سایت خبری پیام ما آنلاین | چهره درخشان سید علی اکبر صنعتی

چهره درخشان سید علی اکبر صنعتی





۲۰ آبان ۱۳۹۵، ۰:۰۳

چهره درخشان
سید علی اکبر صنعتی

بخش 24
پرورشگاه صنعتی کرمان که به همت حاج اکبر صنعتی در سال 1295 تاسیس شده، بزرگانی را در دامان خود پرورده است. یکی از این بزرگان«سیدعلی اکبر صنعتی» است. سید علی اکبر صنعتی نقاش و مجسمه ساز معروف ایران است. کتاب«چهره های درخشان» نوشته حبیب یوسف زاده به روایت زندگی این هنرمند شهیر پرداخته است؛
[سیدعلی اکبر صنعتی به کرمان باز می گردد و به فرزندان یتیم خانه نقاشی آموزش می دهد.]
اولین کار او در یتیم خانه، انتخاب بچه های علاقه مند و با استعداد بود. مسئولان یتیم خانه، اتاقی را به عنوان کلاس درس در اختیار او گذاشتند و کلاس با حدود چهل نفر هنرجو افتتاح شد. در همان ماه های اول، بچه ها استعداد بسیار خوبی از خود نشان دادند که به راستی شگفت آور بود. مثل گل هایی تشنه، در انتظار آب بودند و خیلی زود شکوفا شدند. سید از پیشرفت آن ها بسیار راضی و خوشحال بود و سر از پا نمی شناخت. هنوز یک سال از شروع کلاس نقاشی در یتیم خانه نگذشته بود که به همت سید علی اکبر نخستین نمایشگاه آثار بچه های یتیم خانه در همان کلاس برپا شد.
«استقبال بی سابقه ای از نمایشگاه شد. مردم از دور و نزدیک شهر، به دیدن نمایشگاه آمدند. یتیم خانه اول بار بود که از غریبی و بی پناهی به در می آمد. با برپایی نمایشگاه، جماعتی که تا آن زمان هیچ پایشان به یتیم خانه نرسیده بود و یا با نام یتیم خانه بیگانه بودند، اندیشه و شوق کمک به یتیم خانه در آن ها زنده شد. هر کس به نسبت دارایی و توان خود پول و هدایایی به بچه ها پیشکش کرد.»
سید در تابستان همان سال با کمک بچه ها، کارگاه قالی بافی را هم راه انداخت. خودش تا نیمه شب نقشه های قالی را می کشید و به بچه ها می داد تا روی قالی پیاده کنند.
تمام روزها و نیمی از شب ها را بی وقفه و بدون خستگی کار می کرد. روزها از این که اشتیاق مردم و بچه های یتیم خانه را می دید، به وجد می آمد و لبخند شادی و رضایت از چهره اش محو نمی شد و شب ها وقتی به خانه برمی گشت، دلش گرم بود به مهربانی های همسرش که منتظر بود و بیشتر از هر کس دیگری او را در کارهایش تشویق می کرد.
«او با صبر و تحمل بسیار، شوریدگی ها و بی قراری های مرا به جان و دل می پذیرفت و دم برنمی آورد. همسرم نقشی عمده و سرنوشت ساز در ادامه زندگی هنری من داشته است. او همیشه مرا یار بوده است تا بار. عمری قانع و صبور، با تمام مشکلات و نابسامانی های زندگی من کنار آمده است. در سال هایی که من و او و بی بی با چند بچه کوچک در دو اتاق زندگی می کردیم، خودش را با بی بی و بچه ها در یک اتاق زندانی می کرد و اتاق دیگر را برای پیشبرد کار من و آسودگی خیال من، به من وا می گذاشت. تازه همان یک اتاق دیگر را هم من دائماً با دست و پای آغشته به گل و گچ و رنگ برهم می زدم و آلوده به گچ و گل و رنگ می کردم. او با متانت و حوصله تمام دائما جارو به دست در هر رفت و آمد من، اتاق را جارو می کرد.»
بعد از دو سال کار و تلاش دائم و ساختن مجسمه هایی در گوشه و کنار یتیم خانه و کشیدن چندین تابلو رنگ و روغن و ساختن تابلوهایی به صورت موزائیک سنگ، روزی سید به فکر افتاد که به یادبود و احترام حاجی، مسجمه بزرگی از سر او را در وسط حیاط یتیم خانه بسازد.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *