلا 20 دقیقه ای است. فیلمنامه پس از اینکه تا حدودی ما را با پرسوناژهایش آشنا می سازد و شکل کلی داستان و ساختمان روایت خود را بنا می کند ، دیگر به کلی مخاطب را رها کرده و به فرعیات بی ثمر می پردازد. برای مثال در قصه اول که زن کارگر به دنبال پولی برای خرج عمل شوهرش است ، هنگامی که در راه منزل زن قصه زندگی خود را برای آن مرد خیر شرح می دهد ، دیگر رفتن به خانه آن زن و دیدن زندگی اش هیچ کمکی به پیشبرد قصه و روایت نمی کند . فقط ما چیزایی را می بینیم که زن برای مرد چند لحظه پیش تعریف کرده و هیچ کنش جدیدی در کار نیست. یا مثلا در قصه دوم که آن دختر و پسر بدون اطلاع خانواده دختر با یکدیگر عقد کرده اند ، پس از صحنه درگیری تازه داماد با پسر عمه دیگر خیلی شاهد اتفاقات درآماتیکی در ماجرا نیستیم و انگار که هر آنچه که می بینیم برای آن است که فقط تایم فیلم به اتمام برسد و نه برای آنکه روایت سروشکل بگیرد و به پیش برود. خلاصه اولین مشکل فیلمنامه این است که کشش و جذابیت برای یک فیلم بلند سینمایی را در دل خود ندارد. بحث بعدی بر می گردد به کنش اصلی و پیرنگ داستان، از شنیدن خلاصه فیلم تصور می کنیم که با فیلم ماجرا جویانه ای روبرو هستیم که ابدا این چنین نیست. خود این مطلب که فردی اینچنین آگهی نامتعارفی را به چاپ رساند در خود ماجراجویی دارد ، اما نه فیلمنامه و نه شخصیت اول فیلم هیچ کدام قصدی برماجرا جویی ندارند. این خود یک امتیاز مثبت و جذاب برای فیلمنامه و پررنگ کردن روایت بوده که از آن استفاده نشده است. تمام کارکتر ها دچار نوعی نا امیدی و انفعال هستند. ظاهرا همگی نشسته اند تا معجزه ای اتفاق بیافتد و مشکلاتشان حل شوند. که حتما باید آگهی آن مرد را نیز معجزه بزرگ فیلم بدانیم.هیچ یک از شخصیت ها به دنبال پیشبرد اهداف کنش اصلی فیلم حرکت نمی کنند و همگی منفعلانه به تماشا نشسته اند. اما یکی از مشکلات اساسی فیلمنامه عدم منطق روایی درست و درمان است. مخاطب چگونه باید بپذیرد مردی که معلم هست و به گفته زنش اش اگر حقوق اش را سر ماه ندهند از گرسنگی خواهند مرد ، ماشین گم شده اش را یافته و اینکه فروخته تا کل پول اش را به یک نیازمند بدهد. این موضوع نه تنها که با دنیای خارج از فیلم سنخیتی ندارد بلکه با دنیای خود فیلم هم بیگانه هست. می توان گفت که اصلا جهانی توسط فیلم ساخته نشده که ما بخواهیم اتفاقات آن را رصد کنیم. فیلمنامه در دقایق بسیاری به جای قصه تعریف کردن ، مشغول خطابه گفتن، نصیت کردن و شعار دادن است. در اکثر مواقع فیلمنامه نتوانسته از جنبه داستانی خود به شکل دراماتیکی بهره جوید و در حد همان ادبیات داستانی باقی مانده و به مرز متنی نمایشی و دراماتیک نرسیده است. ساختار روایی منسجمی نیز در کارنیست یعنی فیلمنامه دارای خرده قصه های جذابی نبوده تا بتوان به وسیله آنها کلیتی معنادار را سر و شکل داده و به وجود آورد. کارگردانی در جاهایی میتوانسته این حفره های فیلمنامه را بپوشاند که متاسفانه این کار را نکرده . مثلا استفاده از میزانسن های سر دستی و کلیشه ای در فصل خانه آن زن کارگر به ریتم کند و خسته کننده آن سکانس کمک کرده ولی انتخاب میزانسن های مناسب و هوشمندانه در فصل دعوای خانه عمه ، به کشمکش و التهاب سکناس کمک شایانی رسانده است. نکته دیگر قابل بحث پیرامون فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت ، بازی بازیگرانش است . هم انتخاب و هم بازی سحر احمد پور و میلاد یزدانی در نقش دو جوان عاشق، بسیار مناسب و درخشان است . اصلا شاید انتخاب بازیگران گمنام و ناشناخته برای اینچنین فیلمی بهتر باشد و به باور پذیری کارکتر ها در فضای کلی فیلم و کشمکش ها کمک شایانی نماید. ولی بازی و انتخاب نیکی کریمی برای نقش زن کارگر به هیچ وجه مناسب و باور پذیر نیست. گرچه کریمی حسابی تلاش کرده تا شخصیت زن را خلق نماید و در جاهایی یادآور زن سقوط کرده ملودرام ها است ، اما انتخاب بد در کنار بازی و اکت های نامناسب به خلق این کارکتر ضربه زده و مانع از شکل گیری شخصیت شده است. بازی خود وحید جلیلوند نیز هم چون نیکی کریمی درست و از آب در نیامده و به بلوغ نرسیده. امیر آقایی و برزو ارجمند نسبتا قابل قبول ظاهر شده اند. به هر روی گرچه فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت حرف جدی و درستی را در فضای جامعه مطرح می کند ، اما لکنتی که در بیان سینمایی و دراماتیک این فیلم وجود دارد مانع از تبدیل شدن یک حرف و مسئله جدی اجتماعی به بیان تصویری مناسب آن می شود. اینکه اگر در جامعه امروز ما اینچنین اتفاقی رخ دهد هزاران و یا شاید میلیون ها نفر صف خواهند کشید برای چند میلیون پول حرف درستی است و البته درد بزرگی بر پیکر جامعه امروز ما، اما تا زمانی که این ایده به تصویر و سینما بدل نشود ، تاثیری بر مخاطب ندارد و در حد شعار و استیصال باقی خواهد ماند. البته وحید جلیلوند همچنان وقت برای ساختن فیلم های قابل قبول تر بسیار دارد.
منتقد و سینماگر

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *