پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | چهره درخشان سید علی اکبر صنعتی

چهره درخشان سید علی اکبر صنعتی





۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۰:۲۷

چهره درخشان
سید علی اکبر صنعتی

بخش 20
پرورشگاه صنعتی کرمان که به همت حاج اکبر صنعتی در سال 1295 تاسیس شده، بزرگانی را در دامان خود پرورده است. یکی از این بزرگان«سیدعلی اکبر صنعتی» است. سید علی اکبر صنعتی نقاش و مجسمه ساز معروف ایران است. کتاب«چهره های درخشان» نوشته حبیب یوسف زاده به روایت زندگی این هنرمند شهیر پرداخته است؛
[سید علی اکبر صنعتی عدم علاقه خود را به نقاشی مینیاتور به استادش اعلام می کند. استاد با او وارد گفت و گو می شود.]
استاد بهزاد گفت:«پسرجان! تو استعداد قابلی در کار نقاشی مینیاتور داری، اما متاسفانه هم خودت می دانی و هم من که جایت در این مدرسه نیست. مینیاتور و نقشی قالی و کاشی، روحی آرام و صبر و قراری تمام می خواهد که تو اصلا نداری. تو این جا را با یتیم خانه اشتباه گرفته ای. این جا، جای هنر آفریدن است نه غصه خوردن. منتظر باش، ابوالحسن خان که از فرنگ برگشت، دست تو را توی دست او می گذارم. از کجا که به جای طراحی از روی مجسمه حاج مقبل، خودت مجسمه ساز نشوی.
وقتی استاد ابوالحسن صدیقی از سفر برگشت، طاهرزاده بهزاد به قول خودش وفا کرد و سید را پیش او برد و آن هم را به هم معرفی کرد. بین سید و استاد صدیقی خیلی زود رابطه ای صمیمی برقرار شد و به یکدیگر علاقه مند شدند. استاد وقتی با گذشته سیدعلی آشنا شد، محبتش بیشتر شد.
«درست نمی دانم، مرحوم طاهرزاده بهزاد قبلا درباره من به استاد ابوالحسن خان صدیقی چه گفته بود. همین قدر می دانم که وقتی خدمت ایشان رسیدم، خیلی با خودش رویی و محبت تحویل گرفتند. اولین سوالی که کردند این بود که من از مجسمه سازی چه تجربه ای دارم. گفتم هیچ. فقط در کودکی گاهی با گل خیس چیزهایی به اسم مجسمه ساخته ام. با خنده گفت: پس کلاس دیده ای!»
آنها از فردای آن روز دست به کار شدند و استاد با حوصله تمام طرز تهیه گچ خیس را برای ساختن مجسمه به شاگردش یاد داد. این که چه طور باید آب را به گچ اضافه کرد تا درست و حسابی آماده شود و بعد هم یک سری اصول و ریزه کاری های دیگر را. تا مدت ها، کار سید ساختن گچ و درست کردن مجسمه های کوچک و بزرگ بود. بیشتر وقت ها سر و رویش از گچ سفید می شد. هر آدمی را که می دید دلش می خواست مجسمه اش را درست کند.
«یادش بخیر مستخدم صبور مدرسه را! خدا می داند چه قدر او را آزار دادم. چون جا و مکانی هم نداشتم و شب ها هم در اتاقکی گوشه مدرسه به سر می آوردم- هر غروب، مدرسه که خلوت می شد- او می آمد مدل من می شد. اول که تجربه ای نداشتم، هرچه کوشش می کردم حس و حالت او را آشکار سازم، موفق نمی شدم، اما او با حوصله بود و رفیق و مونس لحظه های تنهایی من. می گفت: آقای سید علی اکبر! غصه نخور، اگر قرار باشد برای یاد گرفتن و موفقیت در کارت مرا هم گچ بگیری، آماده ام»
سید به زودی استعداد خود را در مسجمه سازی نشان داد و در مدتی کوتاه، با فوت و فن این کار آشنا شد. استاد صدیقی بعدها در خاطراتش می گفت: «آقا سیدعلی اکبر خیلی خیلی پاکیزه کار می کرد. در مجسمه ها و نقاشی های او حس و حالتی بود که آدم را تا مدت ها به فکر وامیداشت… از ابتدا دنبال دل خودش بود. همیشه در پی یافتن موضوعاتی بود که بتواند صحنه ای از زندگی سخت آدم های محروم را نشان بدهد.»

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *