سایت خبری پیام ما آنلاین | از کنار صندل تا نخلستان‌های رودبار

از کنار صندل تا نخلستان‌های رودبار





۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۰:۲۸

از کنار صندل
تا نخلستان‌های رودبار

حکیمی که هفت قرن پیش ارزش سفر و تجارب حاصل از آن را دریافته بود، چه خوش سروده است که:«بسیار سفر خواهد تا پخته شود خامی» و چه محمل مناسبی است سفر برای کسانی که می خواهند پختگی را بیاموزند. عبارت دیگری است که «تجربه ارزشمندتر از علم است» اگر تجربه را مساوی با علوم حسی بگیریم می توان این گونه نتیجه گرفت که علم حسی از علم تئوری بالاتر و برتر است. و علم حسی از جامعه و آداب و رسوم و باورها در سفر چه قابل دست رسی است!
هنگامی که از خوش آب و هوایی و لطافت آب و هوای یک منطقه توصیفی را می شنویم، تنها راه فهم واقعی این توصیف سفر است. بستن بار و بندیل و رحل افکنی در مکان مورد نظر!
شاید که نه حتما به همین دلیل بوده که بزرگانی چون سینوهه، ناصر خسرو، مارکوپولو و دیگران، تن به رنج سفر می سپردند تا از چند و چون زندگی مردمان اعم از آداب و رسوم و آیین و شغل و زراعت و صناعت و تجارت شهرهای مورد بازدید خود مطلع شوند.
تجربه، نگاه و لمس آن چه که در یک شهر و روستا می گذرد، به معرفتی به مراتب بالاتر از آن چه که بر چهره سفید کاغذ نگاشته می شود، به انسان می دهد.
روزهای یک شنبه و دوشنبه دو گزارش از سفرهایی که به روستاهای جنوب استان داشتم منتشر شد. روستای بی نام و روستای پنگ.
اما فارغ از آن سفرنامه ها و گزارش ها لازم دانستم چند نکته را به صورت خرده روایت بنویسم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید؛
کنار صندل: نام کنار صندل سال هاست که بر سر زبان ها افتاده است. زیرا مکانی است که هم برای باستان شناسان مهم است و هم مورخان و دوست داران گردشگری و صد البته برای ساکنان منطقه که سالیان متمادی از محرومیت رنج می بردند و رسانه های گروهی جز از کمبودهای آنان نمی نوشتند و نمی گفتند و به تصویر نمی کشیدند. اما این بار کنار صندل آمده بود تا همه این کمبودها را یک جا جبران کند. لنز دوربین های جهان به یک باره به این سو چرخید تا تمدنی را ثبت کند که گفته می شود قدیمی تر از تمدن بین النهرین است.
وقتی که به جیرفت رسیدیم وقت مان بسیار تنگ بود. معمولاً خبرنگاران وقت کمی دارند. عصر آن روز تصمیم بر این بود تا از سد جیرفت دیدن کنیم. مسافتی طولانی را پیمودیم تا به سد رسیدیم. اما به در بسته خوردیم. نگهبان گفت:«ورود تا اطلاع ثانوی ممنوع است!» و بازگشتیم.
راه کنار صندل را در پیش گرفتیم. گفتند از جیرفت تا کنار صندل تقریباً 30 کیلومتر است. با این ذهنیت که حدود 30 دقیقه دیگر آن جا خواهیم بود حرکت کردیم. اما جاده ای که به این تپه های باستانی ارزشمند می رسید، تا چشم کار می کرد، سرعت گیر داشت. سرعت گیرهای فراوان که پای حرکت مان را کند می کرد. آن قدر که وقتی به تپه کنار صندل رسیدیم هوا کاملاً تاریک شده بود. امکان نگاه دقیق گرفته شده بود. در آن تاریکی با نور چراغ قوه موبایل توانستیم از جاهای مختلف آن دیدن کنیم. آسمان پرستاره کنار صندل بسیار زیبا می نمود.
لباس بلوچی: همان شب به رودبار رفتیم. برای این که قرارمان روستاهای آن شهرستان بود. قبل از آن با اقوام یکی از همکاران که در رودبار، روزگار می گذراند، هماهنگ کرده بودیم. به استقبال مان آمد. لباس سپید بلوچی بر تن داشت. خنده رو و مهربان بود. راه افتاد و ما هم به دنبالش رفتیم. به یک خانه با حیاط بزرگ رسیدیم. ساعتی در مهمان خانه به گفت و گو نشستیم. در بین صحبت های مان گفتم. لباس بلوچی به نظر لباس زیبا و راحتی می آید. گفت:«خیلی خیلی راحته! اما حیف که گیر می دهند.» گفتم:«این که لباس مردم این منطقه است. همه همین لباس را می پوشند.» گفت:«در مسافرت ها ایراد می گیرند. یک بار با خانواده به مقصد مشهد حرکت می کردیم. من هم به خاطر طولانی بودن راه و زمان رانندگی تصمیم گرفتم با لباس بلوچی بروم که راحت باشم. اما در یکی از پلیس راه ها فقط به خاطر لباسم، من و زن و بچه هایم را معطل کردند.» و من متأثر از این که چرا لباسی که یادگار اجداد و نیاکان یک قوم است باید به نمادی برای…. تبدیل شود. مگر نه این است که مردمان این منطقه بی اعتنا به انواع مدها و آلامدهای یک قرن اخیر مقاومت و اصالت فرهنگی خود را حفظ کرده اند. پس چرا باید به تلاش آن ها این گونه پاسخ داده شود. در طول سفر از الطاف این هم وطن رودباری برخوردار بودیم. در حالی که هیچ گونه وظیفه ای هم در قبال ما نداشت و تنها به حکم انسانیت و اصالت فرهنگی خود ما را همراهی می کرد. چه خوب بود که این لباس به عنوان پوشش مهمان نوازی و مهربانی به هم وطنان معرفی می شد. واقعیتی پنهان!
لباس بلوچی نیز به دو نوع زنانه و مردانه تقسیم می شود. لباس های زنانه و مردانه سنتی تفاوت های زیادی با هم دارند. لباس مردانه بسیار ساده است و تنها با 5 متر پارچه سر و تهش به هم می آید. اجرت دست خیاط هم برای دوخت یک دست لباس نهایتاً 30 هزار تومان است. اما تهیه لباس بلوچی زنانه به این راحتی ها نیست. قریب 70 درصد سطح لباس زنان بلوج را سوزن دوزی تشکیل می دهد. نحوه دوخت شان به پته کرمان شبیه است البته با طرح هایی که خاص لباس های بلوچی است. این طرح، زی آستین نامیده می شود. قیمت یک لباس بلوچی زنانه بین 500 هزار تومان تا 15 میلیون تومان آب می خورد.
نخل: نخل از عناصر طبیعی جنوب استان است. علاوه بر برداشت محصول خرما که در اواخر شهریورماه انجام می شود، شاخه و برگ های این درخت زیبا برای عشایر، جنبه کاربردی دارد. شاخه های درخت خرما برای ساخت کپر استفاده می شود. صنعت حصیربافی نیز وابسته به همین درخت است. زنان عشایر برگ های خشکیده درخت خرما را در آب می خیسانند. و بعد از این که آب آن ها خشک شد شروع به بافتن حصیر می کنند. حصیرهایی که روی کپر پهن می کنند و همچنین به عنوان فرش در کف کپرها پهن می کنند. ساختن جارو نیز یکی از دیگر از کاربردهای چوب و برگ خرماست.
کشاورزی: شغل اصلی مردم جنوب کشاورزی است. خاک حاصل خیز و آب و هوای منحصر به فرد این منطقه باعث شده که کشاورزان در طول سال کمتر طعم بیکاری را بچشند. تنوع محصولات زراعی یکی از ویژگی های این مناطق است.
کشت محصولات در فصل پاییز در فضای گلخانه ای صورت می گیرد. در این جا نیز شاخه های نخل نقش ستون گلخانه ها را ایفا می کنند. شاخه ها به صورت منحنی روی زمین قرار می گیرند و نایلون های عریض به عنوان سقف و دیوار روی این ستون های خرمایی قرار گرفته و گلخانه تشکیل می شود.
در روستای مختار آباد رودبار مزرعه ای را دیدیم که پوشیده از لیوان های یک بار مصرف واژگون بود. با کشاورزان منطقه صحبت کردیم. در حال کشت بذر خیار بودند و روی هر بذر لیوانی را به صورت واژگون قرار می دادند و دور لبه های لیوان نیز مقداری خاک می ریختند تا در جای خود محکم شود. کشاورزان می گفتند:«برای جلوگیری از برچیدن بذرها توسط پرندگان این کار را می کنیم. پس از این که بذرها سبز شدند و از زمین سرزدند لیوان ها را جمع می کنیم و برای سال آینده دوباره استفاده می کنیم.»
به این فکر می کردم که اگر باد این لیوان ها را به این سو و آن سو بکشاند چه بر سر طبیعت زیبای این روستا خواهد آمد.
ارتباطات: ارتباطات بیش از آن که ما فکر کنیم، کوه و دشت و دمن را پشت سر نهاده و در جوامع مختلف ریشه دوانده است. همه از موبایل و نرم افزارهای موبایلی استفاده می کنند. اهمیت شبکه های اجتماعی بر همه معلوم شده است. بسیاری از روستاهای دورافتاده از نعمت اینترنت برخوردار هستند. کامپیوتر، لپ تاپ و تبلت به ابزاری معمولی تبدیل شده و هر کسی با هر سطح سوادی از آن بهره می برد. پس بشر امروز در هر کجا که زندگی بکند و با همه کمبودها، دریچه ای دارد که از آن می تواند حوادث جهان را رصد و در حد توان خود تحلیل نماید. پس در دنیای امروز دیگر نمی توان فردی را تنها به دلیل این که شهری است یا روستایی در زمره انسان های کم اطلاع و یا مطلع قرار داد.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *