پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | سعیدی؛ مدیر کتاب فروشی «فرهنگ» انتقاد کرد: منع نوجوانان از کتاب خوانی، به بهانه درس

سعیدی؛ مدیر کتاب فروشی «فرهنگ» انتقاد کرد: منع نوجوانان از کتاب خوانی، به بهانه درس





۴ آبان ۱۳۹۵، ۰:۳۱

سعیدی؛ مدیر کتاب فروشی «فرهنگ» انتقاد کرد:
منع نوجوانان از کتاب خوانی، به بهانه درس

کتاب، کالایی فرهنگی است که هر روز مهجورتر از دیروز است. این روزها مُد شده که همه تقصیر کتاب نخوانی جامعه را بر گردن تلویزیون و اینترنت و شبکه های اجتماعی بیندازند و به راحتی همه نهادهایی را که در جهت تقویت کتاب و کتاب خوانی تلاش «نمی کنند» را تبرئه کنند. «محمد مهدی سعیدی» مسوول کتاب فروشی فرهنگ نیز بخشی از این تقصیر را به عهده شبکه های اجتماعی می گذارد؛ اما هم چنان معتقد است که نهادهای فرهنگی در طول همه این سال ها کم کاری کرده اند. این فعال فرهنگی، عامل اصلی بیگانگی جامعه با کتاب را در تربیت دوران کودکی مردم جست و جو می کند و بخشی از عملکرد والدین، آموزش و پرورش، اداره ارشاد اسلامی و دیگر نهادهای ذی‌‌ربط مربوط می داند. سعیدی متولد 1333 است. از سیزده سالگی کار را در کتاب فروشی پدرش آغاز کرده و پس از آن نیز این حرفه شریف را ادامه داده است. وی می گوید:«روزها به کتاب فروشی می رفتم و بعد از ظهرها ساعت 6 به مدرسه می رفتم. دبیرستان را شبانه در شاپور خواندم و دیپلم گرفتم.»
این کتاب فروش کهنه کار از سال های آغازین انقلاب اسلامی خاطره دارد و فراز و نشیب بازار کتاب را در چهل سال اخیر با تمام وجود لمس کرده است. از روزهایی که همه با شور و التهاب هر چه تمام تر کتاب هایی با مضامین انقلابی می خریدند. تا سال هایی که رمان و کتاب های شعر انیس کتاب خوانان بود و تا امروز که جوانان در سودای ثروتمند شدن کتابچه های «چگونه ثروتمند شویم» و« چگونه مدیر شویم و چگونه… را جست و جو می کنند. سعیدی در گفت و گو با صفحه کرمون از زیر و بم کتاب فروشی می گوید؛
سعیدی می گوید که از سال 1355 پروژه فضای باز سیاسی توسط شاه در ایران ایجاد شد. بسیاری از کتاب ها که مجوزشان سال ها معطل مانده بود، سال 55 به بعد مجوز گرفتند. سال 1357 که انقلاب به اوج خود رسید، شور کتاب و کتاب خوانی جامعه را فراگرفت. کتاب فروشی ما در بازار بزرگ قرار داشت. کتاب های دکتر شریعتی معروف به کتاب های جلد سفید(بدون مجوز) را عرضه می کردیم. این در حالی بود که بسیاری از کتاب فروش ها جرأت نمی کردند کتاب های شریعتی یا رساله امام را بیاورند. خاطرم هست کتاب با تیراژ هزار جلد خریدم و به کرمان آوردم. کتاب در خصوص جنایات آمریکا در ویتنام و بخشی هم درباره شکنجه ساواک در ایران بود. هزار جلد را فروختیم و هنوز تقاضا بود. الآن کتاب 2 جلد و 3 جلد از تهران سفارش می دهیم. شور انقلابی باعث شده بود که کتاب هایی با این مضامین بیش تر فروخته شود. کتابی تحت عنوان«میراث خوار استعمار» بود که در بسته های 150 تایی می آوردم و می فروختم.
خاطرم هست که در سال 57 انتشارات سحاب کتاب قصه های مجید را چاپ کرده بود. در آن سال کسی قصه های مجید را نمی خرید. همه کتاب انقلابی می خواندند. هوشنگ مرادی کرمانی به مغازه ما سر می زد. کتاب هم تنها با حمایت و معرفی کتاب فروش خریدار داشت. یعنی اگر کتاب فروش، کتاب را معرفی می کرد مردم می خریدند. ما هم اگر کسی کتاب کودک و نوجوان می خواست کتاب را معرفی می‌کردیم.
بعداً قصه های مجید از رادیو پخش شد. کیومرث پوراحمد آن کتاب را به صورت فیلم نامه در آورد و از تلویزیون پخش شد. شهرت هوشنگ مرادی کرمانی و قصه های مجید نزد عامه مردم از همان جا آغاز شد.
بعد از آن هم با وقوع جنگ ایران و عراق کتاب های دیگری رواج پیدا کرد. رمان و شعر و… مدتی هم کتاب های ذبیح الله منصوری فروش بالایی داشت. الآن کتاب هایی که راجع به شیوه پول درآوردن و… باشد فروش دارد. کمتر کسی کتاب‌های ادبی، فرهنگی و فلسفی می خواند. اینترنت و بازی های رایانه ای نیز بازار کتاب را خراب تر کرده است.
اولین کتابفروشی
نمایشگاهی کرمان
سال 1357 محلی را در نزدیکی سه راه شمال جنوبی دایر کردیم که 250 متر فضای همکف داشت. قبلاً مرسوم نبود که فروشنده، شخصاً قفسه های کتاب را بگردد و کتاب انتخاب کند. بلکه به این صورت بود که مشتری کتابی را درخواست می کرد و کتاب فروش هم کتاب را به مشتری می داد. ما این فرصت و امکان را به مشتری دادیم که خودش کتاب را انتخاب کند. این اولین باری بود که کتاب را به صورت نمایشگاهی می فروختیم. ماهیانه 6 هزار تومان اجاره می دادیم. سکه تمام بهار آزادی 400 تومان بود. به پول امروز 15 میلیون تومان می شود. یعنی روزی نیم سکه بهار آزادی اجاره بهای ساختمان بود. بعد از دو سال توانستیم محل فعلی را که ساختمان یک نانوایی بود، بخریم و به شکل کتاب فروشی درآوریم. پدر و برادرم و من شروع به کار کردیم. از سال 1360 این جا هستیم.
شغل خانوادگی
پدربزرگم قناد بود. بسیاری از شیرینی سازهای یزد از شاگردان پدربزرگ من بوده اند. پدر و عموهایم کتاب فروش بودند. عموی من «رضا سعیدی» در سال 1310 خورشیدی کتاب فروشی گلبهار کرمان را در کوچه بانک سپه راه اندازی کرد. پدرم با عمویم به صورت شراکتی کار می کرد و از سال 1340 مستقل می شود. عموی دیگرم در خیابان ناصر خسرو تهران انتشارات آرمان را داشت و به کار چاپ و نشر و فروش کتاب اشتغال داشت. ایشان در حال حاضر در یزد زندگی می کنند.
جمعه بازار کتاب
یکی از مسائلی که دولت در صدد اصلاح آن است بحث نمایشگاه کتاب است. نمایشگاه؛ بازار کتاب فروشی ها را خراب کرده است. نمایشگاه جایگاهی برای نمایش کتاب های جدید است. محل قرارداد بستن بین مولف و ناشر و کتاب فروشی است. نباید به عنوان بازار تک فروشی و جمعه بازار کتاب های در انبار مانده باشد. در همه جای دنیا مثلا در فرانکفورت نمایشگاه به همین صورت است. همه کارها از جمله معرفی کتاب و قرارداد و… بسته می شود؛ اما خریدار باید کتاب را از کتاب فروشی بخرد.نمایشگاه نباید به فروشگاه کتاب تبدیل شود. نتیجه اش این می شود که مردم در طول سال صبر می کنند و به نمایشگاه می روند و تحت تاثیر جو نمایشگاهی کتاب هایی را می خرند. کتاب هایی که با تعمق و با حوصله خریده نمی شود بلکه فقط به خاطر تخفیف خریداری می‌شود.
به تازگی طرح هایی به نام عیدانه توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اجرا شده است. این طرح در تابستان هم اجرا شد. به این صورت که 20 درصد هزینه خرید کتاب، توسط دولت پرداخت شد. طرح خوب و موفقی بود. برنامه دیگری که توسط فرهنگ و ارشاد قرار است به مرحله اجرا در بیاید این است که امسال قرار است کتاب فروشی ها، هم زمان با نمایشگاه های کتاب تخفیف بدهند. کارت های خرید کتاب نمایشگاهی، در کتاب فروشی ها نیز معتبر است. مثل این که مسوولان، متوجه شده اند که کتاب فروشی ها باید تقویت شوند. راه درست هم همین است. کتاب فروش ها حلقه آخر هستند. نمایشگاه های سالانه کتاب، کتاب فروش ها را به زاپاس تبدیل کرده اند. به این صورت که اگر مردم در طول سال نیاز مبرم به کتابی پیدا کردند نزد کتاب فروش بیایند؛ اما بقیه خریدهای شان را از نمایشگاه بکنند.
کتاب فروش باید به کار خود دلگرم باشد. اگر دلگرم باشد کتاب های مورد نیاز مردم را تهیه می کند. اما اگر ببیند 400-500 میلیون تومان سرمایه اش را گذاشته و پولی که در می آورد حتی به اندازه اجاره مغازه اش هم نمی شود، دلسرد می شود و تغییر شغل می دهد. نتیجه اش این شده که بسیاری از کتاب فروشی ها تبدیل به ساندویچی شده اند.
وزیر سابق ارشاد(علی جنتی) در زمینه کتاب خیلی خوب کار کرد. به نظر من عملکرد بهتری نسبت به وزرای ارشاد قبلی داشت. از ابتدای انقلاب تا کنون همه حمایت ها از ناشر بوده و هیچ وقت از کتاب فروش حمایت نشده است. گفتند ناشر می تواند از تخفیف دولتی برای تامین اجتماعی نیروهایش استفاده کند. اما برای کتاب فروش این امتیاز را قایل نشده‌اند.
کوچه هفت پیچ
اولین کتاب باستانی پاریزی «پیغمبر دزدان» بود که توسط عموی من در سال 1316 در چاپخانه گلبهار به چاپ رسید. در مقدمه برخی از چاپ های این کتاب خاطرات خود را از «رضا سعیدی» نوشته است. باستانی پاریزی در زمان نگارش این کتاب، هفده سال سن داشته و هنوز دانش آموز دانشسرای مقدماتی بوده است.
مسوول انتشارات نگاه خاطره جالبی از کتاب های باستانی پاریزی دارد. او می گفت که یک سری کتاب چاپ کرده بودیم که همه آن ها با مجوز ارشاد بود. زمان وزارت آقای میرسلیم کتاب ها را جمع کردند. فقط «کوچه هفت پیچ» نوشته استاد باستانی پاریزی را نگه داشته بودند. آن ها را به خانه بردم. روی پالت گذاشتم. پلاستیک هم کشیده بودم که باران نخورد. بچه ام روی این ها بازی می کرد. دست خالی بودم. بعداً کوچه هفت پیچ را فروختم. این کتاب دست مایه کارم شد و با همان کتاب دوباره شروع به کار کردم. بعد از آن کتاب های باستانی پاریزی گُل کرد و مرتب تجدید چاپ می شدند.
درس و مشق به جای فرهنگ کتاب خوانی
اگر می خواهیم جامعه به سمت کتاب خوانی برود باید انسان ها را از کودکی به کتاب عادت دهیم. در دبستان باید برای بچه ها ساعت های کتاب خوانی گذاشت. برای ورزش و… ساعت داریم؛ اما ساعت کتاب خوانی نداریم. منظور من این نیست که یک درس به نام کتاب خوانی در نظر بگیرند و برای آن امتحان مقرر کنند. بلکه باید بچه ها کتاب بخوانند در حد توان خود نیز کتاب را تحلیل کنند. پدر و مادرها نیز بچه ها را به کتاب خوانی تشویق کنند. نگویند بچه درس دارد و نباید کتاب بخواند. بارها اتفاق افتاده که نوجوانی به کتاب فروشی آمده، کتابی را انتخاب کرده و قصد خرید آن را داشته اما پدر و مادر مانع شده اند و گفته اند:«درس و مشق داری!» تابستان ها بچه را به انواع کلاس ها می فرستند. از شنا گرفته تا ریاضی و نقاشی و… اما برای بچه کتاب نمی خرند. این مسائل، کودک و نوجوان را به تدریج از مطالعه فاصله می دهد.
کتاب؛ مقدس است
کتاب فروش های جوان ببینند خصلت های کتاب فروش های قدیم از جمله کیمیا، رجایی و سعیدی(پدر من) چگونه بوده است. به کتاب فقط به چشم ابزاری برای پول در آوردن نگاه نکنند. در حال حاضر رقابت های ناسالم در بخش کتاب های آموزش و کمک آموزشی پیش آمده. کتاب مقدس است. نباید آن را فدای پول کرد.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *