سایت خبری پیام ما آنلاین | چالش سواد و کارآمدی در مدارس

چالش سواد و کارآمدی در مدارس





۴ مهر ۱۳۹۵، ۰:۳۷

چالش سواد و کارآمدی در مدارس

مسیح اسماعیلی-مهران فیاض
کتاب از عوامل و عناصر بسیار مهمی است که در ماندگاری و توسعه فرهنگ انسانی و در انتقال معارف، باورها، فرهنگ، اندیشه و دستاوردهای علمی از نسلی به نسل دیگر نقش بسزایی دارد. هر جامعه ای بر اساس نظام ارزشی حاکم بر آن درصدد تعلیم و تربیت افراد است. در جوامع مختلف برای رسیدن به این مهم، از ابزارها و وسایل مختلفی استفاده می کنند.
یکی از این ابزارها، مخصوصاً در کشور ما (به دلیل بها ندادن به سایر روش های آموزشی) کتاب های درسی هستند. اما مطالعه ناچیز کودکان، نوجوانان و جوانان ما در حوزه های عمومی (داستان، شعر، علوم اجتماعی و هنر و…) که ریشه در تربیت و عادات خانوادگی دارد و کودکی که کمتر یا هیچ گاه والدین خود را در حال مطالعه ندیده، قطعا هیچ درکی از اهمیت این پدیده در کسب آگاهی و رشد اجتماعی ایجاد نمی کند. کتاب فروشی با 14 سال سابقه کار مستمر به ما می گوید:«در بسیاری موارد شاهد ممانعت والدین از خرید کتاب توسط فرزندانشان و بعضاً محدود کردن آنها به انتخاب تعداد محدودی کتاب هستیم.
دلایلی که برای ایجاد مانع ابراز می کنند هم بسیار گسترده است. از جمله؛ مگه همه کتاب های قبلی رو که خریدی، خوندی؟ با این همه کتاب تکالیف مدرسه ات چی می شه/ توی خونه دیگه جا برای کتاب نداریم، آخه از کتاب خوندن چی گیرت میاد؟ الان واسه تو درس مهم تره…» این دلایل (و مانع تراشی ها) باعث می شود کودکان و نوجوان کتاب های درسی را مهمتر از دیگر کتاب ها بداند.
کتاب هایی که شاید خیلی بیشتر از دروس تحصیلی به درک افراد از مسائل مهم زندگی کمک کنند نارسایی های سیستم آموزش رسمی در مهم جلوه دادن کتاب های درسی و جلوگیری ازمطالعه متون غیردرسی و عدم آگاهی والدین از اهمیت مطالعه در پیشرفت روحی و اجتماعی افراد، سبب می شود که کتاب نخواندن و عدم مطالعه در ایران از جنبه ها جامعه شناختی نیز مطالعه شود. دکتر حسین اسکندری (روانشناس و استاد دانشگاه) معتقد است که:«مدارس ایران با چالش سواد و کارآمدی روبرو است. سواد موضوع عمل کردن در جهان است و تنها زمانی قابل درک می شود که در بافت های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی و در متن زندگی واقعی قرارداده شود، از آنجا تغذیه شود و بخش لاینفکی از زندگی روزانه قرار گیرد. دانش مدرسه ای انتزاعی و جدامانده از واقعیت های اجتماعی و تاریخی و خود دچار بیماری مزمن بیسوادی است. مدارس آن چنان غرق این آموزش های متراکم اند که هنوز معلوم نیست این کتاب ها به چه کاری می آیند؟ آیا بچه ها را برای زندگی حرفه ای، برای ورود به دانشگاه و یا زندگی اجتماعی آماده می کنند؟ پاسخ واقعی این است، فارغ التحصیلان مدارس آماده هیچ کدام نیستند. چالش بیسوادی، بیکاری، بی هویتی و سر درگمی اجتماعی بیش از هر چیز در این فرایند بلاتکلیف ریشه دارد. بی شک اولین انگیزه برای یک محصل یا دانشجو به استفاده از کتاب های کمک درسی روشن نبودن مطالب کتاب های درسی و ناتوانی معلمان و استادان در انتقال آن مطالب به محصلان است خود این موضوع دلایلی دارد که مانع فهم دروس تدریس شده توسط مدرسان می شود.»
همچنین بنا به نظر کارشناسان تعلیم و تربیت، تغییر شیوه و سرفصل های دروس و عدم تسلط والدین بر شیوه های جدید تدریس و عدم توانایی بعضی از معلمان در انتقال مفاهیم درسی و متعهد نبودنشان به وظیفه بسیار حساسی که برعهده شان است، باعث می شود به جای تهیه جزوه و مشخص نمودن نکات مهم درسی دانش آموزان را مجبور به تهیه کتاب های کمک درسی کنند، که هم خلاصه ای از دروس ارائه می دهند و هم سوالاتی را از متن درس ها تهیه می کنند.
بتول سبزعلی سنجانی (معلم) که نظر متفاوتی دارد، در این باره می گوید:«چالش اصلی این مملکت و آموزش و پرورش، نه نظام آموزشی است و نه تغییرات اجتماعی و نه کتاب درسی، معلمی است که دست تنها رها شده است. نظام های آموزشی تغییر می کنند. کتاب ها نو به نو نوشته و برای تدریس فرستاده می شوند و انتظارات اجتماعی که خانواده و جامعه از عهده عملی کردنشان برنیامده اند به مدرسه تحمیل می شوند. تغییرات اجتماعی، جامعه را دچار دگردیسی می کنند؛ اما همه از معلم می خواهند که به جای همه جامعه به تعلیم و و تربیت نسل فردا بپردازد. معلم، دیکته نوشته شده آموزش و پرورش است و مأمور آموزش کتابی است که برای آن آموزش لازم و مکفی ندیده است. کسی هم درد و دغدغه او را نمی فهمد.»
همچنین اصرار والدین بر کسب نمرات بالا و نه کسب آگاهی از کتاب های درسی، دلیل دیگری است که باعث می شود دانش آموزان بیشتر به «کتاب های کمک درسی» رجوع کنند. کارشناسان تعلیم و تربیت و روانشناسانی که با آن ها به بحث پرداختیم ضمن تاکید بر اهمیت مطالعه اعتقاد داشتند که اکثر والدین «کتاب های غیردرسی» را سودمند نمی دانند و بیشتر به عبور فرزندانشان از سد کنکور چشم دوخته اند و یا از اهمیت انس با کتاب (و کسب معلوماتی که فرهنگ فرزندانشان را ارتقا می بخشد) آگاهی ندارند. آیا مسئولان آموزش و پرورش ما این نقص را می شناسند؟ اگر می شناسند برای رفع آن چه اقداماتی انجام داده اند؟ و اساساً چه عواملی در شکل گیری این وضعیت نامطلوب نقش داشته و چنین نگرش هایی را به وجود آورده است.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *