پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | یادداشت

یادداشت





۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۴:۴۸

کارگاهی که بی آب و رنگ شد
عرفان زارعی-
نزدیک دو هفته بود که بیلبوردهای بزرگی در سطح شهر با طراحی زیبا و به نمایش گذاشتن واژه‌ی آب و رنگ خبر از برگزاری ورکشاپ هنرهای تجسمی در هنرستان اسماعیلیان می‌داد. دل خوش بودیم به اتفاقات ریز و درشت فرهنگی شهرمان و اینکه هرقدمی که برداشته شود، چه کوتاه چه بلند ، جوانه‌ایست نورس بر درخت تنومند فرهنگ کرمان زمین. وهرچقدرهم که در این زمینه‌ها تلاش کنیم کم است، که سال‌های گذشته به هزاران دلیل که تکرارشان دیگر ملالت آور شده است، دست هنر وفرهنگ شهرمان نسبت به لیاقت این استان و مردم هنر پرورش عقب افتاده .
خلاصه صبح روز برگزاری اساتید بزرگ شهر در محل تشکیل ورکشاپ حاضر می‌شوند و با افتتاحیه‌ای این رویداد تاثیر گذار آغاز می‌شود. ولی متاسفانه تنها دو ساعت بعد از شروع کارگاه به تعطیلی می‌انجامد. و این‌بار نه به دست عوامل ناشناس و گروه‌های فشار بلکه بدست کاگزاران دولت تدبیر و امید در آموزش و پرورش ناحیه ۲ ، مساله اساسی این است که اولا چنین حوادثی را پیش از این معمولا در اجرای کنسرت‌های موسیقی آن هم به دست عوامل خودسر و ناشناس شاهد بودیم(و نه در کرمان که در باقی شهرهای میهن‌مان)، و کمتر پیش‌ آمده بود در کرمان یک رویداد فرهنگی به تعطیلی کشیده شود . از این بخش ماجرا بگذریم که تابحال مشاهده نشده بود رئیس آموزش و پرورش یکی از نواحی کرمان با اقدامی به دور از شان جامعه فرهنگی آن هم به صورت خودجوش چنین اتفاقی، که قرار بود منتهی به آموزش هنر و آشنایی با اساتید برجسته کرمانی شود را متوقف کنند.
حال سوال اینجاست که اگر هم مشکلی بود آیا پیش از تبلیغات و خبر پراکنی و فراهم نمودن مقدمات اجرای کارگاه نمی‌شد این مشکل را رفع کرد؟ آیا متناسب شأن دولت تدبیر و امید است که کارگزاران بخش آموزش و پرورش این دولت از برگزاری کارگاه‌های آموزش هنرهای تجسمی پیش‌گیری کنند؟ و در آخر آیا دولت تدبیر و امید خادم مردم است یا حاکم؟ که چنین با تندی و بدون گذشت برخوردهای قهرآمیز از جانب ایشان اتفاق می‌افتد، به هرحال نه تنها ما بلکه کل خانواده ادب، فرهنگ، و هنر کرمان ز‌یاران چشم یاری داشتیم .

کرمان در گذار تاریخ
سهیلا نعمت-دانش آموخته ی مرمت
قسمت سوم
شیخ حسین پس از خواندن نامه دست خط شاه که مهر وامضای او را داشت متحیرو مردد ماند،ولی ناگزیر آن رانزد گنجعلی خان برد.خان به محض رؤیت دست خط شاه چندین بار بوسید و بر سر گذاشت و بی درنگ از آن جا به طرف اصفهان حرکت کرد.در راه اصفهان چون به شاه رسید از اسب به زیر جست و دست شاه را بوسید و التماس کرد که به کرمان بازگردد.ولی شاه نپذیرفت و در جوابش گفت «کرمان شاه همین نقطه است ،در این جا کاروان سرای بزرگی بساز ونام آن را کرمانشاه بگذار.»
گنجعلی خان به موجب فرمان او در همان نقطه که محلی دور از آبادی بود ،کاروان سرایی ساخت که هنوز هم به کرمان شاه معروف است .
هرچند در باره صحت این سفر طبق نوشته های دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی که درذیل پاورقی تصحیح وتحشیه کتاب تاریخ کرمان نوشته احمد علی خان وزیری آمده است :»روایات مضبوط بسیاری نداریم، در افواه2[دهان ها1عامه نیز چنین روایتی هست و گویند شاه با استر به سرعت تمام به کرمان آمد،شیخ حسین نیز گویااز طایفه اشویی باغین بود که هنوز هم معروفند.» در شماره هفته بعد چند پاراگرافی درباره گنجعلی خان وزندگی او نوشته خواهد شد و پس از آن همان طور که در بالا آمد به شرح تک عناصر مجموعه می پردازیم ورخدادهایی را که در این مجموعه در طول تاریخ از آغاز ساخت تاکنون در آن روی داده است را بازگو می کنیم و در نهایت به آثار وعواملی که بقای مجموعه را تهدید می کند وچرایی همکاری ما در حفظ این مجموعه پرداخته خواهد شد.
1.دکان: سکو،بلندی ،جایی که کاسب اجناس خود را در آن نهد و فروشد
2. افواهی: مطلبی که دهان به دهان گشته است.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *