پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | ناظم الاسلام کرمانی و تاریخ بیداری ایرانیان

ناظم الاسلام کرمانی و تاریخ بیداری ایرانیان





۲۳ اسفند ۱۳۹۴، ۲۱:۰۰

ناظم الاسلام کرمانی
و تاریخ بیداری ایرانیان

قسمت اول
محمد فرزند علی محمد شریف کرمانی که بعدها به ناظم الاسلام ملقب گردید در سال 1242 هجری شمسی برابر با 1280 هجری قمری و 1864 میلادی در کرمان پا به عرصه وجود گذاشت. از هفت سالگی به مکتب رفت و آموختن علوم زمان خویش را آغاز کرد. ابتدا نوشتن فارسی و مقدمات عربی را آموخت. پس از آن در دانش های روزگار خود آنچنان مستعد پیش رفت که در پانزده سالگی به تدریس مقدمات و ادبیات پرداخت و همواره تا پایان عمر، آموزگاری یکی از افتخاراتش بود. محمد در زمانی به دنیا آمد که ایران یکی از دوره های پر تلاطم و بی ثباتی تاریخ خود را تجربه می کرد. بنادر جنوبی ایران در محاصره بریتانیا بود. حق حاکمیـت دولت ایـران بر افغانستان طی معاهده پارِیس از ایران سلب شد و سرتا سر ایران را جوی از ناامنی، تلاطم و آشوب تهدید می کرد در نوجوانی شاگردی میرزا عبدالحسین خان بردسیری معروف به میرزا آقا خان کرمانی یکی از بیدارگران ایرانی و میرزا آقاخان شیخ احمد روحی و میرزا حسن خان خبیرالملک – نصیبش شد و در محضر وی علوم عقلیه و نقلیه و همچنین منطق و اشارات را تلمذ نمود.
محمد در حالیکه به ادبیات عرب و فارسی تسلط یافته بود، به کفایت به زبانهای انگلیسی و فرانسه نیز احاطه پیدا نمود و در علوم ریاضی و تجربی و همچنین حکمت الهی دستی وافر و توانا یافته بود. در اوان بیست سالگی ضمن بهره گیری از محضر مرحوم حاج شیخ ابوجعفر مجتهد فرزند مرحوم حاج آقا احمد احمد ی کرمانی، به دیگر طلاب، درسهای استاد را آموزش می داد. در آن دوران محصلین روشنفکر حکمت و علم معقول اغلب به طلابی که فقه، اصول و منقول را تحصیل می کردند به چشم تمسخر و تحقیر می نگریستند. طلاب خوش ذوق و عاشق مباحث مربوط به ادبیات و از جمله محمد برای رهایی از زخم زبانهای روشنفکران زمانه مدتی را صرف آموختن علم معقول می نمودند. از اینرو ناظم الاسلام مدتی را در اصفهان در محضر اساتید علوم معقول حاضر شد.
در سال 1309 قمری با دلی پرشور و سری پر از اندیشه های آزادی خواهانه راهی تهران می شود. در تهران شاگرد حاج میرزا حسن خان آشتیانی می شود و درست میانه معرکه و جنبش تنباکو از راه می رسد. از آن پس به حوزه درس روحانی آزاده و روشنفکری به نام حاج شیخ هادی نجم آبادی پای می نهد که خود یکی از نخستین بیدارگران راه آزادی و مشروطه بوده است.
برای خواندن فلسفه، در تهران نزد دو مدرس معتبر فلسفه آن روزگار یعنی «میرزای جلوه » و «سید شهاب الدین شیرازی » می رود و چون به حوزه درسی مرحوم « حاج میرزا حسن آشتیانی » علاقه ای وافر داشت، راه سامرا و عتبات عالیه را در پیش گرفت و از محضر آن بزرگوار و « میرزا محمد حسین شهرستانی » و میرزا حسن شیرازی، بهره ها برد. ناظم الاسلام چون از دست مبارک میرزای شیرازی و میرزای آشتیانی و سایر بزرگواران دین و علم ایران، رخصت اجتهاد یافت، بعد از بازگشت به تهران در حوزه های مختلف به آموزش و تدریس دروس سطح، شرح لمعه، عربی، صرف و نحو و ادبیات و ریاضیات پرداخت واقعه مهم این دوره از زندگی ناظم الاسلام، ورود او به حوزه درس آیت اله سید محمد طباطبایی سرشناس ترین روحانی مشروطه خواه که بعدها رهبری جنبش مشروطه را نیز برعهده گرفت، بوده است و از این هنگام است که محمد کرمانی با شور و شوق فراوان وارد فعالیت های مهم اجتماعی و سیاسی می شود.
وی در مدرسه حاج رجبعلی واقع در محله سنگلج حوزه درسی تشکیل داده بود و هر روز در آنجا ( امروزه این مکان در حوالی پارک شهر تهران به سید حاج رجبعلی معروف است ) به شاگردان و طلاب، درسهای ادبیات فارسی و عربی می آموخت و خود از جلسات درسی مرحوم سید محمد طباطبایی بهره مند می شد.
در آغاز کار مستبدین با مدارس نوین دشمنی می کردند و مدرسه را کارخانه بی دین سازی مردم معرفی می کردند و از سوی دیگر مشروطه خواهان نیز براین باور بودند که برای بنیاد نهادن مشروطه و آزادی، نیاز به مردمانی باسواد دارند و مدرسه را کارخانه آدم سازی می پنداشتند. برای جلوگیری از مخالفت مستبدین با مدرسه، آیت اله طباطبایی دلیری نمود و پا پیش نهاد ومدرسه ای به نام « اسلام » در محله سنگلج پایه ریزی نمود. مدیریت این مدرسه با فرزند آزادیخواه آیت اله سید محمد صادق طباطبایی که بعدها به ریاست مجلس هم رسید بود و محمد کرمانی که دراین زمان جزو محارم آیت اله طباطبایی به شمار می رفت نیز ناظم این مدرسه شد و به همین سبب لقب وی ناظم الاسلام یعنی ناظم مدرسه اسلام شد.
ناظم الاسلام کرمانی هرگز از مطالعه روی گردان نبود.با آن که بیشتر وقت او به تعلیم وتربیت جوانان می گذشت، به کار تصنیف و تدوین کتاب نیز می پرداخت. از آنجا که هنوز مدارس نوین ایران، دارای کتاب درسی نبودند و ناظم الاسلام هم در کار استادی زبردست شده بود. به نوشتن کتاب هایی مانند « شمس التصاریف » و شمس الفات دست که نا سال های دراز کتاب درسی همه مدارس ایران بود. پس از راه اندازی مدرسه، از فاز فرهنگی مبارزه وارد فاز سیاسی شد و بنا به پیشنهاد آیت اله طباطبایی دست به کار سازماندهی « انجمن مخفی » شد. این رویداد تاریخی را خود چنین می نگارد. « شب سه شنبه دوم ماه ذی الحجه الحرام سال هزار وسیصد وبیست ودو هجری هفتم فوریه ماه فرانسه سال 1905 میلادی، نگارنده این تاریخ میرزا محمد ناظم الاسلام کرمانی وارد شد بر جناب آقا میرزا سید محمد طباطبایی در حالتی که تنها نشسته و کتابی در پیش گذارده….. جناب حجت الاسلام فرمودند : تا دولت ایران مشروطه و دارای قوانین اساسی نگردد و این استبداد برداشته نشود، هرگز متوقع اصلاح و منتظر انتظام نباید بود.
نگارنده عرض کرد ک کی و چه وقت دولت ایران مشروطه خواهد شد ؟ فرمود وقتی که افراد ملت عالم و از خواب گران غفلت بیدار و معنی علیت و قومیت را بدانند… و یا عده عالم بر جاهل غلبه کند و یا لااقل عالم و جاهل در عدد مساوی باشند… باید در انعقاد مجالس و انجمن ها اقدام کنید و در خفیه و آشکار با اشخاص عالم و متمدن بنشینید و در امر وطن عزیز و اصلاح خرابی ها سخن رانید… »، « فرمایشات آن بزرگوار که از روی غیرتمندی و وطن خواهی بود، در من اثری تمام نمود فردای آن شب رقعه جات دعوت برای بعضی دوستان و آشنایان فرستادم، دو روز دیگر انجمن مخفی تشکیل یافت.»
این انجمن مخفی ضمن اینکه کانون آزادی خواهان بود، الگوی راه اندازی انجمن های دیگری نیز شد. ناظم الاسلام که دلباخته آزادی است برای راه اندازی انجمن از جان مایه می گذارد و همه زندگی اش را در راه مبارزه صادقانه پیشکش می کند. در آن روزگار با همه آزادی خواهان دوست وهمرزم می شود و با کوشش های بی ادعای خود، جایگاه ویژه ای در میان روشنفکران پیدا می کند. آتش اشتیاقش به آزادی هر روز شعله ورتر می شود. مدرسه و انجمن مخفی را بنیاد نهاده و اکنون در پی آن است که « رکن چهارم دموکراسی » یعنی مطبوعات را نیز در راستای اهداف آزادیخواهانه توسعه دهد. او که قبل از این در سال 1320 هجری قمری انتشار جریده ای بنام « نوروز »را در قطع وزیری و چاپ سنگی در کوله بار تجربه خود داشت، اینبار ( صفر 1325 )، روزنامه « کوکب دری » را به دست چاپ می سپارد و براین باور است که می توان مردم خفته ایران را با مدرسه و انجمن و روزنامه بیدار کرد. روزنامه کوکب دری با قطعی بزرگتر از « نوروز » دربین دوستان و روشنفکران و آزادیخواهان جای خود را باز کرد. هم میهنان ناظم الاسلام به ظاهر استقبال خوبی از مشروطه و آزادی به عمل آورده بودند. انجمن هابر پا کرده بودند، روزنامه می خواندند، همه چیز به خوبی پیش می رفت. مظفرالدین شاه، فرمان مشروطیت را صادر کرد و پس از مرگ وی، ولیعهدش محمد علی شاه نیز مجلس ( سه شنبه 16 ذی العقده 1324 ) برای او بهترین و شیرین ترین روز زندگی اش بود، همان گونه که در یادداشت های همین روز می نویسد : «… نگارنده را از شدت مسرت و فرح گریه دست داد، چه چنین روزی را مگر در خواب می دیدیم که به این زودی و این آسانی و این ارزانی مملکت و وطن، صاحب قانون اساسی و ملت زیر سایه دولت زندگانی نماید.»

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *