پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | محمد علی علومی رمان نویس و پژوهشگر در گفتگو با «پیام ما» ظرفیت‌های فرهنگ مردم در داستان نویسی

محمد علی علومی رمان نویس و پژوهشگر در گفتگو با «پیام ما» ظرفیت‌های فرهنگ مردم در داستان نویسی





۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ۲۱:۰۲

محمد علی علومی رمان نویس و پژوهشگر در گفتگو با «پیام ما»
ظرفیت‌های فرهنگ مردم در داستان نویسی

محمدعلی علومی در سال 1343 در شهر باستانی بم به دنیا آمد. علومی؛ فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. در سال 70 با گردآوری قسمتی از فرهنگ مردم استان کرمان در ماهنامه ادبی-فرهنگی ادبستان مشغول به کار شد و در عین حال چندین سال بخش آموزش داستان‌نویسی در مجله جوانان را بر عهده داشت. در همان سال ها شاگرد سید ابوالقاسم انجوی شیرازی (مشهور به پدرفرهنگ مردم) بود. داستان کوتاه «بمانی» اثر اوست که در آخرین شماره ماهنامه «فرجاد» در اواخر دهه ۶۰ یا اوایل ۷۰ چاپ شد. رمان‌های «سوگ مغان»، «آذرستان»، «ظلمات»، «اندوهگرد»، «پریباد»، «داستان‌های غریب مردمان عادی»، «هزار و یک شب‌‌ نو»، «خانه کوچک» و «عطای پهلوان» را در پرونده کاری خود دارد. رمان «آذرستان» وی در سال 77 کتاب برگزیده سال از سوی وزارت ارشاد وقت و رمان طنز« شاهنشاه در کوچه‌دلگشا» برنده سی سال رمان طنز ایران شد. علومی در زمینه پژوهش های مربوط به طنز، آثاری را منتشر کرده است ازجمله «طنز ایران از مشروطه به بعد»، «طنز در آمریکا»، «طنز در گلستان و بوستان سعدی». در زمینه ادبیات کودک و نوجوان کتاب
«گذر از کوه کبود» و در تحلیل قصه‌های ایرانی کتاب «اساطیر افسون وش» از آثار او هستند.
با این نویسنده و پژوهشگر گفتگویی راجع به فرهنگ مردم انجام داده‌م که می‌خوانید

 جناب علومی به طور کلی تعریف فرهنگ مردم چیست؟
در مورد خود فرهنگ تعاریف متناقضی ارائه شده است. به طور کلی فرهنگ عبارت است از درک و دریافت مردم از جهان هستی و جایگاه انسان در هستی. مسلماً دریافت یک فیلسوف و دانشمند از هستی با درک و دریافت مردم دوره خودشان متفاوت بوده است. پیامبران همواره با فرهنگ مردم دوران خودشان در تضاد بوده اند. آنها دریافت و درک جدیدی از هستی به مردم ارائه می دادند. یک مصلح اجتماعی نیز ممکن است در تضاد با فرهنگ مردم زمان خود قرار بگیرد. جام‌شوکرانی که سقراط نوشید به خاطر همین درک و دریافت متفاوت بود. چون علیه خدایان صحبت می کرد و به عقیده حاکمان آن زمان جوانان آتن را به گمراهی می کشید.
 از چه وجوهی می توان این فرهنگ را بررسی کرد؟
فرهنگ مردم دو وجه دارد. دریافت مردم از هستی یا محسوس و عینی است و به صورت وسیله و شیء در می آید و در قالب لباس، معماری، معیشت و رفتارهای روزمره خود را نشان می دهد به عنوان مثال در کرمان یک فرهنگ قدرت‌مند تاریخی وجود داشته است. عصر، عصر ایمان بوده است و شک های فلسفی در حاشیه قرار داشت. در یک ظرف آب حتماً نام خدا و مقدسات دور تا دور لیوان نوشته می‌شده‌است. مظاهر ایمان در اشیاء روزمره هم وجود داشته، معماری هم که تحت تأثیر جغرافیا بوده؛ از فرهنگ و باور مردم تأثیر می‌پذیرفته‌است. طرز لباس پوشیدن هم به فرهنگ باز می‌گردد. لباس‌های زنان در گذشته هنرمندانه تر، زیباتر و پرنقش و نگارتر طراحی شده است.
بخش دوم، دریافت های معنوی از جهان پیرامون بوده است. اخلاقیات، ارزش ها و ضد ارزش‌ها براساس سنت‌های هزاران ساله شکل گرفته‌اند.
 شما در زمینه فرهنگ مردم کرمان کار کرده اید. کرمان را به لحاظ اساطیری چگونه ارزیابی می کنید؟
کرمان در ارتباط با سیستان، آخرین جایگاه قوم فارس و یکی از مناطق مهم حکمت ایران باستان بوده است، اما پس از تغییر دین، باورهای قبلی به جرگه فرهنگ مردم می پیوندد و از حالت باور و اعتقاد خارج می شود. در حال حاضر، مهر پرستی دیگر درکرمان وجود ندارد اما برخی باورهای این آیین، حضور خود را در فرهنگ مردم حفظ کرده است. باورهای زرتشتی و مانوی نیز جزو فرهنگ مردم استان کرمان است. اسطوره هایی که در جنوب شرقی استان بسیار رایج است. خاندان رستم در حال حاضر جزو فرهنگ مردم جنوب شرق استان است. این فرهنگ حتی در اسامی شهرها نیز نمود دارد. مثلا شهر نرماشیر، نریمان شهر بوده و از نام نریمان جد رستم گرفته‌شده است. بم قبلاً بهمن بوده است و ارگ بم همان ارگ بهمن است. بنا به روایت اسطوره‌ای، بهمن پس از خبردار شدن از مرگ رستم به سیستان هجوم می برد. زال و رودابه را در قفس می کند و به حوالی بهمن می‌آید. در «دارزین» که همان دادستان است؛ فرامرز پسر رستم را دار می زند. ارگ بهمن را بنا می کند تا علاوه بر تسلط بر این منطقه به زابل (سیستان) نیز اشراف داشته باشد و هم این که با فاصله کافی از سیستان بتواند به جمع آوری و تجهیز نیرو بپردازد. در بروات بم با فاصله ده کیلومتری از شهر بم قناتی کشف شد که متعلق به دوره هخامنشی است که به آناهیتا (ایزد بانوی باران) تقدیم شده بوده است. زیارتگاه هایی که «بی بی» نام دارند متعلق به آناهیتا هستند. چرا که آب از دوران های قدیم در مناطق کرمان بسیار مهم بوده است و آناهیتا موکل آب بوده است و برای طلب باران به آناهیتا قربانی می‌برده‌اند. به دلیل این که کشاورزی و دامداری شغل اغلب مردم بود ؛آب عنصر مهمی به شمار می آمده است. حتی قضیه معروف «آب جوشیدن از سنگ» که در بسیاری داستان ها آمده است نظر به همین فرهنگ دارد. تبدیل عناصر به یکدیگر در ایران باستان نقش کلیدی بازی می‌کند. در سیرجان کوه شاه خیر الله، معروف است. معتقدند که یک عابد در غاری واقع در کوه شاه خیر الله زندگی می کرده است. سیرجانی ها در آنجا نذورات می دهند. مهر (خورشید) هم از پشت کوه طلوع می‌کند.
 چه ارتباطی بین فرهنگ کرمان و فرهنگ های دیگر تمدن‌ها وجود داشته است؟
برخلاف برخی که تصور می کنند هیچ کس قبل از آریایی ها در ایران زندگی نمی کرده است در این دوران اقوامی در ایران ساکن بوده اند. باستانی پاریزی می نویسد که اسم بسیاری از شهرها با صرف و نحو مادی و پارسی قابل توجیه نیست و مربوط به دوران ماقبل آن است. قدمت تمدن کشف شده در حاشیه هلیل به پیش از تمدن سومریان باز می گردد. سومریان می گویند که ما از سرزمین «ارته» به بین النهرین کوچ کرده ایم. تاکنون نامعلوم بود که «ارته» کجاست. صد و پنجاه سال است که کشفیات بابل و سومر خوانده شده است اما تمدن هلیل هنوز مورد مطالعه ابتدایی هم قرار نگرفته است. فرهنگ مردم در کرمان بسیار درخشان است. به طور اتفاقی تاکنون سه مورد شباهت بین فرهنگ کرمان و یونان را دریافته ام. نمونه اولش در جیرفت بود که یک چوپان کوه های جبال بارز را به من نشان داد و گفت: «از زمان پدربزرگم یک غول در این کوه زندگی می کرده است این غول، هر فردی که از کنار این کوه رد می شده را کباب می‌کرده و می‌خورده‌است. تا این که یک تاجر جیرفتی با درایت از چنگ این دیو فرار می کند و حتی یکی از چشم های این غول را نابینا می کند. این چوپان یقین داشت که در زمان پدربزرگش این اتفاق افتاده است. داستان او داستان «اویس و غول یک چشم» بود. بدون این که خود بداند. در راین چاقویی ساخته می شود که شبیه خنجرهای یونانی است و آن را «تروایی» می نامند. یا در شهرستان «بافت» به پاشنه پا «آشیلو پا» می گویند که یادآور اسطوره آشیل و آسیب پذیری پاشنه پای اوست. این ها هنوز در اعتقادات مردم حضور دارند اما روی آنها روش‌مند کار نشده است.
 چه کسانی در ایران به صورت تخصصی در زمینه فرهنگ مردم و مشخصاً اسطوره ها کار کرده اند؟
استاد انجوی شیرازی از جمله کسانی است که کار وسیع و روش مندی را انجام داده است. مرحوم صبحی و صادق هدایت نیز در این زمینه کار کرده اند. اتفاقاً اولین کسانی که در زمینه فرهنگ مردم در ایران تحقیق کردند؛ اروپاییان بودند. کُلُنل یوری می سرکنسول انگلستان در کرمان قصه‌ها، ضرب المثل‌ها و دو بیتی های کرمانی را جمع آوری کرد. بازی های مردم کرمان را نیز ضبط نمود در چهار محال بختیاری نیز همین کار را انجام داد و کتابی را منتشر کرد به نام «افسانه‌های جنوب ایران»
 کارکرد فرهنگ مردم در داستان نویسی مدرن چیست؟
فرهنگ مردم در داستان نویسی مدرن هم کارکرد فراوانی دارد. آن چیزی که امروزه به عنوان رئالیسم جادویی مشهور است از جمله آثار مارکز، آستوریاس و… براساس فرهنگ سرخ پوستان آمریکای لاتین نوشته شده است. در حالی که نهایت و اوج تمدن سرخ پوست ها «ماچوپیچو» است که مربوط به هزار سال قبل است و این در برابر فرهنگ و تاریخ ایرانی، زمان کوتاهی به شمار می‌آید. در این صورت ما ایرانی ها به طریق اولی شایستگی بیش تری داریم که از فرهنگ مردم استفاده کنیم.
فرهنگ مردم شرق ظرفیت های زیادی برای تولید محتوای مدرن دارد. فاکنر در مصاحبه ای با یک خبرنگار ژاپنی می گوید: «نوشتن، برای شرقی ها کار بسیار ساده ای است. چون سابقه فرهنگ قدیم را دارند.»
 نویسندگان ایرانی در استفاده از فرهنگ مردم در داستان نویسی مدرن چه‌قدر موفق بوده اند؟
آن چه در ادبیات جدید ایران نوشته می شود به شکل غالب، از گزارش مردم شناسی فراتر نرفته است و شکل داستانی پیدانکرده‌است غلامحسین ساعدی قبل از آن که «صد سال تنهایی» به فارسی ترجمه شود، در «عزاداران بیل» رئالیسم جادویی را مورد اشاره قرارداده است. ساعدی پزشک و با روستاییان مرتبط بوده است و به داستان‌سرایی پرداخته است. به هر حال داستان نویسی جدید در ایران سابقه طولانی ندارد. اما مایه خرسندی است که محمد شریفی نعمت‌آباد در مجموعه داستان «باغ اناری» خود، استفاده به جایی از فرهنگ مردم کرده است. خود من هم تلاش کرده‌ام که همین کار را دنبال کنم. برادرران تاورنیه در دوران صفویه گزارش‌های جزئی‌تر و زیباتری از مردم شناسی ایران ارائه داده اند.
 وجوه غالب این نگاه مردم شناسانه در تاریخ و ادبیات ما چیست؟
در حکمت باستان، درک از جهان و درک فلسفی و… از اخلاق جدا نیست. حکیمان، همواره با پرسش‌هایی از قبیل این‌که ما برای چه آفریدگاری آفریده شده ایم؟ آیا «ما همه لعبتکانیم و فلک لعبت باز؟» این همه شر در اجتماع برای چیست؟ عشق چیست؟ شهرت چیست؟ عشق مجازی چیست؟ عشق حقیقی کجاست؟ جایگاه هستی در جهان چیست؟ جایگاه اراده انسان در برابر تقدیر و مشیت خدا؟ این‌ها پرسش‌هایی است که هنوز دست از سر بشر برنداشته‌است. نگاه سازنده قصه ها نیز نگاهی چند وجهی بوده است در قصه ها همواره شاهزاده از کاخ که نماد یک طبقه اجتماعی است؛ خارج می شود. در اجتماع گردش می کند و دوباره به جایگاه اول خود باز می گردد. اما دیگر آن شاهزاده با خصوصیات قبلی خود نیست. جامعه آریایی شامل سه طبقه بوده است. موبدان، جنگاوران و کشاورزان. برادر کوچک تر نماینده طبقه سوم بوده است. این الگو به اشخاص محبوب داستان سرایان نسبت داده می شود.
به عنوان مثال کوروش نزد چوپانی به نام مهرداد (خداداد) بزرگ می‌شود و مادرش «سپاکو» او را شیر می دهد. وقتی به طبقه اولیه خود باز می‌گردد؛ یک پدر مهربان و پادشاهی دادگر است و دقیقاً همان انسانی که مردم، آرزویش را دارند.
 علومی مانند جامعه شناسی، روان شناسی، مردم شناسی و… چگونه می‌تواند به پژوهشگر در شناخت بهتر فرهنگ مردم کمک کند؟
من دانستن این علوم و تسلط نسبی بر آنهارا برای یک نویسنده و روزنامه نگار ضروری می‌دانم. چرا که با دانستن این‌ها خیلی عمیق‌تر می توان به مقوله فرهنگ مردم اعم از عزاداری ها، آداب و رسوم و… دست یافت.
 جناب علومی از همراهی شما با «پیام داستان» تشکر می کنیم.
من هم برای شما و همکاران تان در مجله «پیام داستان» آرزوی موفقیت می‌کنم و امیدوارم بتوانید به اهداف فرهنگی خود دست یابید.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *