سایت خبری پیام ما آنلاین | بیژن ادبی شاعر مجموعه «بی تویی» در گفت و گو با پیام ما: هنر سفارشی از عنصر خلاقیت خالی است

بیژن ادبی شاعر مجموعه «بی تویی» در گفت و گو با پیام ما: هنر سفارشی از عنصر خلاقیت خالی است





۲۴ مهر ۱۳۹۵، ۲:۵۱

بیژن ادبی شاعر مجموعه «بی تویی» در گفت و گو با پیام ما:
هنر سفارشی از عنصر خلاقیت خالی است

بیژن ادبی شاعر و روزنامه نگار متولد سیرجان و دانش آموخته جامعه شناسی است.ادبی قریب به یک دهه تجربه نوشتن شعر و روزنامه نگاری دارد و یادداشت ها و مقالاتی از او در حوزه های مختلف از جمله جامعه شناسی و ادبیات منتشر شده است. امسال مجموعه شعر او با نام «بی توئی» توسط انتشارات نون چاپ و منتشر شد. به همین مناسبت با او گفتگویی انجام داده ام که می خوانید.

به نظر شما مفهومی به نام « شعر آزاد» چه مولفه هایی دارد و چقدر در شعرهایتان محقق شده است؟
اگر بخواهیم یک مفهوم فراگیر را برای شعر آزاد بگذاریم مهم‌ترین شاخص این گونه از شعر پارسی، گسستن از زنجیرهای قوافی و رها شدن از سلطه ساختار از پیش تعریف شده‌یِ نظام عروضی است. شاعر با مرز و حصری محدود نخواهد شد. فاعل و عامل بودن شاعر، بسط و گسترش زبان شاعرانه‌اش را فراهم می‌کند. او توانایی سرک کشیدن به پستوهای ذهنی‌اش را دارد بی آن که پابندی به قواعد، گرفتارش کند. شعر آزاد متضمن این رهایی است. این دگرگونی ساختاری را نیما به‌وجود آورد و نسل بعد از نیما، پیروان این سبک شعری شدند. انقلاب ادبی نیما همه ما را وامدار خودش کرده است.
شعر به طور کلی چه کارکردی دارد و کدام چرا را در شما پاسخ می دهد؟
بزرگترین کارکردِ آن بالا رفتن از نردبان کلمات، در حقیقت بیان شاعرانه آنات و عواطف شاعر است. به عبارت دیگر گمان می‌کنم، برای پاسخ دادن به سوال شما نخست باید به این بازنگری رسید که زیست شاعرانه از کجا نشات می‌گیرد. هویت یک شاعر چیست و کجای جغرافیایِ حقیقت‌های انسانی و اخلاقی، بسترِ رشد و رویش شاعر است؟ شاعر در ظرف زمان و مکان خودش زندگی می‌کند . افکارش پدیدارکننده‌یِ جهت‌گیری و هویت اجتماعی او هستند. او جهان را با سنجه‌های خودش نگاه می‌کند و در حقیقت تجلی ساختار فکریِ وی در کلماتی منعکس می‌شود که گویی بر زبانش دوخته شده‌اند. به قول سعدی: «که هنوز من نبودم / که تو در دلم نشستی.» به نظرم آن چرایی که شما اشاره کردید در جایی با چراییِ زنده و انسان بودن آمیخته می‌شود. در این موقعیت، هم تمیز این دو، سخت می‌شود و هم کماتی که نگاشته‌شده‌است، خلاصه‌ای از خودت هستند. بدون شک، همه چیز به این ترتیب نظام و قوام می‌گیرد که چرخ گردون می‌گردد و هویت اجتماعی مذکور، در آن چه آدمیزاده نوشته است؛ نمود می‌یابد.
در این آشفته بازاری که شعر از در و دیوار می بارد و بخش مهمی از نشر آن در فضای مجازی اتفاق می افتد و تقریبا کتاب و به خصوص کتاب شعر با تیراژهای زیر هزار نسخه و بحران مخاطب در حال احتضار است چه ضرورتی برای چاپ مجموعه شعرت وجود داشت؟
شاید همان طور که علی باباچاهی از این واکنش ناگزیر، با تعبیر «بیرون پریدن از صف مردگان» یاد می‌کند، ما هم از این دریچه و منظر به جهان نگاه کنیم و آن را تقلایی برای ثبتِ تصاویر دیدگان و ‌تحلیل‌های‌ذهنی می‌دانم. به بیان دیگر، با تکیه بر تجربه‌ی‌ِ زیسته‌ به وادی نوشتن پناه می‌بریم. تلاشی برای معنادهی به عواطف زندگی و مواجهه با اجتماعی است که تو مجبور شده‌ای در این فضای ذهنی دست به قضاوت بزنی. البته این پیش‌داوری محصول یک تعامل دوطرفه است. به عقیده من، درهمین فرایند است که کلمات عصاره‌ای مرکب از شیوه نگرش و کنش شاعر می‌شوند و شاعر در برابر بارِ امانتِ کلماتش، احساس مسئولیت می‌کند. از این منظر شاید نوشتن، در قامت دِینی ادا نشده و یا پرداخت تاوانی گران‌بار برای عشق ورزیدن به زندگی، ظهور و بروز داشته باشد.
بیژن ادبی دانش آموخته جامعه شناسی ، شاعر و کارمند است چگونه این جمع اضداد را سامان می دهید؟
حقیقت این است که بسیاری از ما در همین موقعیت‌هایی زندگی می‌کنیم که متفاوت از من ذهنی ما است. اما من معتقدم هر انسانی از فراخودی برخوردار است که فارغ از سلسله مراتب و شبکه روابطِ اجتماعی همواره کارنامه‌اش را مرور می‌کند و آن قضاوتی که ذکرش رفت، هم‌چون خودِ‌آیینه‌سانِ «جیمز کولی» در تمامی ثانیه‌هامان جاری است. این‌جا‌ست که رنج‌ها و بیم و امیدها در این داوریِ همیشگی محکمه‌یِ خویشتن مداخله می‌کنند و تو در هر تندبادی سعی می‌کنی خودت را در کلماتت تفسیر کنی. پس عناصر ثابتی هم در وجود همه ما هست که می‌تواند در همه شرایط، گذرگاه خودش را انتخاب کند. امیدوارم همین‌ها در مجموع از آفتِ اختگی و انفعال فکری نجاتمان دهد. تبصره‌هایِ انعطاف‌پذیری درنظامِ‌ قواعدِ جهان وجود دارند که تو همیشه از طریق آن‌ها، روزنی برای نفس کشیدن و زیستِ شاعرانه‌ات پیدا می‌کنی. من هم از این تبصره‌ها بی‌نیاز نیستم.
از مجموعه شعر « بی تویی» و روند چاپ و انتشارش بگویید؟
ببینید این شعرها بین سال‌های 84 تا 89 سروده شده‌اند. برای بازگویی و خودکاوی داشته‌ و با ساختار زبانی شاعرانه‌ای که تجربه کرده‌ام، سعی کردم تا لحظات خودم با دیگری قسمت کنم. این مجموعه شعر به همت نشر نون منتشر شده‌است که انصافا مجموع کتاب‌های منتشر این ناشر همگی نفیس و ناب هستند و در همه زمینه‌ها از جمله شعر، داستان ایرانی و ترجمه‌ آثار منحصر به فردی را به بازار کتاب ایران عرضه کرده است که امیدوارم مخاطبان این ناشر همواره بیش از پیش باشند
بازخورد مخاطبان چگونه بود؟
همان طور که می‌دانید کتاب خواندن برای خیلی‌ها سکه‌یِ بی‌رونق محسوب می‌شود و عموم مردم، وقتشان را برای دیگر رسانه‌های ارتباطی مجازی و غیر مجازی سپری می‌کنند و حقیقتا در سبد خرید آن‌ها کتاب جایگاهی ندارد. اما می‌توان به این امید داشت که نسل‌های بعد از ما به ریشه‌های فرهنگی خودشان مراجعه کنند و آن چرا که اغلب خانواده‌ها به علت داشتن مشغله‌های مختلف اقتصادی و معیشتی در فرایند جامعه پذیری این نسل، از آن محروم مانده است، خودش جبران کند و سرانه مطالعه ایرانیان افزایش یابد و ما هم مانند دیگر ملل توسعه‌یافته به کتاب خواندن عادت کنیم. عادتی که مهمترین شاخص توسعه‌یافتگی است.
راجع به شعر در سیرجان و به طور کلی در استان کرمان چگونه فکر می کنید؟
همان‌گونه که پیش‌تر در جای دیگری هم گفتم به گمان من سیرجان از دینامیسم ادبی خوبی برخوردار است. از شاعران و نویسندگان خوبی چه در گذشته از قبیل دکتر باستانی پاریزی، سعیدی سیرجانی و طاهره صفارزاده و چه در حال حاضر شاعرانی چون محمد حسن مرتجا برخوردار است. اما این روزها به گمانم شعر امروز ایران از دو وادی مورد تهدید است. از سویی شاعران جاهل و پرمدعایی که خود را پسا مدرن می‌دانند و از سوی دیگر دچار اپیدمیِ لکنت و سترونی توامان، در میان گروه غزل‌بافان و شعرفروشان شده است که این دو البته چیز خاصی در چنته ندارند. در اعماق رویاهایم، روزی را متصور می‌شوم که شعر در شهر و سرزمین ما نه از منظر خودنمایی، ابراز وجود و اظهار فضل و یا نردبان ترقیِ طبقاتی که محلی برای واگوییِ درونیات و کشف و شهود شاعرانه‌یِ جهان باشد. البته با فربه‌شدن بیش از پیشِ طبقه‌یِ متوسط شهریِ کتاب‌خوان می‌توان به این فضای سالم شاعرانه دست یافت.
در دهه 80 در نشریات مختلفی قلم می زدید نظرتان راجع به روزنامه نگاری ادبی و هنری در استان چیست؟
هیچ شکی نیست که استان ما، چه در دهه هشتاد و نشریات پرمخاطب و موفقی مانند «بام‌کویر» و چه امروزه روزنامه‌نگاران و نشریات توانمندی دارد،. شاید یکی از نمونه‌های موفق، همین دو ماهنامه ادبی «پیام داستان» باشد که به همت شما و سایر روزنامه‌نگاران توانمند هم‌استانی عرضه می‌شود. در طول دهه گذشته مجله «خوانش» نیز در زمینه نشریه تخصصی ادبی موفقیت هایی به دست آورد ولی دولت مستعجل بود. این استان در روزنامه‌نگاری سابقه بسیار خوبی از گذشته دارد و شاید کمتر محققی در تاریخ مشروطیت باشد که نام «ناظم‌الاسلام کرمانی» به گوشش نخورده باشد. من هم امید دارم که نشریات بتوانند که در شکل‌گیری شهروند فرهیخته با سرانه مطالعه بالا موفق باشند. گرچه واقعیت امروز متاسفانه چیز دیگری است.
اگر حرف خاصی مانده است؛ بفرمایید؟
اگر بخواهیم موقعیت ایده‌ال فضای ادبی استانمان را به یک امید و یا آرزو مطرح کنیم؛ امیدوارم بازهم تشکل‌های صنفی هنری و ادبی حیاتی دوباره بیابند و فضای مبادله فکری مجددا شکل بگیرد و کسانی هم در استان هستند که چراغ این صنف‌ها را روشن نگه دارند. البته با حفظ شاخص خودجوشی و عدم وابستگی آنها که این ویژگی تنها عامل ماندگاری جریان‌های ادبی تاثیرگذار در جامعه است. متاسفانه شعر سفارشی و عموما هنر سفارشی از عنصر خلاقیت خالی است و با اقبال عمومی مواجه نمی‌شود. بی‌تردید کاستن از تصدی گری دیوان سالارانه دولت در همه حوزه‌ها جمله حوزه فرهنگ عامه، به پویایی و سرزندگی و در نتیجه رشد فرهنگی جامعه کمک شایانی خواهد کرد.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *