پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | اینک آخرالزمان در سیستان

اینک آخرالزمان در سیستان

آخرالزمان برای مردم هر فرهنگ و جغرافیا، نسبت به دیگری تفاوت دارد.





۲۸ تیر ۱۴۰۲، ۲۲:۲۷

آخرالزمان کجاست؟ آخرالزمان برای مردم هر فرهنگ و جغرافیا، نسبت به دیگری تفاوت دارد. در فیلم «اینک آخرالزمان» اثر جاودانۀ «فرانسیس فورد کاپولا»، آخرالزمان در سرزمینی به‌نام ویتنام به تصویر کشیده می‌شود. در جنگل‌هایی به آتش کشیده‌شده، سربازانی دور از وطن و غرق در خشونت، در مکانی سرشار از معما و پیچیدگی که ذات انسان‌ها را به چالش می‌کشد تا جایی که دچار یأس فلسفی می‌شوند و به جنگ با جبهۀ خود برمی خیزند و در تاریکی‌های ذهن خود، راه گم می‌کنند. مقایسۀ آخرالزمان در سیستان با آخرالزمان‌های سرزمین‌های دیگر کاملاً متفاوت است. در جایی مانند ویتنام که موضوع فیلم اینک آخرالزمان است، آمریکا یک دشمن مشخص است و کمر به نابودی ویت‌کنگ‌ها بسته است. در سیستان شرایط متفاوت است، علاوه‌بر وجود دشمن یا دشمنان خارجی، سوءمدیریت‌های درون‌استانی و در سطح کشوری، به اندازه دشمن خارجی در ایجاد شرایط موجود تأثیرگذار بوده است. طالبان به ظاهر در هیبت دوست و برادر، وارث سدی دهشتناک و در نوع خود بی‌نظیر در دنیا شده که فلسفۀ ذاتی‌اش، ویرانی سرزمین همسایه است. درواقع، هرکس که تفکر پایه‌ای چنین سازۀ عجیب و غریبی را ریخته، به درستی از نتایج ضدانسانی آن‌ هم آگاه بوده است. ساکنان ادوار مختلف در سیستان به‌دلیل وجود رودخانۀ هیرمند و سایر رودخانه‌هایی که از رشته‌کوه‌های افغانستان (که روزگاری متعلق به ایران و سیستان بزرگ بوده‌اند) سرچشمه می‌گیرند، در این منطقه سکنی گزیده‌اند و هر گاه هیرمند حال و روز خوشی نداشته، مردم نیز متعاقباً سرخوش نبوده‌اند. هزاران سال سیستانی‌ها خود را با پرآبی و کم‌آبی سیستان تطبیق داده و با ایجاد نظامی کارآمد در آبیاری و ایجاد سنت‌هایی چون حشر به حیات خود ادامه داده‌اند. بعد از جدایی بخش اعظمی از سرزمین‌های سیستان در دوران حکومت اسفبار قاجارها، هرگاه حاکمان محلی کشور همسایه ناخوانده آب را بر مردم پایین‌دست (سیستان واقع‌شده در ایران) می‌بستند، مردم به رهبری بزرگان منطقه راهی افغانستان می‌شدند و حقابۀ خود را می‌گرفتند. در اغلب موارد با رایزنی بزرگان، موانع برطرف می‌شد و طرفین با هم کنار می‌آمدند. سیستان در طول تاریخ با معضل بحران آب دست‌وپنجه نرم کرده و هر بار به حیات خود ادامه داده است، به جز یک مورد؛ آن‌هم اتفاق ناگواری که برای مردمان «شهر سوخته» رخ داد و با تغییر مسیر رودخانه، مجبور به ترک وطن شدند و هنوز مشخص نیست به کدام سو رفته‌اند. در واقع مرور سرنوشت آنها برای ساکنان امروز سیستان درس عبرتی است تا دچار آخرالزمانی از نوع شهر سوخته نشوند. بعد از احداث سد کمال‌خان، سیستان روزبه‌روز به موقعیت آخرالزمانی خود نزدیکتر شده است. تعطیلی کشاورزی، کمبود آب شرب، قطعی برق، ورود گردوغبار به اماکن مسکونی، پیشرفت بیابان‌ها، خشکیدن دریاچه و تعطیلی صید و صیادی، تهدید سلامت، کمبود امکانات رفاهی، از بین رفتن دام و … بدتر از آن مهاجرت، یأس و نومیدی، بیکاری و از همه بدتر بی‌تفاوتی مسئولان در شنیدن صدای مردم، وعده‌های نافرجام، رقابت بر سر تصاحب کارهای نکرده، اجرایی کردن پروژه‌هایی که حیات سیستان را به مخاطره می‌اندازد، هدررفت بودجه برای فعالیت‌های بی‌نتیجه و…
نگارنده، تصویر روشنی از آخرالزمان ندارد، اما معلق شدن گردوغبار در هوا درحالی‌که شعاع دید به چند متر محدود می‌شود، برای هر انسان صبور و شجاعی دهشتناک است. این همه اتفاقات بد در زمانه‌ای اتفاق می‌افتد که علم برای نمونه‌هایی از این دست راهکار دارد، اما در کمال سوءمدیریت‌ها، فرصت‌ها هدر رفت تا امروز حیات با افتخار سیستان، امری دور از ذهن به نظر رسد.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *