سایت خبری پیام ما آنلاین | یادبود

یادبود





۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۲۱:۲۲

شهید محمد شهسواری
شهید محمد شهسواری در تاریخ سوم اسفند ماه 1334 در قریه شیخ آباد کهنوج به دنیا آمد. در سه سالگی پدرش را از دست داد. دوران ابتدایی را در مدرسه پهلوی سابق آغاز کرد با حافظه کم نظیری که داشت با بهترین معدل ها تا سال ششم نظام قدیم ادامه تحصیل داد.
قرآن را در مکتب خانه ای نزد عموی خود فرا گرفت و چون در کهنوج مدرسه نبود از ادامه تحصیل باز ماند. سپس جهت تأمین مخارج زندگی خانواده به جزیره کیش رهسپار شد. او گرمای طاقت فرسای جنوب را تحمل کرد تا بتواند گوشه ای از زحمات مادر زجر کشیده خود را جبران کند. بعد از سه سال تلاش در جزیره کیش به کهنوج بازگشت و در راه سازی بین کهنوج و جیرفت مشغول به کار شد.
با شروع جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شد و برای اولین بار در عملیات بیت المقدس شرکت نمود. دو بار دیگر به جبهه اعزام شد. در تاریخ 22 اسفند 66 در شرق دجله به اسارت نیروهای بعثی درآمد. او بزرگی روح خود را با دستان بسته در حالی که اسیر دشمن بود با فریاد «مرگ بر صدام ضد اسلام» به نمایش گذاشت و فریادش در تاریخ طنین افکن شد و در تاریخ اول شهریور69 به همراه سایر پرستوهای عاشق به میهن اسلامی بازگشت.
آزاده سرافراز عظیم آقاجانی که مدتی با شهسواری هم آسایشگاهی بود می گوید:در سال 64-65 توفیق داشتم که با شهید شهسواری در یک آسایشگاه باشم. در اردوگاه الانبار، قاطع 3، آسایشگاه 20 در آن سال ها در تلویزیون ایران فیلمی از یک اسیر ایرانی پخش شد که در لحظه اسارت با صدای بلند شعار «مرگ بر صدام ضد اسلام» را فریاد می کشید که توسط خبرنگار شبکه فرانسه ضبط شده بود. شهید شهسواری که خودش این شعار را داده بود هیچ اطلاعی از این قضیه نداشت و نمی دانست که در رسانه های ایران خیلی مطرح و تصویرش پخش شده است.
بعد از مدتی که اسرای جدید به اردوگاه آمده بودند، در میان آنان تعدادی از آشنایان شهسواری نیز بودند که با دیدن ایشان خبر پخش آن فیلم را به گوشش رساندند و تازه در آن زمان بود که ما هم از این قضیه باخبر شدیم و فهمیدیم که چنین اتفاقی افتاده است.
جالب است بدانید که شهسواری به خاطر کوچکی قدش از سربازی معاف شده بود. خودش تعریف می کرد و می گفت که قدم کوتاه بود و فرمانده مافوقمان گفت که این آدم کوچولوها را می خواهید چه کار کنید؟ ردشان کنید بروند. مگر در مملکت سرباز قحط است؟ در زمان جنگ تحمیلی به صورت بسیجی به جبهه آمد.
وی از شهید نقل قول می کند که در آن لحظات که شعارم را می دادم سربازان عراقی آن قدر گرم جابجا کردن مان بودند که اصلا حواسشان به شعار من نبود. برای همین با من هیچ برخوردی نکردند و مرا قاطی زخمی ها به بیمارستان منتقل و بستری کردند و بعد از مداوا شدن به اردوگاه الانبار آوردند.
شهید شهسواری پس از آزادی از سوی مسئولین مورد تفقد قرار گرفت و مدال شجاعت را از دست ریاست جمهوری وقت دریافت کرد. سرانجام این آزاده سرافراز در بیستم مرداد ماه 1375 برای انجام ماموریت فرهنگی در حالی که ملبس به لباس بسیجی بود با همان ساز و برگ جبهه در مسیر زاهدان به فیض شهادت نائل آمد.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *