پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | خشونت خانگی علیه زنان

خشونت خانگی علیه زنان





۱۶ آبان ۱۳۹۵، ۴:۵۸

خشونت خانگی علیه زنان

سیمین سلطانی نژاد

ارتقای سلامت زنان در همه‌ی ابعاد آن (جسمی و روانی) مطمئن‌ترین راه جهت دستیابی به سلامت و بهبود سطح کیفی زندگی زنان است.
با توجه به نقش مادری و پر رنگ زنان در خانواده سعادت و سلامت زنان نه تنها اثرات مثبتی را برای زندگی آنها و نسل‌های آینده به ارمغان می‌آورد بلکه می‌تواند موجبات رشد و توسعه‌ی جامعه را نیز فراهم آورد. از اینرو برای تامین و تداوم سلامت زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه علاوه بر تاکید به برابری جنسیتی توجه به موانع و نیازهای آنان می‌تواند راه دستیابی زنان به سلامتی را تسهیل کند.
زنان به عنوان قشری حساس در جامعه با عوامل و موانع متعددی چون عوامل اقتصادی،ساختارهای اجتماعی و فرهنگی مواجه‌اند. موانعی که می‌توان آن را پایه و اساس سایر موانع در هر جامعه‌ای به شمار آورد.
در این میان می‌توان از خشونت به عنوان یکی از عوامل مخرب بر سلامت زنان نام برد که نه تنها به دلیل نقش مؤثر و مخرب آن بر سلامت جسمانی و روانی زنان، بلکه به دلیل تاثیر آن بر نقض سایر حقوق و آزادی‌های بنیادین در زنان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. خشونتی که خود به نوعی نشآت گرفته از عدم برابری زن و مرد در تمام سطوح زندگی است و یا به تعبیری از تبعیض ناشی می‌شود. در واقع هم در تبعیض ریشه دارد و هم به آن دامن می‌زند.
البته باید گفت که خشونت خود دارای جوانب مختلفی است که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به خشونت خانگی و نیز به خشونت از سوی مردان در خانواده اشاره کرد. در واقع خشونت خانگی به عنوان شایع‌ترین نوع خشونت علیه سلامت زنان در جهان به لحاظ اثرات آن بر سلامت سایر اعضای خانواده به خصوص فرزندان از مهم‌ترین نوع خشونت علیه زنان به شمار می‌رود.
خشونت علیه زنان فقط به کتک زدن و تنبیه‌های جسمی گفته نمی‌شود. کلمات توهین‌ آمیز،شک و بدبینی همان خشونتی است که بر زنان از سوی مردان اعمال می‌شود.
بخش اعظم جامعه را زنانی تشکیل داده‌اند که هیچ از خود و حقوقشان نمی‌دانند و زن خوب بودن را در کدبانو بودن، شستن، رفتن، پختن و بچه‌داری می‌دانند و به این دلخوش‌اند که موجوداتی از خود گذشته و پاک هستند.
خشونت علیه زنان در همه‌ی طبقات اجتماعی، اقتصادی، نژادی، سنی و جغرافیایی یافت می‌شود. اما در برخی گروه‌ها شایع‌تر است. خشونت بازتابی از حس پرخاشگری است. خشونت خانگی نوع خاصی از خشونت است که در سطح خانواده اعمال و منجر به آسیب یا رنج جسمی،روانی و جنسی می‌شود.
زنان در همه‌ی دوران زندگی خود ممکن است با خشونت روبه‌رو شوند. علاوه بر همسر، پدر، برادر و حتی فرزندان پسر می‌توانند به زن خشونت کنند.
زنان در زندگی خود چهار شکل خشونت شامل فیزیکی، روانی، اقتصادی و جنسی را تجربه می‌کنند. خشونت فیزیکی همانطور که از نامش پیدا است شیوه‌های آزار و اذیت جسمانی، ضرب و جرح،کشیدن مو، سوزاندن، گرفتن و بست، زندانی کردن، اخراج از خانه، سیلی، لگد و مشت زدن، کشیدن و هل دادن، شکستن اشیای منزل و…. را شامل می‌شود که این نوع خشونت ممکن است برای همه زنان بدون توجه به نوع تحصیلات نژاد و وضعیت خانوادگی روی می‌دهد.
خشونت‌های روانی و کلامی نوع دیگری از خشونت‌هایی است که در خانه علیه زنان استفاده می‌شود از جمله می‌توان به دشنام و به کار بردن کلمات رکیک، بهانه‌گیری‌های پی در پی،داد و فریاد و بد‌اخلاقی،بی‌احترامی،رفتار آمرانه و تحکم‌ آمیز، دستور دادن، تهدید به آزار و اذیت یا کشتن، تحقیر کردن، قهر و صحبت نکردن، ممنوعیت از ملاقات با دوستان و…. اشاره کرد. این نوع خشونت موجب بروز پوچی یا خودنابودسازی، گریز از مشکلات اجتماعی و اضطراب در زنان می‌شود.
خشونت‌هایی دیگر که علیه زنان صورت می‌گیرد خشونت اقتصادی است. ندادن خرجی، سؤاستفاده مالی از زن، و صدمه زدن به وسایل مورد علاقه او از جمله خشونت اقتصادی علیه زنان برشمرده می‌شود. به طوری که در برخی موارد زنان حتی حق دخل و تصرف در اموال خود را نیز ندارند.
استفاده قهر‌آمیز بدون رضایت زن، اجبار در روابط زناشویی غیر متعارف،عدم اجازه از وسایل پیشگیری از بارداری ناخواسته و بی‌توجهی به نیاز‌های جنسی زن از نمونه‌های خشونت جنسی علیه زنان است.
زنانی که از جانب همسرانشان مورد خشونت قرار می‌گیرند پنج برابر بیشتر از سایر زنان در معرض آسیب‌های روانی و خطر خودکشی و شش برابر بیشتر در معرض اختلالات روانی قرار دارند.
روانشناسان می‌گویند مردانی که از کودکی در خانواده شاهد کتک خوردن زنان خانواده بوده‌اند در بزرگسالی بیشتر مرتکب خشونت علیه همسران خود می‌شوند. افراد ناپخته، بی‌حوصله، وابسته و متزلزل و کسانی که از احساس بی‌کفایتی رنج می‌برند بیشتر علیه زنان مرتکب خشونت می‌شوند.
بر خلاف تصور عموم حتی دنیای مدرن نیز خشونت علیه زنان را کم نکرده که نیز بیشتر کرده است. تجارت و بهره‌برداری جنسی از زنان، فروش دختران جوان و نوجوان از سوی پدران فقیر به مراکز فساد و رونق بازار فیلم‌های غیر اخلاقی را باید به عنوان مصادیقی از خشونت مدرن علیه زنان یاد کرد.
در مواردی مردان از استقلال مالی همسران خود جلوگیری و در اموال شخصی آن‌ها دخل و تصرف می‌کنند و با ندادن خرجی و پول کافی برای زنان مضیقه‌های مالی ایجاد می‌کنند یا با تهدید به طلاق یا ازدواج مجدد از زنان بیگاری می‌کشند و از او در انجام امور وظایفی که مربوط به او نیست همانند تیمارداری پدر یا مادرشوهر سؤاستفاده می‌کنند.
زنانی که در برابر بدرفتاری‌های مرد خود سکوت می‌کنند گویا دارند فریاد می‌زنند: «با من مانند یک برده رفتار کن،مرا بزن،خواهش می‌کنم کمی پول به من بده،من برده تو هستم! »
زمانی که با سؤاستفاده شدید شوهر روبه‌رو هستند و او را ترک نمی‌کنند مصداق این جملات هستند.
وقتی از آن‌ها می‌پرسی «چرا او را ترک نمی‌کنی؟» پاسخ می‌دهند: « من شوهرم را دوست دارم.» این مساله برمی‌گردد به احساس نیاز که در همه دنیا در روابط مرد و زن دیده می‌شود. زنی که پایگاه اقتصادی خود را رها می‌کند و وارد پیوند زناشویی می‌شود وقتی با خشونت مرد روبه‌رو می‌شود از ترک او و نابسامانی اجتماعی و اقتصادی بعد از آن می‌ترسد. وقتی به این نتیجه می‌رسد که حمایت فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی نخواهد داشت به خود می‌قبولاند که زندگی او همین است. چیزی که در روانشناسی به آن «درماندگی اکتسابی» می‌گویند. از همه بدتر اینکه این گونه زنان به خود لقب « زن سازش‌کار» یا « زن صبور» می‌دهند.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *