پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | آنها که پای در میدان حفاظت گذاشتند

گزارش میدانی «پیام ما» از وضعیت همیاران پارک ملی گلستان

آنها که پای در میدان حفاظت گذاشتند

یک محیطبان: در تعقیب شکارچیان بودیم که شروع به تیراندازی به سمت ما کردند‌. اسلحه نداشتیم و تنها کاری که از دستمان برآمد جیغ و فریاد بود





آنها که پای در میدان حفاظت گذاشتند

۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ۰:۰۰

پارک ملی گلستان با 13 پاسگاه فعال‌، تنها 36 محیطبان دارد‌، این در حالی است که به واسطه کمبود پرسنل اداری، برخی از آنها ناچارند وظایف دیگری هم انجام دهند. در چنین وضعیتی هر پاسگاه، سه نیرو هم در اختیار ندارد ضمن این‌که با توجه به شیفتی بودن شغل محیطبانی، در یک شیفت گاه یک محیط‌بان می‌‌ماند و یک پاسگاه. برای جبران این شرایط همیاران چند سالی است به یاری پارک آمده‌اند‌. همیاران از روستاهای حاشیه پارک در دو استان گلستان و خراسان شمالی هستند و همین موضوع سبب شده تا اشراف کاملی به منطقه داشته باشند و در کنار آن باعث ترغیب محلی‌ها به ترک شکار یا تخلف در این منطقه شوند. همیاران گرچه توانسته‌اند خلأ حفاظتی را در پارک ملی گلستان پر کنند‌، در زندگی‌شان حفره‌های زیادی به لحاظ مالی، بیمه و حفاظت از جان‌شان وجود دارد.

 

از ساختمان مهمانسرای «تنگراه» که بیرون آمدیم دماسنج ماشین هوای منفی 8 درجه را نشان می‌داد‌، انگشتان پا و دستمان در همان چند لحظه بیرون آمدن یخ زده بود،‌ صبح احتمالا هوا از این هم سردتر بوده،‌ چون هواشناسی هشدار موج هوای سرد و رسیدن به دمای منفی 15 درجه در گلستان را در دی ماه 1401 داده بود. به سمت پاسگاه «میرزابایلو» رفتیم و از آنجا راهی پاسگاه محیطبانی «آلمه» شدیم. سرما همینجور خودش را از درز ماشین به درون می‌‌کشید و انگشتان یخ زده پایمان در کفش، وضعیتی دردناک به خود گرفته بود. در حوالی جاده چشممان به «مهدی اکرمی» و «محمدعلی صفری» دو همیار محیط‌بان پارک ملی گلستان افتاد. هر دو از صبح زود که احتمالا از منفی 10 درجه هم سردتر بوده بیرون آمده و در آن زمان که آنها را دیدیم ساعت‌ها از گشت‌زنی‌‌شان می‌گذشت. آنها به ما گفتند طلوع و غروب آفتاب زمان خوبی برای شکارچی‌هاست و باید در این زمان مراقبت بیشتری داشته باشیم.

 

 

تنها توانستیم جیغ و فریاد کنیم
مهدی اکرمی 34 ساله است،‌ از زمانی که «مهدی تیموری» به عنوان مدیر پارک ملی گلستان انتخاب شده،‌ به عنوان همیار شروع به فعالیت کرده و تا دی 1401 که ما او را در میانه راه میرزابایلو و آلمه دیدیم،‌ در سه پاسگاه «آلمه‌»، «سولگرد» و «پاسگاه چوبی» خدمت کرده بود. اکرمی اهل شهر «قاضی» خراسان شمالی است. شهری با بیش از دو هزار نفر جمعیت در همسایگی گلستان و شهرستان جاجرم و آشخانه. هفت نفر دیگر جز اکرمی هم از شهر قاضی همیار محیطبان پارک ملی گلستان هستند. چشم‌انداز او این است که روزی به عنوان محیطبان استخدام شود و بتواند با آرامش بیشتری خدمت کند. کار کردن به عنوان محیطبان رسمی به او این اجازه را هم می‌دهد که سلاح حمل کند و در برابر شکارچیان مسلح دست خالی نباشد. «یک بار در تعقیب شکارچیان بودیم که شروع به تیراندازی به سمت ما کردند‌، اسلحه نداشتیم و تنها کاری که از دستمان برآمد جیغ و فریاد بود. همین فریادها آنها را فراری داد.» او معمولاً روزی بین 12 تا 15 کیلومتر در میان تپه‌ها و کوه‌های منطقه گشت‌زنی می‌‌کند البته مواردی شده که با اسب یا موتور این کار را انجام دهد. اکرمی مانند محیط‌‌بانان 5 روز مرخصی است و 5 روز در پاسگاه خدمت می‌کند‌.

 

 

 

مدیریت همه‌اش قوت است و ضعف ندارد
محمدعلی صفری نزدیک به پنج سال است در پارک به عنوان همیار فعالیت می‌کند. او هم مانند اکرمی در انتظار استخدام شدن است. محمدعلی با شکارچیان درگیری داشته،‌ با این حال از خوش‌شانسی‌اش هر دفعه محیطبان رسمی در کنارش بوده که تفنگ داشته و حس بی‌‌پناه بودن را به آن درجه که مهدی تجربه کرده، نداشته است. او 36 ساله و اهل روستای تنگراه است. به نظر محمدعلی صفری مدیریت پارک ضعف ندارد و همه‌اش قوت است. به گفته او مهندس تیموری سعی می‌کند با همه برخورد خوبی داشته باشد و همین وضعیت پارک را بهتر کرده است.

 

 

 

یک بله محکم
«سعید قربانپور» پسر محیط‌بان قربان‌پور از محیط‌بان رسمی پارک است‌ که به عنوان همیار فعالیت می‌کند. او هم اهل روستای تنگراه است. سعید 27 ساله و 4 سال است که مشغول به خدمت در پارک ملی است. درآمد پایین تنها چالشی است که او در کارش با آن مواجه است‌، والّا تحمل هوای سرد و سختی کار و دوری از خانواده آن‌چنان آزارش نمی‌دهد. می‌‌گویم اگر به چهار سال پیش برگردی آیا باز هم همین شغل را انتخاب می‌کنی؟ پاسخ سعید قربان‌پور به این سوال یک «بله» محکم است. او هزار بار که به عقب برگردد باز به عنوان همیار در پارک ملی گلستان فعالیت می‌کند،‌ حضور او و سایر همیاران در کنار محیطبانان باعث شده افزایش قابل توجه حیات‌وحش را داشته باشند و بتوانند کارنامه موفقی را از خود به جای بگذارند.

مسیر شکارچیان را می‌شناسم
«امید هادیان» 27 ساله‌، ترکمن و اهل روستای «زاب» است. شش سال قبل و پیش از آنکه مهدی تیموری مدیریت پارک را به عهده بگیرد به شکل موقت همیار بوده و هر وقت نیاز به همکاری او بود‌، کمک حال محیطبانان می‌شد‌، با پدرش به پاسگاه‌ها رسیدگی می‌کرد و مراقب اسب‌‌ها بود. با تغییر مدیریت پارک‌، امید هم همیار ثابت پارک ملی گلستان شد. با این حال ثابت شدن به معنی تمام شدن مشکلات برایش نیست. هزینه رفت و آمد را باید خودش بپردازد‌، حقوق ثابتی ندارد‌، برای بیمه با مشکل مواجه هر چند منتظر است این چالش‌‌ها برطرف شود. مواردی هم پیش آمده که با متخلف درگیر شده و نداشتن سلاح او را از عملکرد موثر بازداشته است. «با متخلف در باب قزل مواجه شدیم،‌ آنها اسلحه داشتند و ما را تهدید کردند، ما نتوانستیم چندان که باید کاری کنیم.» حضور امید هادیان به عنوان همیار باعث شده برخی اهالی زاب از سر رفاقت و رودربایستی که با او دارند، شکار نروند. «مسیرهایی که شکارچیان تردد می‌کنند را می‌شناسم و همین هم باعث می‌شود آنهایی که رفاقت هم ندارند‌، به سختی برای شکار بروند.» همین موضوع گروهی از اهالی که دست‌شان از تخلف در منطقه کوتاه شده برخوردهای بدی با او داشته باشند. هادیان به خنده می‌گوید: «اینها مشکلات این شغل است.» اگر 5 سال به عقب برگردیم،‌ یعنی زمانی که امید 22 ساله و دنبال شغل بود‌، آیا باز هم سراغ همیار شدن می‌رفت؟ پاسخ مثبت است. «من علاقه شدیدی به پارک و این شغل دارم. قبل از اینکه همیار شوم هم برای گشت و گذار به پارک می‌رفتم برای همین تصمیم گرفتم همیار شوم.» البته این علاقه شدید با سختی شدیدی هم همراه است. 5 ساله قبل تورم به اندازه یکی دو سال گذشته نبود، شرایط زندگی تغییر کرده در حالی که حقوق همیارها همچنان اندک است. امید هادیان نه زمین کشاورزی دارد و نه دامداری. گاهی کم می‌‌آورد. «این جور وقت‌ها مهندس تیموری را اذیت می‌‌کنم می‌گوییم کاری برایمان پیش آمده که با آن خرجی برای خانواده فراهم کنیم. اگر استخدام شوم خیلی خوب است. بحث حقوق و بیمه برای ما مهم است‌، در این شغل درگیری، از اسب افتادن و صدمه دیدن و… را داریم.»
در محیطبانی علاقه مطرح است
«مهدی یزدان‌پور» در پاسگاه «میرزابایلو» به عنوان همیار مشغول به کار است. او چهار سال پیش به عنوان همیار مشغول به کار شد. به گفته خودش از زمانی که مهندس تیموری مدیریت را به عهده گرفت‌‌، برای پارک ملی گلستان سنگ تمام گذاشته است. شغل اجدادی یزدان‌پور دامداری است و هنوز بسیاری از هم‌روستایی‌هایش در رباط قره‌بیل واقع در شهرستان گرمه به همین کار مشغولند. با آغاز به کار مهدی، برخی اهالی شکار را کنار گذاشتند و با او همراهی کردند، همین رویه است که باعث شده این همیار بگوید «در حال حاضر سازمان حفاظت محیط زیست برای استخدام محیطبان دنبال افرادی با مدرک فوق‌دیپلم و لیسانس است. در محیطبانی سواد مطرح نیست‌، علاقه اهمیت اساسی دارد. محیطبان‌هایی که علاقه دارند موفق می‌شوند ولی اینکه با درس و مدرک باشد شاید چندان کمکی نکند. ممکن است یک نفر از منطقه‌ای دیگر به عنوان محیطبان در پارک ملی گلستان استخدام شود و بعد از مدتی انتقالی بگیرد و برود و یا آن حساسیتی که ما نسبت به پارک داریم را نداشته باشد.»
شکارچی می‌داند ما دست خالی هستیم
«مهدی سازنده» 40 ساله همیاری از روستای «شهرآباد» خراسان شمالی است‌. او هم مانند سایر همیاران از عدم حمل سلاح برای همیاران به عنوان یک چالش یاد می‌کند. «داشتن اجازه حمل سلاح برای حفظ جان ما مهم است،‌ شکارچی هم می‌داند که ما دست خالی نیستیم.» سازنده هم امیدوار است روزی به عنوان محیطبان استخدام شود،‌ اما تا آن روز با عشق به منطقه‌اش خدمت می‌‌کند،‌ زیرا نگهداری از پارک ملی را وظیفه خود می‌داند. اشتیاق سازنده به حفاظت باعث شده اگر متخلفی برای قطع درخت یا شکار وارد منطقه شود، اهالی روستا به او اطلاع دهند. « تا به حال با همین شیوه دو بار متخلف آتش‌سوزی و هیزم را دستگیر کرده‌ایم.» مهدی سازنده مانند سایر همیاران هزینه حمل و نقل را از جیب می‌دهد‌، خوراکش هم با خودش است و حتی هزینه کفش را هم خودش می‌دهد. عشق به محیط زیست تنها محرکه اوست هر چند معلوم نیست در این وضعیت اقتصادی تا کی جواب دهد.

به خاطر طبیعت مانده‌ام
«محمد قربان‌زاده» 30 ساله است و از سال 1392 تا الان همیار پارک بوده،‌ می‌گویم چطور در آن سال سراغ همیاری رفتی؟ «حیات‌وحش دارد نابود می‌شود‌‌، آتش‌سوزی‌های تابستانه و زمستانه را داشتیم و من تصمیم گرفتم همیار شوم. تا الان هم به خاطر طبیعت اینجا ماندم و پشیمان نیستم.» به نظر او هم اوضاع در پارک بهتر از سابق است و او الان در دسته شرکتی‌ها به حساب می‌‌آید. او که ساکن روستای لهندر است از آموزش مردم محلی به عنوان یک مولفه مهم در آگاهی‌بخشی یاد می‌کند. اینکه مردم با آموزش می‌فهمند پارک یک ثروت ملی است که در حاشیه روستایشان قرار گرفته است.
مدیریت پارک ملی گلستان در حال ساختن مدرسه راهنمایی در روستای لهندر است. این مدرسه چقدر به حفاظت کمک می‌کند؟ «نزدیک ترین روستا به ما یان بلاغ است که 11 کیلومتر فاصله دارد. هزینه‌های رفت و آمد باعث می‌شد از هر 10 دانش‌آموز پس از دوره ابتدایی تنها دو سه نفر برای راهنمایی ثبت‌نام کنند. حالا با کاهش هزینه‌ها،‌ نرخ سواد هم افزایش پیدا می‌کند و خانواده‌ها راضی خواهند بود.» به قربان زاده می‌گویم. حاضر است پسرش هم همیار شود؟ این پرسش را او با اندکی مکث پاسخ می‌دهد. «باید به شرایط و زندگی آن وقت نگاه کرد،‌ ولی می‌گذارم دوستدار محیط زیست باشد.»

چالش با دامداران
«علی محمد مولایی» اهل «دشت شاد» و 36 ساله،‌ 7 سال همیار منابع طبیعی در گالیکش بوده و حالا سه سالی می‌شود که همیار پارک ملی گلستان است. عشق به طبیعت او را به همیاری کشاند‌، هر چند او هم با مشکل بیمه و حقوق مواجه است. در دشت شاد چالش با دامداران است و همین موضوع عدم مجوز حمل سلاح را به عنوان یک چالش برای او مطرح نمی‌کند. دامداری اما داستان‌های خودش را دارد. او بارها با اهالی صحبت کرده و با نظرخواهی از آن‌ها موفق شده تعداد دام ورودی را کاهش دهد. در عین حال بالا رفتن خوراک دام،‌ یکی از مشکلاتی است که باعث می‌شود اهالی روستای دشت شاد میل بیشتری برای ورود به منطقه داشته باشند تا بتواند علوفه دام‌شان را مهیا کنند.

مشکل مالی نباشد، همیاری را دوست دارم
«محمدعلی بامدی» 40 ساله و اهل روستای تنگراه است. هشت سال به عنوان نیروی شرکتی با پارک همکاری می‌کرد و مدتی از همیاری کناره گرفته بود. دو سالی می شود که بامدی بار دیگر به پارک برگشته است. «اگر مشکل مالی نداشته باشد همیاری را خیلی دوست دارم،‌ من مشکلی برای بیمه و نداشتن مجوز حمل سلاح ندارم.» بامدی بیشتر در جاده‌ها گشت می دهد‌، بنابراین بیش از آنکه با شکارچیان مرال و… درگیر باشد‌، با کسانی که برای شکار گراز یا برداشت چوب برای کبابی و .. می‌آیند درگیر است. همینجور که ماشین حرکت می‌کند از پنجره مهدی اکرمی و محمدعلی صفری را می‌بینیم که به سمت تپه ماهورها می‌روند. دقایقی ایستان در بیرون باعث شده سرما تا عمق جان نفوذ کند و حتی یک لیوان چای گرم هم نتواند یخ‌‌‌زدگی را از بین ببرد. ما به سمت پاسگاه آلمه می‌رویم مگر آنجا بتوانیم این سرما را از تن بیرون بکشیم.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر