پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | کرمان بر پشت اسب

کرمان بر پشت اسب





۸ دی ۱۳۹۵، ۰:۴۱

کرمان بر پشت اسب
بخش 23
سفرنامه«سراسر ایران بر پشت اسب» نوشته الا سایکس خواهر «سرپرسی سایکس» است. ترجمه این سفرنامه محمد علی مختاری اردکانی است، الا به همراه برادرش به جهانگردی پرداخت و اوقات زیادی را در ایران گذراند. یکی از مقاصد این سفر کرمان بود و صفحات قابل ملاحظه ای از این سفرنامه به کرمان گزیده ای از اختصاص یافته است. صفحه کرمون خلاصه این بخش را با عنوان «کرمان بر پشت اسب» به صورت دنباله دار به شما علاقه مندان تقدیم می کند؛
تاریخچه های قدیمی از صدها چاه صحبت می کند که زمانی دشت اطراف را یکی از حاصل خیزترین زمین ها در ایران کرده بود؛ اما متاسفانه اکنون کور شده اند. در حالی که سلسله طولانی قنات ها جویی از آب را از کوه ها به شهر می آوردند. چوبی که پاتون همه زنان رختشوی محل قبل از ورود به دروازه شهر است. ما خودمان آب را از جوی سرآسیا [Sa-ri-Assia] دو سه کیلومتری منزل می آوردیم. هر روز آدمی با قاطر می فرستادیم تا یکی از بشکه های چوبی ما را پر کند. نحوه انتقالی که بر مشک [mushk] یا کیسه چرمی ترجیح داد که بیشتر رنگ آب را تغییر می دهد و معمولاً بو و مزه خفیف نامطلوبی به آن می دهد. خیلی نزدیک تر منزل، چشمه دیگری بود که در سنت محلی مشهور است با ضربه ای به دست ]حضرت[علی(ع) از صخره ای سخت جوشیده است. روی دامنه پرشیب کوه سیاهی کلمه «یا علی(Ya Ali)» با حروف بزرگ و سفید فارسی نقش شده و زیر آن کمترین چکه های آب بیرون می آید و باعث می شود آدم فکر کند که قدیس (امام) وقتی در شرف این کار بوده، می توانسته خیلی سخاوتمندانه تر انجام دهد. در تمام روز زنان از این قطعه بالا می روند تا قطرات دیرچک آب را از جوی مقدس جمع آوری کنند و پیه سوزهایی از شاخه های تنها درخت کوچک روییده در کنار آن آویزان کنند که این نذورات لذائذ مادر شدن را به آن ها عطا کند و باید ذخیره غذایی خوبی برای شغال ها در پرسه های شبانه آن ها باشد. زنان مریض از طرف دیگر به دماغه کوه ها به زیارت می روند که قلعه های قدیمی قرار دارند و در اتاقکی خشتی نان، گوشت، قند و میوه قرار می دهند. اگر در بازگشت آن ها، نذورات خورده شود، اعتقاد دارند که ملکه پریان به آن ها ترحم کرده و امراض آن ها را شفا خواهد داد. همان طور که در شهرهای ایران مرسوم است، کرمان روی دشتی بنا شده و سلسله جبال های متعددی در جوار آن قرار دارد. در جنوب، توده باشکوه کوه قد کشیده که خصیصه عمده دور نماست و قلل زیبای آن تقریباً، همیشه برف بر آن ها نشسته و در ورای آن، سلسله کوه بلندتر لاله زار و کوه هزار واقع شده که به خاطر فله هرمی شکلش مشهور است و حال آن که فلات صورتی رنگ بلند کوهپیایه حفای در شمال شرق در برابر شن های روان بیابان بزرگ که در حاشیه آن کرمان قرار گرفته، فراهم می آورد. ناحیه طرف سلسله کوهپایه [Kupayeh] یکی از دلگیرترین نواحی در همسایگی است. هیچ نشانه ای از کشت و زرع، هیچ اثری از سکنه دیده نمی شود. فقط تل های شن های روان و کوه های عبوس. اینجا بود که من یکی از معدود گرگ ها را دیدم که در ایران بدان برخوردم که ظاهراً به روشی کاملاً فارغ البال می دوید. اگرچه وقتی اسبان خود را، هی و تاخت کردیم، دیدیم علیرغم تمام تلاش نمی توانیم بدان برسیم. جربوآ [Jerboa] که ایرانیان آن را «موش دو پا» می نامند به این سرزمین هرز حیات می بخشد که با پاهای عقب خود مثل کانگوروی کوچکی این طرف و آن طرف می جهد و چنان موجود کوچولوی پرجنب و جوش است که همیشه می خواستیم به عنوان حیوان دست آموز در خانه داشته باشیم تا به حرکات چالاک خود به خانه شادی بخشد.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *