پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | خبر

خبر





۱۳ دی ۱۳۹۵، ۲۰:۴۵

آخرین فرخزاد درگذشت
پیکر پوران فرخزاد در میان برخی دوستان این شاعر و پژوهشگر از مقابل بیمارستان ایرانمهر تشییع و در بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.
مراسم تشییع پیکر پوران فرخزاد (شاعر؛ پژوهشگر و فعال امور زنان) صبح یکشنبه ۱۲ دی ماهاز مقابل بیمارستان ایرانمهر برگزار شد.
غلامحسین سالمی؛ سیما بهجت؛ نسرین بهجت؛ سیما مافیه؛ کامران ملکی؛ مهران زینت‌بخش؛ فخرالدین سیدی؛ بهاره رضایی؛ فرخنده حاجی‌زاده؛ مریم احدی و محمد نوری‌زاد ازجمله فعالان فرهنگی حاضر در این مراسم بودند.
پیکر فرخزاد برای خاکسپاری به قطعه نام‌آوران بهشت زهرا(س) منتقل شد.
در ادامه و در بهشت زهرا(س)؛ دوستان و خانواده پوران؛ اشعاری از او و فروغ را خواندند.
غلامحسین سالمی نیز در سخنانی از جایگاه ادبی پوران فرخزاد و اهمیت‌ پژوهش‌های ادبی او سخن گفت. خواندن شعر دلم گرفته است (پرنده مردنی است) از سروده‌های فروغ فرخزاد توسط سالمی نیز حضار را بسیار متاثر کرد.

استاندار کرمان از دو هنرمند کرمانی تقدیر کرد
یکشنبه 12 دی ماه با حضور مهندس علیرضا رزم حسینی استاندار کرمان، محمدرضا علیزاده مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمان، علی گنج کریمی رییس سازمان هلال احمر استان و انجمن سینمای کرمان، عبدالرضا قراری رییس انجمن نمایش کرمان و جمعی از هنرمندان جوان برگزار شد، از «حامد سعادت» هنرمند سینما و «آرمین قطبی» هنرمند تئاتر کرمان تقدیر شد.
این تقدیر به خاطر موفقیت‌های اخیر این دو هنرمند جوان کرمانی و کسب افتخارات ارزشمند در جشنواره‌ها و رویدادهای بین المللی هنری بوده است.

خوشحالی با موهای قرمز
کتاب ناشر کرمانی
در صدر پرفروشهای کتاب ایران
«زنی با موهای قرمز» نوشته اورهان پاموک و ترجمه مژده الفت نشر نون جزو پرفروش های هفته بوده است.
کتاب تازه اورهان پاموک سیزده بهمن امسال از سوی انتشارات یاپی کردی منتشر شد.زنی با موهای قرمز دهمین رمان بلند پاموک، وامدار فردوسی و سوفوکل است.
در یک دست افسانه رستم و سهراب یا «پسر کشی‌ای» که فردوسی به بهترین نحو از قلب آسیا به تصویرش کشیده، دست دیگر سوفوکل خالق ادیپ که پدر خود را به قتل می رساند و در خاک غرب بذر «پدر کشی» می‌کارد.
خط داستانی کتاب حول پسری می‌گردد دورمانده از پدرش که برای پیدا کردن آب با صاحب کارخود «محمود اوستا» به منطقه ای به نام «قبضه» می‌روند در شهر «کجاعلی». به این ترتیب زمینه آشنایی و پیدایش عشق او به دختری که در نزدیکی آن شهر برای مردم در چادری به قصه‌گویی و نمایش تئاتر می‌پرداخته آغاز میشود. در اصل، در پشت پرده این خط داستانی، اورهان پاموک یک سوال ساده که جوابش ساده نیست را مطرح می کند.
«آیا سرنوشت ما از قبل تعیین شده است؟» چه قدر امکان دارد افسانه هایی مثل رستم و سهراب بارها و بارها در طول تاریخ تکرار شود و سرنوشت مردم مو به موی آن رقم بخورد. آیا افسانه‌ها و تاریخ، تقدیر ما را از قبل نوشته‌اند و کار ما فقط دنبال کردن یکی از همین قصه‌هاست؟

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *