پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | اشتباهات پزشکی همچنان باقی است جان انسان، سیری چند؟

اشتباهات پزشکی همچنان باقی است جان انسان، سیری چند؟





۴ مهر ۱۳۹۵، ۰:۳۲

اشتباهات پزشکی همچنان باقی است
جان انسان، سیری چند؟

علیجان غضنفری-
ساعت حدود 8 شب بود که موبایل خواهرکوچیکه زنگ زد
– داداش دیدی چه به سرم اومد؟
صداش به اندازه ای بغض داشت که دلم هری ریخت پایین
– چیه، طوری شده؟
– بچه ام داداش، جفت کلیه هاش سنگ داره؟
– بس کن تو چی داری میگی، بچه سه ماهه سنگ داره؟!
بغضش ترکید و با صدای بلند زد زیرگریه
– راست می گم داداش، الان نتیجه سونوگرافیش تو دستمه، نوشته هر دو کلیه اش به ضخامت 2 تا 3 میلی سنگ داره، حالا چه کنم داداش؟ هان، چه خاکی باید تو سرم بریزم؟
– غیرممکنه، مگه بچه تو غیر از شیرمادر، چیز دیگه ای هم خورده؟
– نه، من جز شیر خودم تا حالا یه قطره آبم بهش ندادم. اما دکتر آزمایشگاه می گه کلیه بچه ات خاصیت سنگ سازی داره، ازهمان شیر مادر سنگ درست شده!
– حالا مطمئنی اشتباهی صورت نگرفته؟
– نه داداش نتیجه سونوگرافی الان تو دست منه!
– آزمایش چی؟ آزمایش ام گرفتی؟
– آره، اما تو آزمایش همه چی نرماله!
– یعنی چی، هیچ عفونتی دیده نشده؟
– نتیجه که این طور می گه.
– یه جای کار عیب داره، صبر کن من خودمو برسونم
به سرعت به طرف مطب خانم دکتر راه افتادم. فاطمه خواهر ته تغاری ما بود و مورد توجه همه خواهرها و برادرها، سه سالی می شد که ازدواج کرده بود و خداوند، همین سه ماه پیش پسری به آن ها داده بود که مثل خودش، چشم چراغ همه فامیل شده بود. از قشنگی چهره و به خصوص چشم های این کودک هر چه بگویم کم است. اولین سوالی که در تمام مسیر ذهنم را دچار تناقص کرده بود، پرسیدم: آیا نتیجه آزمایش و سونوگرافی- هر دو را دکتر دیده؟
-:آره، الان اومدیم بیرون، اما دکتر به محضی که چشمش به اسم کلینیک آزمایشگاه در بالای صفحه سونو افتاد. گفت برین جای دیگه سونو بگیرین. آزمایش را که دید بیشتر اصرار کرد و گفت در خون و ادرار این بچه ذره ای عفونت دیده نمی شه و با نتیجه سونوگرافی همخوانی نداره، حالا کمی خیالم راحت تر شده و خدا کنه که بچه ام مشکلی نداشته باشه؟!
اما متاسفانه مثل این که تنها کلینیک خلوت، مال همان آقا بود. به هر جای دیگر سر زدیم پنج روز و یک هفته نوبت می دادند و با این خوف و رجایی که ما داشتیم خیلی طولانی بود! می پرسم:«اصلاً چه شد که رفتین سراغ سونوگرافی؟!»
– دیروز ناگهان به سرمان زد که بریم نمایشگاه، روبروی شهرک صنعتی- بعد از کارخانه سیمان، یکی دو ساعتی داخل نمایشگاه با کالسکه بچه گشت زدیم و نزدیک غروب برگشتیم خونه، توی خونه سرجیغ رو گذاشت، بلند و دردناک و پی در پی که سابقه هم نداشت.
پوشاکش را باز کردم، ادرارش کمی زرد شده بود. به هرحال رنگ پوشک را کمی تغییر داده بود. گریه های بی امان نوزاد و تغییر رنگ ادرار موجب شد که سریعتر به دکتر مراجعه کنیم. آمدیم این جا، اتفاقاً دکتر خودش هم نبود. این خانم هم دکتر کودک است. بردیمش نزد او، خانم دکتر احتمال دل درد می داد. وقتی پوشک بچه را نشان دادم، دستور داد که حالا بد نیست یک سونوگرافی از کلیه هایش هم بگیرید.
– گرفتیم و نتیجه این شد که می بینی!
گفتم: عزیزجون من البته پزشک نیستم و تو کار پزشکی هم وارد نمی شوم. اما خدا بیامرز مادرمان همیشه می گفت: یک کودک، هیچ وقت بی خود و بی جهت جیغ نمی زند مگر به سه علت:«یا گرسنه و تشنه است که اولین راه حل این است که به فراخورسنش رفع گرسنگی یا تشنگی شود، اگر گریه ادامه داشت کودک یا دل درد است یا گوش درد! من دارم متوجه می شوم که مشکل این طفل معصوم چی بوده، شما برداشتید این کودک سرما و گرما ندیده سه ماهه را بردید نمایشگاه در معرض بادهای بیرون شهر و دو ساعت هم گردش کردید. گوش های این بچه مثل برگ گل نازک است و درد گرفته علائم دل درد را هم که نداشته، اما چون گوش هایش برای اولین بار درد گرفته، شما متوجه نشده اید. این ناراحتی ها در قدیم هر کدام راه حل خودش را داشت که امروزه به علت در دسترس بودن پزشکان از یادها رفته، انشاء الله که مشکلی نیست.
اما سخنرانی من خیلی حمید آقا- بابای کودک – را تحت تاثیر قرار نداد. زیرا پزشکان همین یک ماه پیش مجبور شده بودند، بچه شش ماهه همکارش را عمل سنگ شکن نمایند. البته بنده با ملاک قرار دادن مسئله نرمال بودن آزمایش ها حرفم را پیش برده و کمی خیالش را راحت تر کردم، اما مگر می شود والدین یک نوزاد سه ماهه را که دکتر آزمایشگاه نوشته، جفت کلیه هایش سنگ دو تا سه میل دارد به همین راحتی قانع کرد؟!
پنج روز گذشت تا نوبت مجدد پیش آمد، اما مگر این پنج روز تمام می شد؟!
با وجود آن که کودک دیگر هیچ گونه حرکتی ناشی از بیماری بروز نمی داد، اما با هر نگاه و با هر لبخند کودکانه ای که می زد، ته آن نگاه و لبخند به اشک پدر و مادرش ختم می شد. هنگامی که آن چشمان نیلگون را با آن نگاه های ژرف و عمیق خود به چپ و راست می چرخاند. چشمانی که انگار خداوند تمام هنر آفرینش خود را در خلق آن ها به کار برده- بی اختیار ته دل همه را می لرزاند که نکند، سونوی بعدی هم تائید کند که کلیه های این معصوم زیبا، سنگ ساز باشد و کار به عمل بکشد؟ تازه بعدش چی، لابد بعدها هم این فرایند ادامه خواهد داشت.
بالاخره روز پنجم در میان بیم و امید خانواده فرا رسید. طبق نوبتمان رفتیم کلینیکی که دکتر خودش معرفی کرده بود. یک خانم که به تعبیر دکتر به کارش کاملا وارد است. همین که مانیتور دستگاه کلیه های بچه را نشان داد، او که نگرانی را از چشم های پدر و مادر کودک خوانده بود، گفت:«کلیه های این بچه هیچ مشکلی ندارد، اصلا چی شده که این بچه سه ماهه را آورید سونوگرافی؟! پدر و مادر، بی آن که بتوانند جوابی بدهند، از خوشحالی زدند زیر گریه و خواهر کوچیکه نتیجه سونوی قبلی را به طرف خانم دکتر دراز کرد. خانم دکتر که متوجه عمق رنج چند روزه آن ها شده بود تصویر را بزرگ تر کرد و تمام قسمت ها را با شرح کاملی به آن ها نشان داد. اما از سونوگرافی کلینیک آن بنده خدا به شدت حیرت کرده بود و هی می گفت:«عجب، عجب، این واقعاً جالبه!» بنده خدا محافظه کاری می کرد و چیز دیگری در مورد همکارش نمی توانست بگوید. اما از اینکه این پدر و مادر را شادمان کرده بود، خوشحال بود و احساس رضایت می کرد. خوب این ماجرا، هرچند به قیمت چند روز درد و رنج عمیق یک خانواده، ختم به خیر شد. اما مشکل اشتباهات پزشکی، کلینیکی آزمایشگاهی و به طور کلی همه گرایش های پزشکی این شهر، همچنان باقی است. پارسال به هنگام عمل آب مروارید، پدر خود من، یک لنز ICON (آیکون) خریدیم که چشم پزشک آن را به کار ببرد. اما دکتر ما را فرستاد که یک لنز دیگر هم بگیریم و این طور عنوان کرد که: چون این لنزها به طریق غیرگمرکی وارد کشور می شوند، ممکن است شکسته باشند. در لحظه عمل دیگر فرصت این تعویض ها نیست. اگر سالم بود، شما بعد از عمل لنز دوم را پس بدهید. مگر می شود با جسم و جان بیماران چنین معاملاتی بشود. من که باور ندارم.
اما این سوال باقی می ماند«چرا شهر کرمان که در همین دهه های گذشته مرکز پزشکی استان های مجاور مثل هرمزگان و سیستان و بلوچستان بود. هم اکنون بیماران خودش رو به شهر یزد آورده اند؟ من به کسی تهمت نمی زنم. مواردی مثل ماجرای این کودک هم لابد بر اثر کم دقتی بوده اما در مجموع این ها دارد ارزش کار پزشکان دلسوز ما را زیر سوال می برد و کسی هم کاری نمی تواند بکند. درود برکسانی که حرف های بی غرضانه را می شنوند و به بهترین آن عمل می نمایند.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *