پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | چهره درخشان سید علی اکبر صنعتی

چهره درخشان سید علی اکبر صنعتی





۲۲ آبان ۱۳۹۵، ۲۱:۵۵

چهره درخشان
سید علی اکبر صنعتی

بخش 26
پرورشگاه صنعتی کرمان که به همت حاج اکبر صنعتی در سال 1295 تاسیس شده، بزرگانی را در دامان خود پرورده است. یکی از این بزرگان«سیدعلی اکبر صنعتی» است. سید علی اکبر صنعتی نقاش و مجسمه ساز معروف ایران است. کتاب«چهره های درخشان» نوشته حبیب یوسف زاده به روایت زندگی این هنرمند شهیر پرداخته است؛
[سیدعلی اکبر به سفارش عبدالحسین صنعتی زاده به یتیم خانه ای در تهران می رود تا به فرزندان مقیم آن جا مجسمه سازی بیاموزد…]
ساختمان یتیم خانه ای که پسر حاجی سرپرستی آن را برعهده گرفته بود، درست روبه روی «موزه ایران باستان» قرار داشت. بچه های یتیم و بی سرپرست این یتیم خانه هم مثل یتیم خانه کرمان، بچه هایی با محبت و رنج دیده بودند و سیدعلی اکبر خیلی زود با آن ها صمیمی شد. احساس می کرد باز در یتیم خانه کرمان است. مسئولان آن جا تالار نسبتاً بزرگی را برای برپایی نمایشگاه و آموزش نقاشی و مجسمه سازی در اختیار سید گذاشتند. چند روز بعد، تابلوها و مجسمه هایی که از کرمان آورده بود، بر در و دیوار و گوشه و کنار تالار نصب شد و نمایشگاه تهران هم شکل گرفت. هر روز عده زیادی برای بازدید می آمدند. با این حال سیدعلی اکبر احساس می کرد که نمایشگاه به مجسمه های دیگری نیاز دارد. مجسمه هایی که بتواند درد و محرومیت مردم جامعه را نشان دهد. در آن جا بود که مجسمه های «زندانیان دربند» و «مرد بیکار و عائله او» را ساخت. همه چیز داشت به خوبی پیش می رفت تا این که یک روز خبر آوردند دولت می خواهد ساختمان موزه را توسعه بدهد و تعدادی از ساختمان های اطراف آن باید خراب شود. قرار بود یتیم خانه را هم خراب کنند. ناچار باید ساختمان را ترک می کردند. سید نمی دانست چه بر سر مجسمه هایش خواهد آمد. هر کدام از آن ها برایش خاطره ای به یاد ماندنی بود. برای هر کدام، قسمتی از عمر خود را فدا کرده بود و آن ها را مثل بچه هایش دوست داشت. از قضا، یتیم خانه زیرنظر سازمان هلال احمر اداره می شد. به همین علت پسر حاجی توانست با سعی و تلاش بسیار، مسئولان آن جا را راضی کند تا تابلوها و مجسمه ها را به ساختمان دیگری در میدان امام خمینی (ره) کنونی منتقل کنند. این ساختمان نیمه مخروبه در گوشه ای از میدان قرار داشت و به عنوان انبار شهرداری از آن استفاده می شد. «انبار متروکه را با همت و یاری و بچه های یتیم خانه، سروسامانی بخشیدیم. در و دیوارهای کهنه و رنگ رو باخته اش را رنگ زدیم. مجسمه ها و تابلوها را در گوشه و کنار آن جا دادیم و سرانجام در سال 1325 شمسی، نمایشگاه با یک دنیا عشق و امید و در میان شادی و شور بچه ها افتتاح شد.» با افتتاح نمایشگاه، سیل جمعیت بازدید کننده سرازیر شد. مکان نمایشگاه در منطقه ای شلوغ و پرجمعیت قرار داشت و مردم از هر صنف و طبقه ای می آمدند و ساعت ها با کنجکاوی مجسمه ها را تماشا می کردند. استقبال مردم طوری بود که خود سید علی اکبر هم تعجب می کرد. چون مجسمه ها رنگ آمیزی شده بود و بعضی از آن ها شباهت زیادی به آدم های زنده داشتند. بعضی از روی کنجکاوی با نیش چاقو و کلید و چیزهای دیگر سر و روی مجسمه ها را خراش می دادند تا کلکی در کار نباشد! «به همین دلیل، هر شب که در نمایشگاه بسته می شد، من تا پاسی از شب وقتم به ترمیم این خراش ها و آسیب ها می گذشت. نه آن که از این کار خسته و دلزده می شدم، بلکه از انجام آن لذت می بردم، تا جایی که به نگهبانان نمایشگاه سپرده بودم در صورت مشاهده این نوع اعمال و رفتار بازدید کنندگان، هیچ درصدد مقابله و ممانعت برنیایند. این مجسمه ها به خاطر همین مردم ساخته شده است.»

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *