پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | چهره درخشان سید علی اکبر صنعتی

چهره درخشان سید علی اکبر صنعتی





۹ آبان ۱۳۹۵، ۲۲:۵۵

چهره درخشان
سید علی اکبر صنعتی

بخش 19
پرورشگاه صنعتی کرمان که به همت حاج اکبر صنعتی در سال 1295 تاسیس شده، بزرگانی را در دامان خود پرورده است. یکی از این بزرگان«سیدعلی اکبر صنعتی» است. سید علی اکبر صنعتی نقاش و مجسمه ساز معروف ایران است. کتاب«چهره های درخشان» نوشته حبیب یوسف زاده به روایت زندگی این هنرمند شهیر پرداخته است؛
آن روز شاید یکی از تلخ ترین روزهای زندگی سید بود. احساس می کرد از یتیم خانه کرمان به یتیم خانه هنر ایران آمده است. چاره ای نبود؛ آمده بود تا بماند و ماند. تصمیم گرفت در کلاس درس استاد طاهر زاده بهزاد، نقاشی مینیاتور یاد بگیرد. با جدیت دست به کار شد. در مدرسه روزی یک ریال پول توجیبی برایش تعیین کرده بودند. درکمتر از دو ماه، به خوبی درکارش پیشرفت کرد، تا حدی که استاد، طرح های او را به شاگردان دیگر نشان می‌داد و می گفت که از سید الگو بگیرند.
«تنها ایراد کار من از نظر استاد این بود که از رنگ آمیزی نقاشی هایم پرهیز می کردم. دائما با دلواپسی تذکر می داد که رنگ آمیزی را هم شروع کنم، اما من زیربار نمی رفتم. حالا چرا؟ خدا می داند! احساس شرمندگی می کردم، فکر می کردم به این راه که بیفتم بی عاری پیشه کرده ام. بخودم، به بی بی، به پند و اندرزهای مرحوم حاجی، به درد و رنج برادران محروم و بی پناهم خیانت کرده ام».
سیدعلی اکبر حرف های حاجی را در موقع خداحافظی خوب به یاد می آورد که می گفت:«تو باید با نقاشی هایت، به افشای درد محرومحان و ستم دیدگان جامعه بپردازی! نباید دنبال ذوق و سرگرمی خودت باشی! یک نقاش می تواند مثل یک سخنران توانا، با نقاشی هایش حرف بزند و جامعه را آگاه و بیدار بکند…» سیدعلی اکبر احساس می کرد کشیدن صحنه های لطیف مینیاتور، با روحیه اش چندان سازگار نیست. او طعم فقر و تنگدستی را چشیده بود. گرسنگی و پا برهنگی را می فهمید و به همین خاطر نمی توانست نقاشی ای بکشد که در آن، آدم ها با خیالی آسوده، زیرسایه درختان گل لم داده و به صدای ساز و آواز گوش سپرده اند. آینه دل او میانه ای با انعکاس این تصویرها نداشت. به همین خاطر بعد ازچند ماه سرگردانی و وقت گذرانی در مدرسه، روزی به فکر افتاد که به حرف دلش گوش کند. تصمیم گرفت به جای کشیدن نقاشی های مینیاتور، از روی یک مجسمه گچی نقاشی کند.
این مجسمه را استاد ابوالحسن خان صدیقی ساخته بود. مسجمه مرد کوری به نام حاج مقبل بود که در میدان بهارستان تهران نی می نواخت و با پولی که مردم به او می دادند، روزگار می گذارند. مجسمه حاج مقبل کور را در وسط حیاط مدرسه ساخته بودند و علی اکبر به راحتی می توانست از پنجره کلاس آن را ببیند و از رویش طراحی کند. روزی وقتی سیدعلی اکبر محو تماشای مجسمه بود، استادش طاهرزاده بهزاد، طراحی او را دید و شروع کرد به گلایه و نصحیت کردن او. وقتی سرزنش ها و پند و اندرزهای استاد تمام شد. طاقت سید هم تمام شده بود. خیلی وقت بود که می خواست حرف دلش را با استادش در میان بگذارد. بنابراین رک و راست به او گفت که کشیدن نقاشی مینیاتور را دوست ندارد. موقع کشیدن آن ها از خودش خجالت می کشد. وقتی سید حرف‌هایش را زد و سبک شد، هر دو مدتی ساکت بودند.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر