پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | به بهانه نشر نامه ای از محسن مساحی؛ رئیس هیات پهلوانی و زورخانه‌ای کرمان در فضای مجازی پهلوان فقط در گود زورخانه نیست

به بهانه نشر نامه ای از محسن مساحی؛ رئیس هیات پهلوانی و زورخانه‌ای کرمان در فضای مجازی پهلوان فقط در گود زورخانه نیست





۵ مرداد ۱۳۹۵، ۲۳:۰۱

به بهانه نشر نامه ای از محسن مساحی؛ رئیس هیات پهلوانی و زورخانه‌ای کرمان در فضای مجازی
پهلوان
فقط در گود زورخانه نیست

آداب پهلوانی چیست ؟
جوانمردی چیزی نیست جز از خود گذشتن، خود را ندیدن و خدا را دیدن، خدمت به بندگان خدا کردن، در راه رضای خدا بودن، جوانمردی، اعتلای معنویت همراه با تقویت روح و جســم و در نهایت ســفر باطنی به مرزهای لایتناهی و حق پرستی و حق طلبی است. اگر چه معنای پهلوانی و صفت جوانمردی فراتر از این اســت که مکتوب شــود اما می تــوان گفت که در یک کلام، جوانمردی عمل به حق و حقیقت و در راه حق جان نثاری کردن است. جوانمردی، حقیقت را پای مصلحت قربانی نکردن در راه اعتلای انسانیت و کوشش در حفظ و نگهداری وطن و دوســتی مردم است و اگر جوانان به مرام جوانمردی و فتوت، این خصلت ناب ایران زمین ســوق داده شــوند رعایت اخلاقیات در جامعه پر رنگ تر می شود.
این متن دقیقا تعاریفی است از خلق و خو و منش پهلوانی و جوانمردی که در کتاب آئین پهلوانی که توسط فدراسیون پهلوانی و زورخانه ای جمهوری اسلامی ایران در سال 1394 تهیه و تدوین شده، آمده است. به نظر می رسد این تعاریف با آنچه که در متن منتشر شده از محسن مساحی، رئیس هیات پهلوانی و ورزش باستانی استان کرمان، در شبکه های مجازی که به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشته شده، متناقص است. در نوشته ارسالی ایشان یکی از خصوصیات پهلوانی، مسلمان بودن است، در صورتی که در تاریخ ایران پهلوانانی داریم که قبل از اسلام می زیسته اند. گردآفرید پهلوان زن ایرانی، یکی از پهلوانان سرزمین ایران است که از او به عنوان دختر گژدهم یاد می کنند که با لباسی مردانه با سهراب زورآزمایی کرد. فردوسی بزرگ از او به نام زنی جنگجو و دلیر از سرزمین پاکان یاد می کند. اگر در تاریخ سیری داشته باشیم این پهلوان ایرانی قبل از ظهور اسلام می زیسته است و یا آئین رستم دستان، پهلوان نامی ایران، مهرپرستی بوده و به دلیل این که به دین زرتشت که قبل از اسلام وجود داشته نگرویده، در اوستا نامی از او برده نشده است.. نریمان، پهلوان معروف خاندان سام می باشد که دلاوری های زیادی داشته و برای حفظ ایران از شر بیگانگان تلاشهای زیادی کرده است و در یکی از همین جنگ ها کشته می شود. در اوستا از پهلوانان زیاد دیگری مانند گرشاسب هم نام برده شده که دلیل بر وجود پهلوانانی قبل از اسلام است. با این مثال ها می توان به وضوح دریافت که مسلمان بودن از شرایط پهلوانی نیست. در ایران ما خیلی از ادیان الهی زندگی می کنند و طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شده اند، سوال اینجاست که آیا نمی توان پهلوان و جوانمردی از آیین مسیحی و کلیمی و زرتشتی داشت و همانطور که در دوران دفاع مقدس در جبهه ها حضور داشتند و به شهادت رسیدند، پهلوان و جوانمرد هم باشند؟
نکته دیگری که در متن شخص آقای مساحی عجیب به نظر می رسد برداشت وی از مقوله پهلوانی است که پس از این احتمالا ما باید به حکم های ایشان اقتدا کنیم! ، که اگر اینگونه باشد ما باید افرادی مانند شهدا و عطا احمدی ها و غیره را از این چرخه حذف کنیم. به راستی شهدایی که با ایثار و گذشت و اهدای جان و خون در راه ایران ما، به بالاترین مدارج انسانی و عرفانی دست یافتند چه کم از پهلوانان دارند؟ و یا افرادی که بدون چشم داشت و بدون دمیدن در بوق و کرنا نسبت به پاسداشت ارزش های انسانی و ایمانی این مرز و بوم تلاش می کنند، را نباید در این زمره قرار داد؟ انسان هایی که با هزینه های شخصی کارهای بزرگی را برای نشر فرهنگ و ورزش انجام می دهند به راستی پهلوان و جوانمرد نیستند؟
در هر حال پهلوان و یا اصولا این گونه لقب هایی وقتی ارزش دارد که مورد قبول مردم باشد و با بخشنامه و شرایط دستوری نمیتوان کسی را پهلوان نامید!
اگر نشریات بخواهند بخشنامه های اینچنینی را در نظر بگیرند باید از بسیاری از آدمهای بزرگ این مملکت را حذف کرد. ( مثلا کیارستمی،فرهادی، دولت آبادی) و فقط به یک قشر خاص پرداخت که نان را به نرخ روز می خورند ، پس با این توصیفات آقای مساحی، عطا احمدی هیچ وقت پهلوان نمیشود!
با این وضع همه بزرگانی که قبل از بوجود آمدن هیات زورخانه ای به درجه پهلوانی رسیدند، اکنون باید برای تایید مقام شان مجددا به این هیات مراجعه و یا اگر در قید حیات نیستند، اولاد و نوادگان شان این کار را انجام دهند.
یاسر سیستانی یکی از روزنامه نگاران کرمانی می گوید: فراموش نکنیم، افرادی مانند پوریای ولی، خارج از گود زورخانه و تشک کشتی پهلوان و ماندنی شدند. پوریای ولی برای اینکه دل پیرزنی که مادر حریفش بود را نشکند و آزرده خاطر نشود،در هنگام مبارزه تن به شکست خود خواسته ای می دهد. او شکست می خورد تا ماندنی شود و این رسم جوانمردی و افتادگی و پهلوانی است.
امین شول، یکی دیگر از روزنامه نگاران باسابقه کرمانی در این باره معتقد است: ماجرای استفاده از عنوان پهلوان شبیه استفاده از عنوان «استاد» دو وجه دارد. یکی وجه رسمی که رسیدن به این عنوان مستلزم رعایت آیین نامه است و دیگری وجه عمومی که در چارچوب آیین نامه نمی گنجد. و اساسا نباید این دو را با یکدیگر مقایسه کرد یا هر یک را نافی دیگری دانست. برای مثال در دانشگاه به کسی «استاد» گفته می شود که از درجه استادیاری و دانشیاری گذر کرده باشد، تعداد مقاله های علمی مشخص داشته باشد، تعداد مشخصی دانشجوی دکتری تربیت کرده باشد و غیره، اما در همین نظام دانشگاهی افرادی هم بوده اند که با مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد تدریس کرده اند و استادی شان بر همگان روشن بوده است. یا برای مثال در موسیقی ممکن است کسی استاد رشته موسیقی دانشگاه تهران باشد و کسی دیگر همچون استاد گرانقدر جناب شجریان، استادی اش در موسیقی غیرقابل تردید.پس دقت کنیم که در اینجا مقصود آقای مساحی وجه رسمی عنوان پهلوان است و طبیعتا ایشان نمی توانند از منظر عمومی برای رسانه ها تعیین تکلیف کنند.
در هر حال اگر فضا را برای حرمت و ارزش دادن به انسان های بزرگی که بخاطر فرهنگ و عزت این مرز و بوم از جان مایه میگذارند و در عین گمنامی کارهای بزرگ انجام می دهند و منش و اخلاق مردانگی را دارند را تنگ نکنیم، هنوز هم خیلی قهرمان پهلوان داریم که در میان مردم عزت و قربت دارند و به زبان ساده تر، افتاده و خاکی و مردمی هستند، این گونه افراد با اخلاق و روحیات و شرف و انسانیت به مدارج بالا رسبده اند. این درست که بازوبند پهلوانی فقط در تشک کشتی و بعد از انجام مسابقات و اول شدن نصیب شخص می شود اما کسب این عنوان بسیار راحت تر از پهلوان ماندن در نزد مردم است.!

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *