پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | زبان پولیتیک

زبان پولیتیک





۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱:۰۳

زبان پولیتیک

بهمن‌ یکی از ماه‌های تاثیرگذار در تاریخ ما بوده و حتی سال‌ها قبل از انقلاب اسلامی که در بهمن۵۷ رخ‌داد، بهمن همیشه آبستن حوادث مهمی بوده که یکی از آن‌ها تصویب قانون مطبوعات در ۱۰۸ سال پیش است. که در مطلبی مفصل به این ماجرا پرداخته‌ایم اما بحثی که علاقمندم در این یادداشت پیش بکشم مقدار همکاری مردم و همینطور اعتماد ایشان به رسانه‌های مکتوب کشور است،‌ سال‌هاست که رسانه‌های مختلف محلی و ملی ستون‌هایی را به نام ارتباط با مردم، یا گفت‌وگو با مخاطبین و الو روزنامه‌ی فلان و غیره دارند و قرار بر این است که مردم با تلفن تحریریه آن روزنامه‌ تماس بگیرند و از مشکلاتشان با ایشان بگویند و یا حتی به نشریه خط بدهند که از فلان مشکل بگویید و یا به فلان منطقه سر بزنید و با مردم و مسائل‌ آنها از نزدیک آشنا بشوید،‌ اما متاسفانه تا بحال نمونه‌ای به یاد ماندنی در میان این ارتباط مردمی‌ها نداریم حال باید علت را بین مردم و رسانه‌ها جست‌و جو کرد که چرا این رابطه که هرچند زمانی موفق است که ارتباطی دوطرفه با مخاطبین داشته باشد اما آنچنان اثری هم از ارتباط دو طرفه نمی‌بینیم و معمولا روزنامه‌نگارها بر منبر روزنامه می‌روند و حرف‌هایشان را به شکل یادداشت و چند سطری از زبان فلانی و غیره به مخاطب تحمیل می‌کنند اما مخاطب بیچاره هیچ نقشی نه تنها در تولید محتوا ندارد و به عکس رسانه‌های همه‌ی دنیا که بر اساس ذائقه‌ی مخاطب تولید می‌شوند،‌اینجا بارها شاهد این بوده‌ایم که مثلا مطلبی درباره‌ی فلان هنرمند که در کشور خودش هم آنچنان صاحب‌نام نیست به لطف یکی از علاقمندان به هنر وی در ابعاد ۳۵۰۰ کلمه به بالا به آن هم بدون سوتیتر و یا ادبیات جذاب و کلمات خوش رکاب که مخاطب را جذب کند و نگه دارد بلکه با ادبیاتی خشن و خسته کننده و متنی مکانیکی اتفاقا نویسنده به خودش هم می‌بالد که هرکسی نمی‌تواند متن مرا بخواند و من تنها کسی هستم که فلانی را به جامعه‌ی هنر کرمان معرفی کردم حال آنکه این فلانی و تولیداتش آنچنان از دغدغه‌های مردم ما به دور است که آن مطبوعه را دور سبزی هم نمی‌پیچند.
مشکل به روزنامه نگاران هم محدود نمی‌شود و متعلق به یکی دو نسل هم نیست و مدتهاست که این زخم را برگرده داریم. برای مثال وقتی که قزاق‌ها به جهانگیر‌خان صوراسرافیل حمله می‌کنند و او را مورد ضرب و شتم و فحاشی قرار می‌دهند و کشان کشان تا باغ شاه بردند و پس از شکنجه وی و عده‌ای دیگر از آزادی‌خواهان و بزرگ‌مردان این سرزمین را به خاک و خون کشاندند،‌ در همان ابتدا وقتی در مقابل مردم کوچه‌و بازار به وی حمله ور شدند و با چوب دستی به جان میرزا جهانگیر‌خان افتادند وی فریاد می‌زد من متهم پولتیکی هستم و این راه رفتار با متهم پولتیکی نیست. که خوب قاعدتا مردم نمی‌فهمیدند متهم پولتیکی چیست و پولتیک یعنی چه؟ و شاید اگر وی گفته بود من میرزا جهانگیرخان هستم و صاحب روزنامه‌ی صور اسرافیل را می‌خواهند ببرند و بکشند شاید مردم جلوی قزاق‌ها را می‌گرفتند و اجازه‌ی این جنایت را نمی‌دادند. اما در آن روز تاریخی مردمی که از آن حوالی می‌
گذشتند، مرد آشفته‌ای را دیدند که کلماتی یعجوج و ماجوج به زبان می‌راند و قزاق‌ها او را به چوب بستند و بردند تا آدمش کنند. و احتمالا مردم مشکلی هم با همچین برخوردی نداشتند، باشد که از تاریخ پند بگیریم و وزبان ما و روشنفکران آنچنان تفاوتی با دیگر مردم و علی الخصوص مخاطب ما نداشته باشد و حداقل اطرافیان ما بدون در نظر گرفتن آگاهی و دانش بدانند که ما چه می‌گوییم و از چه حرف می‌زنیم دیگر اثر‌گذاری کلام پیش کش.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *