سایت خبری پیام ما آنلاین | برای هم کتاب بخوانیم

برای هم کتاب بخوانیم





۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ۲۳:۴۷

برای هم کتاب بخوانیم

متاسفانه مشکلی در حال حاضر برای اهل ادب و فرهنگ بسیار درد آور شده و آن دوری عموم مردم از مطالعه است و بدبختانه روز به روز هم اوضاع بدتر می‌شود و کتاب نخواندن تبدیل به یک ارزش شده گاهی دیده می‌شود که بعضی از نوجوانان و جوانان با افتخار می‌گویند ما اهل کتاب خواندن نیستم و یا اصلا حال و حوصله‌ی کتاب‌خواندن را نداریم که معمولا من به ایشان( البته اگر گوش شنوایی باشد) کتاب صوتی را پیشنهاد می‌کنم که در ابتدا برای نابینایان تولید می‌شد و عده‌ای کتاب را می‌خواندند و صدای ضبط شده‌ی خود را با نام کتاب به اشتراک می‌گذاشتند و یا می‌فروختند و در نتیجه کسانی که وقت مطالعه ندارند و یا مدت زیادی از محل کار تا منزل توی ترافیک وقت‌شان به هدر می‌رود می‌توانند کتاب‌های متعددی را در گوشی و یا پخش ماشین‌شان داشته باشند و در ترافیک بجای موزیک‌های بی کیفیت و درگیری با سایرین به کتاب‌های خوب و حتی شاهکارهای ادبی ایران و جهان گوش جان بسپارند.
در وبلاگ یک پزشک به مطلب جالبی در همین زمینه برخوردم که خواستم با شما هم آن‌را به اشتراک بگذارم:
فرانک مجیدی: در طولِ سال‌هایی که در «یک پزشک» از مطالبِ گوناگون نوشته‌ایم، به‌خوبی از بازخوردِ مطالب متوجه شده‌ایم که چه نوع پست‌هایی، بیشتر به مذاق خوانندگانِ وبلاگ، خوش می‌آیند. در این میان، همیشه یک حقیقتِ آزاردهنده برای من و برادرم وجود دارد: پست‌های مربوط به معرفیِ کتاب، هیچوقت بازدیدی در خورِ انرژی و زمانی که صرفِ نوشتن درباره‌شان شده و بالاتر از آن، شأن خودِ اثر، بازدید و نشانی از جلب توجه مخاطب ندارند. نظراتی به مهر نوشته می‌شود، اما میزانِ آن، قابل رقابت با میزان کامنت‌های پست‌های فن‌آوری نیست. از این واقعیت آماری، می‌شود یک نتیجه‌ی بسیار تلخ گرفت: بیشینه‌ی جامعه‌ی ما، علاقه‌ای به کتاب خواندن، ندارد!
این یک واقعیت آزاردهنده است. وقتی از خیلی‌ها می‌پرسیم که چرا کتاب نمی خوانند، بهانه‌‌های مختلفی می‌آورند، مثل نداشتن وقت و گرانیِ کتاب. با این وجود، همه‌ی ما وقتِ زیادی برای مطالب بدون سندیت شبکه‌های مجازی مانند تلگرام داریم و به‌راحتی، تمام آن چه را در آن می‌بینیم می‌پذیریم. من دو روز قبل، وقت زیادی را در تلگرام، صرف جدال بر سرِ این موضوعات کردم که عکس دکتر مصدق در دادگاه نظامیِ پس از کودتا، عکس ایشان در دادگاه لاهه نیست، آن هم در حالیکه سر جای نماینده‌ی انگلستان نشسته‌اند. دقیقاً در کانال گروه دیگر هم داشتم توضیح می‌دادم که آموزش سفره‌ی هفت‌سین توسط دکتر حسابی به انیشتین، یک داستان کاملاً تخیلی است و همزمان در یک گروه دیگر توضیح می‌دادم چرا نامه‌ی منسوب به امیرکبیر به ناصرالدین‌شاه درباره‌ی اینکه مملکت‌داری به سفارش عمه و خاله نمی‌شود، جعلی است.
خیلی دردناک است که ما راهِ غلط را برای کسب اطلاعات عمومی در پیش گرفته‌ایم و میل به افتخارات آریایی را در میان اطلاعات سطحی و بیهوده‌ی چنین کانال‌هایی ارضا می‌نماییم. ما وقت فراوانی برای این شبکه‌های اجتماعی داریم، اما وقت برای کتاب؟!
بسیار خب، مشکل کاملاً مشخص است. اما هر مشکلی، راه‌حلی دارد. در نوشته‌های بسیاری در «یک پزشک»، از کتاب‌های صوتی برای‌تان گفتیم. اگر وقت کتاب خواندن نداریم، می‌شود وقت آزاد در مترو یا اتوبوس را صرف گوش کردن به کتاب کرد و چه بهتر که اجراهایی حرفه‌ای در کتابخوانی، ما را مشتاق بیشتر شنیدنِ کتاب‌ها بکند! پس، ایده‌ای جالب در ذهن گروهی از هنرمندان، شکل گرفت، یک پروژه‌ی کتابخوانی، که به‌مراتب کامل‌تر از پروژه‌های دیگر با این هدف، در کشور بوده‌است.
معرفی پروژه‌ی واو
جمعی از هنرمندان نامیِ عرصه‌ی دوبله، همچون استادان: بهرام زند (+، +)، ژرژ پطروسی، خسرو خسروشاهی و سرکار خانم زهره شکوفنده و همچنین شاعران و نویسندگانی مانند حافظ موسوی، ع. پاشایی و سارا محمدیان اردهالی و بازیگرانی چون مسعود رایگان، رویا تیموریان، مهتاب نصیرپور و حبیب رضایی، یک فراخوان جمعی داده‌اند.
آن‌ها از تمام کتابخوان‌هایی که صدای مناسبی برای کتابخوانی دارند، نویسندگان و شعران، ناشران و استودیوهای صدابرداری، برای همکاری دعوت کرده‌اند. هدف، این است که اثر نویسندگان و شاعران و آن چه در انتشاراتی‌هایی که مایل به همکاری هستند، به چاپ رسیده، برای عموم مردم، روخوانی شود و در دسترس قرار گیرد. نویسندگان می‌تو.انند صدای خاصی را از میان متقاضیان انتخاب کنند که اثر آن‌ها را اجرا کنند یا خود، به اجرای داستان یا شعرشان بپردازند. بنابراین طبعاً علاوه بر گوینده، به یک استودیوی مناسب هم نیاز است تا امکان همکاریِ افراد از سرتاسرِ ایران زمین، در این پروژه وجود داشته‌باشد. در این میان، بر این موضوع هم تأکید می‌شود که این کار، صرفاً عام‌المنفعه نیست و عواید حاصل از آن، در اختیار گوینده، صاحب اثر، ناشر و استودیو قرار خواهد گرفت. بنابر این کتابخوانی، می‌تواند ممرّ درآمدی برای همکاران این طرح نیز باشد.
باید چکار کنیم؟
۱- به سایت «واو» بروید
۲- در آن عضو شوید و نمونه‌ی صدای خود را در آن‌جا پس از عضویت، آپلود کنید. (تجربه‌ی شخصیِ من این است که بهتر است این نمونه‌ی صدا، در زمانی کوتاه ضبط شود و حجیم‌تر از ۲ مگابایت نباشد.)
۳- تا جایی که می‌توانید، دوستان خوش‌صدا و کتاب‌خوان‌تان را به شرکت در پروژه تشویق کنید. همچنین از آشنایانِ ناشر، نویسنده یا استودیودارتان کمک بخواهید.
هرچند، با توجه به مشکلاتی که در فرستادنِ نمونه‌ی صدای خودم داشتم، متوجه شدم هاستینگِ این سایت، با توجه به هدف گسترده‌ای که دارد، ضعیف است و دست‌اندرکاران این طرح، می بایست بطور جدی برای رفع این نقص، به فکر باشند. استقبال زیاد از چنین طرحی، ابداً دور از تصور نبوده و نیست و سایت نباید هنگام آپلود فایل‌های صوتی اینقدر کُند عمل کند یا داون شود.
شخصاً این کار را به دو هدفِ عمده انجام دادم. اول این‌که باورِ شخصی‌ام و یکی از اهدافی که در وبلاگ‌نویسی داشتم، تعالیِ کتابخوانی است. چه بهتر که این کتابخوانی، به سیاقِ دنیای مدرن امروز، به سمتِ «کتاب‌شِنَوی» هم پیش رود. دیگر آن‌که احترام زیادی برای دعوت‌کنندگان این پروژه قائلم. بزرگانی مانند آقایان زند، خسروشاهی و پطروسی، بخشِ بزرگی از خاطرات شیرین و فراموش‌نشدنیِ سینمایی و تلویزیونیِ من را ساختند. آن‌ها با مرارت و کیفیت فراوان، سریال‌ها و فیلم‌هایی را دوبله کردند که هرگز از عزیزترین جای ذهن‌مان پاک نمی‌شود. چطور ممکن است حالا آن‌ها مرا دعوت به طرحی چنین فرهیخته کنند و من در انجامش، کوتاهی کنم؟!
مهم نیست من یا شما برای همکاری در این طرح، پذیرفته نشویم. مهم آن است که «واو» ما را به هدفِ والای جامعه‌ی کتابخوان نزدیک می‌کند، استعدادهای پنهان گویندگی را آشکار می‌سازد و گویندگان، ناشران، نویسندگان و صاحبانِ استودیوها، مردم را به هم نزدیک می‌کند. همه‌ی این‌ها، بخاطر یک هدفِ بزرگ است که در اسمِ پروژه مستتر است: چون واو، حرفِ ربط است!

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *